نظر آیتالله جوادیآملی درباره موسیقی عرفانی
حضرت آیتالله جوادیآملی در پاسخ به سئوالی نظر خود را در خصوص نزدیک شدن به خدا از طریق موسیقیهای عرفانی یا اشعار عارفانه اعلام کردند، متن سئوال و پاسخ معظمله به شرح ذیل است
آيا موسيقيهاي عرفاني يا اشعار عارفانه ميتواند ما را به خدا نزديكتر كند؟
انسان داراي بينش و گرايش است. از نظر بينش و علم، بسياري از افراد، امكان ترقي دارند؛ يعني اين استعداد كه خوب و بد را بفهميم، در ما وجود دارد و با درس و بحث شكوفاتر ميشود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در يك مرز مشترك قرار داريم؛ يعني هم بدها و همه خوبها را به درستی تشخيص ميدهيم .
اما در حوزه گرايش، ما انسانها در برابر بد و خوب، گرايش يكساني نداريم؛ ما به كارهاي خوب گرايش كامل داريم، به كارهاي بد هيچ گرايشي نداريم، پس بينش ما نسبت به بد و خوب يكسان است؛ اما گرايش ما به آنها اينگونه نيست؛ براي مثال ما غذاي خوب و بد يا سودمند و زيانبار را به صورت يكسان تشخيص ميدهيم که تشخيص ما درباره هر دو يكسان است؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يكسان نيست؛ دستگاه گوارش، غذاي خوب را به راحتي هضم ميكند؛ امّا غذاي مسموم را تحمل نكرده، با تهوع پس ميزند. اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد.
صفحات: 1· 2
عالم مجازی هم محضر خداست ...
طرح نوشت :
حضور در فضای مجازی یک خلوتی برای آدم درست میکند که می ماند، یک مانیتور و شهرفرنگ اینترنت و یک کاربر
تنها و خفا و صفا و … بکش ترمز دستی را؛ هیچ خلوتی خالی از خدا و نظارتش نیست…
حالا گیریم رفیق ناباب و ذغال خوب هم مهیا بود، پس حیای من و تو کجاست؟
قابلیت(Close) ضربدر ساخته شده برای همین مواقع …
بعضی از سایت ها و لینک ها و گروه ها، دیدن و نگاه کردنشان هم گناه دارد، بالذت و بی لذت هم ندارد…
خوب بزن زیر میز بازی …
بگو روشنفکری رو بی خیال و انگشتت را بگذار رو کلید چپ موس و برنامه را ببند ؛ بگذار خدا
بداند استفاده از این انگشت را خوب بلدی …
آیا گذاشتن انگشت بر سنگ قبر هنگام خواندن فاتحه ریشه روایی دارد؟
در کتاب های حدیثی، روایتی در تأیید زدن دست و یا سنگ به قبر، هنگام قرائت فاتحه وجود ندارد؛ بلکه آنچه در روایات آمده گذاردن دست بر روی قبر و قرائت فاتحه و اهدای ثواب آن به روح میت می باشد.
همچنین در مورد شخصی که تازه دفن گردیده در رساله های عملیه آمده است: بعد از دفن میت، روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانى که حاضرند دستها را بر قبر گذارند، انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره «إنّا انزلناه» بخوانند وبراى میّت طلب آمرزش کنند و بعد این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ جافِ الْأرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعِدْ الَیْکَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنِیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ».(1)(2)
در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که آنحضرت فرمودند: «هر کس به زیارت قبر برادر مؤمن خویش بشتابد و دست بر روی قبر وی بگذارد و هفت مرتبه سورۀ انا انزلناه …را بخواند، از هراس روز قیامت در امان می ماند.(3)
عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه،نیز روایت می نماید: از حضرت ابى عبد اللَّه پرسیدم:چگونه دستم را بر قبور مؤمنین بگذارم؟ حضرت با دست مبارکشان به زمین اشاره کرده پس آن را بر زمین نهادند در حالى که مقابل قبله قرار داشتند.(4)
صفحات: 1· 2
'کناربرادرشهیدم برایم قبرینگه دارید"
شهید سید محمدرضا دستواره قائم مقام لشگر 27 محمد رسول الله(ص) بود که در عملیاتهای مختلفی نقش آفرینی کرد. او در کنار فرماندهانی چون حاج احمد متوسلیان و شهید رضا چراغی ماندگار شد. 13 تیرماه سالروز شهادت سید رضا دستواره است که در عملیات کربلای1 و در راه آزادسازی مهران سال 1365 به سوی یاران شهیدش پرکشید.
قائم مقام فرماندهی لشکر27 محمدرسول الله(ص) شهید سید محمدرضا دستواره در سال 1338 در خانوادهای مذهبی و مستضعف در جنوب « تهران» به دنیا آمد.گرایش دینی و علایق مذهبی از همان کودکی در رفتار شهید دستواره به وضوح نمایان بود و هر روز افزایش مییافت. او به تلاوت قرآن و شرکت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافری داشت. با اوج گیری انقلاب اسلامی،در تظاهرات و فعالیتهای مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر شد. سال 1357 زمانی که در سال آخر دبیرستان درس میخواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت میکرد، بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچکترش را نیز به این امر ترغیب و تشویق میکرد.
صفحات: 1· 2
طلبه ها بخوانند
«در یکی از روزهایی که جبهه دار خوین بودیم، اوایل سال شصت را میگویم، قبل از اینکه عملیات ثامنالائمه (ع) را انجام دهیم، آقا مصطفی ردانیپور گفت: بیا برویم سری به آقا عبدالله بزنیم. آن زمان آقا عبدالله میثمی در یاسوج بودند. یک وانت برداشتیم و راهی شدیم.
آقا مصطفی با یک شور و شوق و حال و هوای عجیبی طی مسیر میکرد، درست مثل عاشقی که به دیدار معشوق میرود. در آن چند ساعتی که از اهواز به یاسوج میرفتیم، آقامصطفی که خود روحانی عارف و دل سوختهای بود مرتب تعریف آقا عبدالله را میکرد. من قبل از آن آقاعبدالله را دیده و به منزل پدر ایشان که بسیار ساده و دارای نورانیت خاصی بود رفته بودم. اما حالا میرفتیم تا از برکت وجود نورانی او بهره بیشتری ببریم.»
اینها کلمات شیفتهواری بود که از قلم صادق و پاک «سیدعلی بنی لوحی» تراوش کرده است. روایت بنی لوحی در این کتاب به گونهای است که خواننده کتاب یک سر جام شوریدگی مطالعه را سر میکشد.
صفحات: 1· 2