· جنود الهی
یکی از رزمندگان حزبالله میگفت من به همراه چهار نفر از دوستان همرزمم با دشمن مبارزه میکردیم. تشنگی بر ما فشار آورده بود و مسافت زیاد و راه ناهموار کوهستانی، توانی برایمان باقی نگذاشته بود. ما باید خود را به پایگاه میرساندیم و از آنجا عملیات خود را آغاز میکردیم. در نزدیکی پایگاه خانهای وجود نداشت که ما بتوانیم رفع عطش کنیم. در داخل کوهستان غاری بود که زنی سالمند با خانواده کوچک خود در آن زندگی میکرد. آنها از ترس حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به منطقه بنتجبیل، بدان جا پناه آورده بودند.
به سمت غار مذکور حرکت کردیم و به آن پیرزن سلام کرده و از وی آب طلب کردیم. وی پاسخ سلام ما را داد و برایمان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمن صهیونیستی کرد. افراد این خانواده برایمان آب آوردند و ما مشغول نوشیدن آب شدیم. وی شروع به پر کردن ظروف از آب شد. در این حال یکی از ما پرسید چه نیازی به این همه آب است. این پیرزن با تعجب گفت من عذرخواهی می کنم که آب کافی برای سیراب کردن ارتشی که پشت سرشماست، ندارم.
این زن در پشت سر ما تعداد زیادی نیروهای ملبس به لباس نظامی مشاهده کرده بود که در حقیقت فرشتگان الهی بودند که خداوند سبحان برای کمک به ما اعزام نموده بود.
با این گفته پیرزن ما با شادی و تعجب و لرزش به همدیگر نگاه میکردیم.