خلبانی با لباس بسیجی
شاید داستانهای زیادی از واکس زدن پوتین بسیجیها در جبهه و یا شستن لباس و ظروف توسط شهدا شنیده باشیم ولی اینکه فرمانده نیروی هوایی ارتش به جمع بسیجیها رفته و این کار را انجام دهد شاید برای خیلیها عجیب باشد.
او در داخل شهر با لباس بسیجی رفتوآمد میکرد چرا که لباس بسیجی را لباس پرواز میدانست نه لباس خلبانی را.
اینکه فردی در قلب آمریکا برای فرار از نفس به دویدن متوسل میشود نکته مفیدی برای جوانانی است که امروز اسیر بیغیرتی بدحجابان در خیابانهای شهر شدهاند.
زندگی شهدا برای همه لحظههای زندگی انسان، درسآموز است، خواهر شهید بابایی میگوید، ناراحت بود که نمیتواند روزه بگیرد؛ وقتی علت را جویا شدیم گفت: «یکی از فرماندهان آمریکایی به ایران آمده و مجبورمان کردهاند روزه نگیریم» و بسیار ناراحت بود ولی بعد از اینکه از سر کار بازگشت خوشحال بود و گفت: «وسیله حامل آن آمریکاییها سقوط کرد و من امروز روزهام».
صفحات: 1· 2
آیا فطریه میهمان برعهده صاحبخانه است؟
_ غالب فتاوا حاکی از آن است که فطریهی میهمانی که شب عید فطر منزل کسی میهمان است نیز با خودش است و نه با صاحبخانه و میزبان، چرا که «نان خور» او محسوب نمیگردد: «با توجه به اینکه با یک بار غذا خوردن نان خور صدق نمی کند بنابراین طبق نظر آیت الله خامنهای ، فطره میهمانی که فقط شب عید فطر میهمان است بر صاحب خانه واجب نیست و باید خود میهمان فطره خود را بدهد.» (1)
_کسی که فطریه بر او واجب است بايد براى خود و كسانى كه نانخور او هستند، به ازای هر نفر به اندازه يك صاع (تقريبا سه كيلو) از آنچه غذاى نوع مردم آن محل (یا اصطلاحاً قوت غالب خود او) است ـ اعم از “گندم"، “جو"، “خرما"، “برنج"، “ذرّت” و … ـ را به مستحق بدهد. اگر فرد معادل پول سه کیلو از مواد غذایی بالا را نيز بدهد كافى است.
صفحات: 1· 2
دستور کار قطعی نظام، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی است
بسماللهالرّحمنالرّحيم
خداى متعال را شكر ميكنيم كه توفيق پيدا كرديم يك بار ديگر اين جلسهى مطلوب و شيرينِ همهساله را - ولو در آخرين روزهاى ماه رمضان - در اينجا شاهد باشيم. جلسه، جلسهى علم است؛ جلسهى دانشگاه است و اهميت علم و دانشگاه براى نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران و بخصوص براى برههى كنونى تاريخ ما، بر همه روشن است.
البته اين جلسه براى اين نيست كه من عرايض خودم را و نكاتى را كه در باب دانشگاه يا دربارهى علم و جامعهى علمى دارم، بيان كنم - حالا مطالبى عرض ميكنيم، ليكن جلسه براى اين نيست - عمدهى نظر بنده در تشكيل اين جلسه، دو چيز است: يكى احترام به مقام اساتيد دانشگاه. اين جلسه در واقع يك جلسهى نمادين است؛ براى اين است كه اهتمام نظام جمهورى اسلامى به مقام علم و عالم و استاد و دانشگاه، با اين وجه نمادين شناخته شود و بيان شود؛ كه خب، اين بحمدالله حاصل ميشود. جهت دوم، شنيدن برخى از مطالبى است كه در ذهن دوستان و اساتيد محترم هست - چه در زمينهى مسائل كشور، چه در زمينهى مسائل دانشگاه و مسائل علم - كه اين هم بحمدالله حاصل ميشود.
البته ما زياد گزارش ميگيريم، من زياد گزارش ميخوانم، ملاقات هم كم ندارم - ملاقات خاص با افرادى كه با دانشگاه مرتبطند - ليكن مطمئنم كه آنچه ما دربارهى مسائل دانشگاه كشور ميدانيم، همهى مسائل دانشگاههاى كشور نيست؛ و چه بهتر كه بخشى از آنچه را كه نميدانيم، در يك چنين جلسهاى، در يك چنين مجموعهاى، از زبان نخبگان دانشگاهى بيان شود؛ كه خب بحمدالله اين مقصود هم حاصل ميشود، و حاصل شد، و هر سال همين جور است. البته وقت به قدرى نيست كه از عدد بيشترى از دوستان استاد بتوان استفاده كرد، ليكن همين مقدارى هم كه استفاده كرديم، مغتنم است.
صفحات: 1· 2
شهیدی که با هواپیما به عرش رفت
عباس بابایی، سال ١٣٢٩ در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ١٣٤٨ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
توصیف یک آمریکایی از روحیات عباس بابایی
در سال ١٣٤٩، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده میبایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق میشد. آمریکاییها در ظاهر هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان میکردند اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام میداد و از بیبند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگیها و روحیات عباس نوشته، یادآور میشود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بیتفاوت است. از رفتار او بر میآید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است.
همچنین اشاره کرده که او به گوشهای میرود و با خودش حرف میزند که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است.
نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی
خود عباس ماجرای فارغالتحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است:«دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمیدادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر میکرد.
صفحات: 1· 2