نماز خواند، اما چه نمازى !
مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت رحمة الله علیه
آقایى که اهل علم بود مى گفت: بنده و یک شخص دیگر و یک پیرمرد شب جمعه ى گذشته ( حضرت استاد ـ رحمه الله ـ این مطلب را در اواخر دهه شصت فرمودند) به مسجد جمکران رفتیم، ساعت دوازده شب بعد از خواندن نماز و توسّل و روضه خوانى سیّدالشهدا ـ علیه السّلام ـ ، رفیقمان براى رسیدن به خدمتش(خدمت حضرت ولى عصر ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف) خیلى اظهار اشتیاق کرد. سپس آقایى را دیدیم که آمد و دم محراب مسجد چهار رکعت نماز خواند، اما چه نمازى و با چه صداى دلنشینى! من از یک طرف و آن رفیقمان از پشت سرش، صداى قرائتش را مى شنیدیم، تا این که آقا ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ بعد از نماز بلند شد و به طرف درِ مسجد حرکت نمود، و من نتوانستم از هیبت او از جا بلند شوم؛ ولى رفیقمان تا دم درِ مسجد از پشت سرش رفت و آقا از مسجد خارج شد و من تا دمِ در ایشان را مى دیدم. سپس رفتم و از درِ مسجد به طرف راست و چپ نگاه کردم، دیدم غایب شده است و او را ندیدم. (منبع :درمحضربهجت نکته375)