• تماس  

پیکری که در فکه جا ماند

26 تیر 1392 توسط 313

هنوز فروردین ۶۷ به نیمه نرسیده بود که دشمن مقر گردان تخریب در شهر بیاره عراق رو بمباران شیمیایی نمود و تمام بچه‌های گردان و شهید ناصر اربابیان که فرمانده بچه‌ها بود به شدت مصدوم شد.
او از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه الله تهران بستری شد. شدت صدمات به حدی بود که می بایستی ماه‌ها در بیمارستان بستری و تحت نظر باشد. اما حاج ناصر نگران گردان بود. او می‌دانست که بهم خوردن سازمان رزم گردان تخریب یعنی زمین‌گیر شدن لشگر سیدالشهداء(ع).

 او و همسنگرانش به شهیدان نوریان و زینال الحسینی فرماندهان شهید گردان قول داده بودند که تا زنده اند نگذارند تخریب از نیروهای عملیاتی خالی بمونه.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: چفیه خاکی لینک ثابت

نظر از: سپهری [بازدید کننده]
سپهری

من آموخته ام که برای زخم پهلویم برابر هیچ کیکاووسی، گردن کج نکنم و زخم در پهلو و تیر درگردن، خوشتر تا طلب نوشدارو از ناکسان وکسان. زیرا درد است که مرد میزاید و زخم است که انسان می آفریند.
پدرم میگوید: قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.
پس زخمهایت را گرامی دار. زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوش دارویی شگفت بخواهد.
و هیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست. و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست
او که نامش خداوند است.
پدرم گفته بود که عشق شریف است و شگفت است و معجزه گر. اما نگفته بود او که نوشدارو دارد، دستهایش این همه از نمک عشق پر است و نگفته بود که عشق چقدر نمکین است و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر میپاشد!
زخمی بر پهلویم است و خون میچکد و خدا نمک می پاشد. من پیچ میخورم و تاب میخورم و دیگران گمانشان که میرقصم!
من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورم که سنگ نیستم، چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم…
پدرم گفته است از جانت دست بردار، از زخمت اما نه، زیرا اگر زخمی نباشد، دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و
عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت …
سلام وعرض ادب
مطلبتون خیلی قشنگ و قابل استفاده بود.امیدوارم موفق باشید.
التماس دعا

1392/04/26 @ 22:58


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس