کار ما «ساختن» است نه قیچی کردن
2) تشكل سازنده باشد. بايد آسان كنندهي خودسازي و كمكي به سير الي الله براي شركتكنندگان در اين تشكل باشد. هر وقت يكي از ما يا جمع ما به تشكلمان مشغول و سرگرم شديم، چنين تشكلي «لهو» ميشود و بايد از او پرهيز كنيم زيرا ما را از خدا دور ميكند. اگر همهاش بهفكر تشكيلاتمان باشيم. اگر تشكيلات براي ما آنقدر محبوب شد كه جانشين خدا وحق شد، حالت لهو پيدا ميكند و آدم را از ياد خدا غافل ميكند. چهوقت ما ميفهميم كه تشكيلات براي ما لهو و سرگرمي نشده و لعب و بازي روزانه نشده؟ وقتيكه ببينيم در اين تشكيلات داريم ساخته ميشويم. آن وقت كه كار تشكيلاتي ما حالت عبادت دارد.
اينكه ما اين همه تأكيد داريم كه كار در دفاتر حزب، بايد آهنگ عبادت داشتهباشد، اين در حزب جمهوري اسلامي در متن هدفگيري ماست. كافي است كه ما از خودسازيمان باز بمانيم. كافي است كه ما از خداخواهيمان باز بمانيم. همين خودش خسارت بزرگي است. بايد دفاتر حزب مراقبتكنند كه آنجا معبد باشد و محل عبادت بماند. جاي خودسازي ما باشد. اما اينها با گفتن نميشود. اين، با اخلاق در نيت و باز با مراقبت بر عمل ميشود. طرز برخوردهايمان، طرز كارمان، شور و عشق كارمان، اينها ميتواند نشان بدهد كه كدام طرفي هستيم.
بنابراين شرط اول اين است كه ما تشكيلاتپرست نشويم (طاغوت) و خودخواهي تشكيلاتي پيدا نكنيم، شرط دوم اينكه ما ممكن است تشكيلات پرست نباشيم اما سرگرم تشكيلات باشيم (لهو) يا سرگرم هم نشويم ولي از خودسازي باز بمانيم.
3) شرط سوم اينكه اين تشكيلات به درد مردم بخورد نه اينكه يك باري باشد بردوش اين جامعه (لغو). تشكيلات مقداري هزينه ميبرد، مقداري نيروي انساني ميبرد، روي اين تشكيلات سرمايهگذاري مي شود. اگر اين تشكيلات به درد اين مردم نخورد لغو ميشود. و ما هم اگر اهل ايمانيم بايد از لغو گريزان باشيم. «عن اللغو معرضون». اين تشكيلات نبايد «بُت» و يا «لغو» و «لهو» باشد. بايد به درد مردم بخورد، بايد كمك كند به جمهوري اسلامي. بايد روز به روز، هر چه بهتر والهيتر و نورانيتر و سازندهتر و سرافرازتر و پوياتر و سختكوشتر و پيشتازتر ادامه بدهيم. بنابراين در داخل اين تشكيلات بايد برنامهريزيهاي گوناگون بوجود بيايد، نه فقط در خود تشكيلات، كه براي كل جامعه، بلكه براي كل انقلاب اسلامي. باز هم تكرار ميكنم كه اين صرفاً با گفتن نميشود. مكرر ديدهام كه خصلتهاي بيروني بعضي از ما در جهت مخالفت اين ويژگيها بهكار ميافتد و آهنگ تخريبي پيدا ميكند.
مراقبت تشكيلاتي
خودخواهيهاي شخصي، خودمحوريها، سوء ظنها، بدگمانيهاي بيجا، از آفتهاي تشكل محسوبميشود. گاهي ميشود برادرها يا خواهرها فكر ميكنند منشأ اين سوءظنها و بدگمانيها، در درون خود «كار تشكيلاتي» است. ولي گاهي اينطور نيست، افراد با آن خصلتهاي منفياي كه دارند وقتي وارد يك تشكيلاتي ميشوند در حقيقت با خودشان اين ميكروبها را وارد تشكيلات ميكنند. به همين جهت هم هست كه يكي از واجبات تشكيلات اين است كه دائماً مراقب باشد تا ميكروبها از بيرون وارد پيكره و عمق تشكيلات نكند.
يعني دائماً بايد مراقبتكرد كه اگر ويروسي، ميكربي يا يك فردي داخل تشكيلات ميآيد، همان اول علاجشود، قبل از آنكه خصلت او به جاي ديگر سرايتكند. ولي اين واقعيت هست كه گاهي ميبينيم يك مرتبه در يك گوشهي تشكيلات يك نوع ديد پيدا ميشود. وقتي دنبال ميكنيم ميبينيم كه به يك آقا يا خانمي منتهي ميشود كه او با يك سوءظن و بدگماني و خودرأيي وارد جو پاك تشكيلات شدهاست -هر قدر جو تشكيلات پاكتر باشد، آسيبپذيرتر است- و يك مرتبه اين آسيب توسعه پيدا ميكند. هر يك از ما وظيفه داريم كه آن ضعفهاي شخصي خود را سخت مراقبتكنيم. يك نفر تا بيرون تشكيلات هست اگر نقطه ضعفي دارد، ضعف شخصي محسوب ميشود ولي وقتي وارد تشكيلات ميشود، ضعف شخصياش ضعف شخصي همراه با يك نوع امكان سرايت و سوار بر يك مركب تيزپا و تندرو است. در تشكيلات گسترش ضعفها ممكن است خطر ناكتر و شديدتر باشد و به همين دليل مراقبت از ضعفهاي شخصي افراد لازم است. سوءظنها، بدگمانيها و بدتفسيركردنها همه از چنين ضعفهايي هستند و بايد خيلي مراقبتكنيم. براي اينكه اين ضعفها تا ضعف شخصي است، يك گناه است ولي وقتي كه در يك جمع باشد، گناه مضاعف و هم عقاب آن دنيايش مضاعف است چراكه نتيجهي زحمات فراوان انسانهاي تلاشگر در راه خدا با يك چنين ضعفهايي به هدر ميرود و خبط وضايع ميشود و تلاشهاي خود انسان را در آن دنيا هم به هدر ميدهد.
تنگهها
ما خيال ميكنيم كه داشتن يك تشكيلات اسلامي كار آساني است و كار ندارد كه ده تا آدم دور هم جمع شوند و يك اسم و اساسنامه و يك نمودار تشكيلاتي و … تمام شود. خير، اين جور نيست. اگر به تجربههاي شخصي خود بنگريد ميبينيد كه مشكل بزرگ، داشتن يك تشكيلات در درون يك يك ماست. زيرا كه ما به اين آسانيها آدم نميشويم. بر سر راه انسان شدنمان صدها عقبه وجوددارد كه «فلا اقتحم العقبه». صدها تنگه وجوددارد كه اولاً بايد تنگهها را بشناسيم. ثانياً بايد توانائيش را داشته باشيم و تازه از يك تنگه عبور ميكنيم. خيالميكنيم تمامشد. ميبينيم عجب! تنگههاي سختتر برسر راهمان است و اين، لحظهي مرگ انسان است.
شما ميدانيد زماني تشكيلات سازمان مجاهدين خلق، بهعنوان يك آرزو بود كه ايكاش حزب جمهوري اسلامي از نظر تشكيلاتي مثل سازمان مجاهدين خلق ميبود. زيرا آن تشكيلات به تعبير خودشان هم تشكيلات آهنين بود. آنها در نامهاي كه به امام يا رئيس جمهور نوشتهبودند، سخت مغرور شدهبودند كه ما با تشيكلات آهنين خود چنين و چنان خواهيم كرد! البته اين نوع تشكيلات بوجود آوردنش هنر ميخواهد ولي اين آرمان شماها نيست. مهم اين است كه در داخل يك تشكيلات، آن آزاديهاي انسانساز حفظ شود. تشكيلاتي كه طبق نامهي آن خانم در مجلهي راهزينب مينويسد كه برايم شوهر تشكيلاتي انتخاب كردند و هر چه گفتم نميخواهم، گفتند نميشود، دست تشكيلات است! ما وقتي ميخواستيم حزب جمهوري اسلامي را بوجود بياوريم هرگز در پي ايجاد يك چنين تشكيلاتي نبوديم، ما مؤسسين هرگز نميخواستيم يك چنين چيزي بوجود آوريم مثل يك سربازخانه و يك اردوي كار اجباري. ما از اول گفته بوديم كه امتياز بزرگ اسلام اين است كه ميخواهد با حفظ آزاديهاي انسان، انسانها را بسازد. تشكيلاتي اسلامي است كه ميكوشد تا انسانها را همسو كند نه اينكه انسان را قالبي بسازد. كي ما اصلاً در اسلام ميخواستهايم انسان قالبي بسازيم تا پي آن باشيم كه تشكيلاتمان هم قالبهاي آهن باشد؟
ساختن، نه قيچيكردن
اگر انسانهايي هستند كه همهشان ميخواهند در راستاي كلي كه در مواضع بيان شده حركت كنند اما در عمل بعضيها نقصدارند، آسانترين كار حذف ناقصهاست. در حالي كه كار يك تشكيلات، ساختن ناقصهاست نه حذف ناقصها. اين ساختن هم زمان ميبرد و در زماني كه لازم دارد، بايد با نقصشان بسازيم نه اينكه زود ناراحت بشويم كه آقا اين چه حزبي است، فلاني چنين كرد و فلاني چنان كرد و بد گفت و غيبتكرد و تهمتزد و … . البته بايد رسيدگيكرد و فوراً هم به آن رسيد، آن هم رسيدگي سازندهاي كه اين عيب را در خودشان برطرفكنند. اين صحيح است كه زود برسيم و نيروها را متمركز كنيم و نگذاريم كه يك نقص فراگير بشود؛ نگذاريم يك نقطه چركين دوام بياورد و زود علاج كنيم. اين درست است كه اگر ديديم يك نقطهاي آنقدر چركين است كه علاج ناپذير است جراحي هم ميكنيم. ولي جراحي بعنوان آخرين علاج است نه اولين علاج! عدهاي از برادران و خواهرهاي ما جراحي را اولين علاج ميدانند و آسانترين راه برايشان قطع كردن و جراحي است. ولي اينكه قرار باشد يك انساني هر جاي بدنش كه بيمار شد جراحيكند، بنده گمان ميكنم زودتر از يكسال از بين ميرود. يك كورك ميزند به انگشتش، ياالله انگشت را قيچيكن. اينكه هر جا زخمي داشتيم آنرا جراحي كنيم، نميشود.
ما بايد يك حركت سازنده و خودساز داشته باشيم. البته آنهاييكه مربياند، در اثناء تربيت، خودشان هم ساختهميشوند. همانطور كه دارد ديگران را تربيت ميكند، دارد خودش را هم تربيت ميكند. امام هم در مقام رهبري در حال ساختهشدن هستند چرا كه در5 سال پيش با يك جرياني مثل بنيصدر برخورد نداشتند. خودشان هم گفتند كه مادر مورد محمدرضاخان تكليفمان روشن بود كه بايد برود ولي حالا با يك جريان خودي برخوردكردهايم و اين است كه امام هم يك حركت خودساز لازم دارد. تربيت و ساختن ديگران همراه است با ساختن خود انسان. اميد بنده اين است كه اين نوع انديشه و معيار زيربناي كار تشكيلاتي باشد و ما ميتوانيم با تلاش هر چه بيشتر و با آگاهي هر چه بيشتر بسازيم و ساخته شويم. انشاء الله.
صفحات: 1· 2