واژه های رنگ باخته!
در هیاهوی زندگی امروز انگار بسیاری از واژه ها، دیگر رنگ باخته . برادری، شرف، بزرگواری … گویی به زمان دیگری تعلق دارند. به زمانی كه پدری درعین بی نیازی، می پرسد آنچه را كه می داند و پسر می گوید با آنكه می داند پدر بی نیاز است از شنیدن آن، تا كه شاید زمانی دیگر خسته ای چون من، تو، ما، بیگانگی خویش را با این كلمات بشكند …
# امیر المومنین علیه السلام : فرزندم درستی چیست ؟
حسن بن علی علیه السلام: پدر، درستی، از میان برداشتن بدی ها بوسیله ی نیكی هاست .
#- شرف چیست ؟
نیكی كردن به خویشاوندان و تحمل بدی ایشان .
#- جوانمردی چیست ؟
پاكدامن بودن …
#- پستی چیست ؟
به چیزهای خرد نظر داشتن و از اندك چیزی دریغ ورزیدن .
#- كرم چیست ؟
بخشیدن قبل از خواستن …
صفحات: 1· 2
شهیدی که در قبر خندید
لبخند به ابدیت
خدایا! مرادر لحظه ی مرگ خرم وشاد بگردان!مثل شهدا!
امروز خبر فوت اکبر دیرینی حقیقی پدر دوشهید ” محمود رضا و محمد رضا “اعلام شد! روحش شاد.
شاید برای جامعه ی امروز خبر عادی باشد ولی برای بعضی ها نه! چون خاطره ی لبخند زیبای یه شهید با فوت این پدر زنده می شه!
داستان از این قراره که محمد رضا قبل از شهادت در یادداشتی آرزوش رو اینگونه بیان میکنه که:
“روز مرگم نفسی وعده ی دیدار بده وانگهی تا به لحد خرم و دلشاد ببر”
محمد رضا به شهادت رسید و به وعده ی دیداری که گرفته بود رسید! با چهره ای آرام !
مردمی که برای تشییع محمدرضا اومده بودند با صلوات تماشا کردند که جسم پاک شهید رو به آرامی توی قبر گذاشتند! عموی محمد رضا داخل قبر شد…
صفحات: 1· 2
صبر در سیره امام مجتبی (علیهالسلام)
زندگی مردان بزرگ خدا همیشه پرحادثه است، حیات درخشان امام حسن (علیهالسلام) از پرحادثهترین زندگی رادمردان تاریخ است، با این كه بیش از 48 سال عمر نكرد، و بر اثر زهری كه مزدوران معاویه به او خوراندند به شهادت رسید، ولی در همین دوران كوتاه، همواره با باطل گرایان حق ستیز در حال نبرد بود، در عصر پدر، دوش به دوش او با منافقان و منحرفان ستیز كرد، در جنگهای بزرگ جمل و صفین و نهروان، قهرمانی بیبدیل بود، و به طور كلی نام او در پیشانی قاموس رنجها میدرخشید. وی در سختترین و تلخترین رخدادها پرچم نهی از منكر، مبارزه با نامردمیها و طاغوت زدایی را برافراشت، و برای تثبیت حكومت حق، ایثارها و جانفشانیها كرد.
آنچه بیش از دیگر ویژگیهای امام حسن مجتبی (علیهالسلام) - در زمان حیات و پس از شهادت - از برجستگی برخوردار بود، صبوری و حلم آن حضرت بود كه تاثیر بسزایی در زندگی وی و پیروانش داشت. امام - علیه السلام - آن گونه صبور بود كه صبوری وی زبانزد عام و خاص شد و ضرب المثل «حلم الحسنیة» درباره وی رواج یافت. در این گفتار برآنیم تا ارجمندی حلم و مفهوم آن را مورد بررسی قرار دهیم، آن گاه نتایج درخشان آن را در زندگی امام حسن (علیهالسلام) بنگریم.
ارجمندی حلم
خداوند در قرآن، حضرت ابراهیم (علیهالسلام) قهرمان مبارزه توحیدی را چنین تمجید میكند: «ان ابراهیم لحلیم اواه منیب; (1) همانا ابراهیم دارای صفتحلم و بسیار متوكل بر خدا و بازگشت كننده به سوی خدا بود.»
صفحات: 1· 2
لبخندهای امام حسن سلام الله علیه
امام حسن علیهم السلام دوست بذله گو و شوخ طبعی داشت که گه گاه خدمت آن حضرت می رسید و با سخنان خود مایه شادی آن بزرگوار را فراهم می ساخت. مدتی بود که او به امام سر نمی زد تا آنکه که یک روز نزد حضرت آمد. امام علیه السلام فرمود: «چطوری؟» مرد پاسخ داد: «نه چنانم که خدا دوست می دارد، نه چنانم که شیطان دوست می دارد و نه چنانم که خودم دوست می دارم.»
امام حسن علیه السلام از این حرف خنده اش گرفت و با تعجب پرسید: «چرا؟» مرد عرض کرد: «زیرا خدا دوست دارد که از او اطاعت کنم و نافرمانی اش نکنم که چنین نیست. شیطان هم دوست دارد که مدام نافرمانی خدا کنم و اصلاً اطاعت نکنم که چنین نیز نیستم (و گاهی حرف خدارا گوش می دهم.) خودم هم دوست دارم که هرگز نمیرم، چنین نیز نیستم (و روزی باید بمیرم)».
همان جا مردی برخاست و از امام علیه السلام پرسید: «ای پسر رسول خدا! چرا ما از مرگ بدمان می آید و آن را دوست نمی داریم؟» حضرت فرمود: «شما آخرتتان را خراب و دنیایتان را آباد کرده اید و برای همین، رفتن از جای آباد به جای خراب را خوش نمی دارید.» (1)
کریم اهل بیت
مردی از اهل شام وارد شهر مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل بیت، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی و گویا سوء تفاهمی پیش آمده است. اگر بخواهی خشوندت کنیم، چنین می کنیم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی راهنماییت می کنیم و اگر در بردن بار یاری بجویی، بارت را می بریم و اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر نیازمند باشی ثروتمندت می سازیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری ونزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است؛ زیر ما خانه ای بزرگ و آبرو و احترامی زیاد و مالی فراوان داریم (و به خوبی می توانیم از تو پذیرائی کنیم)»
صفحات: 1· 2
مسووليتهاى امام حسن (ع) در دوران پدر
امام حسن(ع)در طول سى و هفت سالى كه در كنار پدر زيست نه فقط فرزندى مطيع و امام شناس بود، بلكه همواره بازوى نيرومند،ياورى صديق، مسئولى امين و با تجربه و سربازى عاشق و فداكار براى اميرمومنان به حساب مىآمد. وى با شناخت كاملى كه از پدرداشت، خود را وقف خدمت به اميرالمؤمنين كرده بود.
روزى بازوى نظامى پدر مىشود و به فرمانش به طرف كوفه روانه مىشود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهى دهد و آنها را جهت مقابله با پيمان شكنان و ناكثان بسيج كند.
روزديگر بازوى سياسى امام مىشود و در جريانات سياسى دوران عثمان وارد صحنه مىشود و او را نسبتبه وضع ناهنجار دستگاه خلافتش وكثرت انحرافات آگاه مىسازد و يا در مسئله حكميت به دستور آنحضرت و با بيانات شيوا و دلنشين، اعلام موضع مىنمايد و دست به افشاگرى مىزند.
آن حضرت در سمت قضاوت و ديگر مسووليتها به كمك و يارى پدرمىشتابد. اين نوشتار كوتاه اگر چه بيان كننده بخشى ازمسووليتها و ماموريتهاى امام حسن(ع) در دوران پدر مىباشد، امابايد اعتراف كرد كه بدون شك در اين سى و هفت سال خدمات آن حضرت در قالب ماموريت از طرف اميرمومنان بيش از اينها بوده است ولىما برآنها دست نيافته ايم و يا فاقد ارزش تاريخى بوده اند.
اما مسووليتهاى ثبت شده در تاريخ به قرار زير است:
صفحات: 1· 2