• تماس  

همه‌ی گلوله ها حساب و کتاب دارد

06 مرداد 1392 توسط 313

حفظ بیت المال از نگاه شهدا

ما در عملیات والفجر6 در گردان ابوالفضل(ع)، لشکر 25 کربلا بودیم. فرمانده مان «غلام رضا خرمیان» بود. گردان ما در محور چیلات عمل کرد و با تمام رشادتی که بچه‌ها به خرج دادند، باز هم تو محاصره‌ی دشمن افتادیم.

من و «شهید محمد ابراهیمی» و چند نفر دیگر پشت یک تپه سنگر گرفتیم. عراقی‌ها هر لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شدند و محاصره را تنگ تر می کردند. محمد که کلاش داشت، هر چند دقیقه یک بار، می‌رفت بالای تپه، به دشت نگاهی می‌انداخت، تک تیر می‌زد و برمی گشت.

من از ترس اسیر شدن فریاد زدم:

«محمد، بزن! رگبار بزن!»

محمد گفت:

«نه، نمی‌شود برادر.»

گفتم:

«چرا؟»

گفت:

«همه‌ی این تیرها حساب و کتاب دارد. چه طور شلیک کنم درحالی که نمی‌دانم دشمن کجاست؟! اول باید دشمن را ببینم، بعد درست و حساب شده بزنم تا در قیامت شرمنده نباشم که چرا بیت المال را هدر دادم.»

راوی: حسن شیپوری (بابلسر)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: چفیه خاکی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس