مراسم عزاداری و سخنرانی ایام فاطمیه
مراسم عزاداری و سخنرانی ایام فاطمیه
همراه با قرائت حدیث کساء
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا خاتمی(دامه براکاته)
نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان
زمان: 25 فروردین، ساعت 4 بعد از ظهر
مکان: سعدی وسط، جنب مسجد عباسقلی خان
مدرسه علمیه الزهرا(س) زنجان
محدثه بودن حضرت زهرا
علماى عامه در كتب خود نقل كردهاند كه عبداللَّه بن عباس آيهى (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى) (1)را بدينگونه قرائت مىكرده است: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث». (2)
دانشمندان شيعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مىباشند و معتقدند كه بعد از پيامبر اكرم يقينا بشرى محدث (الهام گيرنده و گوش فرادهنده به حديث فرشتگان) بايد وجود داشته باشد؛ انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق فرامين الهى و مورد تصديق و تصويب خدائى است.
همصحبت و همراز چنين فردى، آن فرشتهاى است كه واسطهى فيض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مىگيرد با كمال فرمانپذيرى به آنها عمل مىكند.
اعتقاد ما شيعيان اين است كه ائمهى اطهار همگى محدث مىباشند. (3)
صفحات: 1· 2
طوبى!
امام باقر (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) دربارهى آيهى شريفهى «الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن مآب» سؤال شد، فرمود: طوبى درختى است در بهشت كه ريشهاش در خانهى من و شاخهاش در بهشت است.
گفته شد: يا رسولاللَّه! دربارهى آن از شما قبلاً سؤال شد و شما فرموديد كه آن درختى است در بهشت كه ريشهاش در خانهى على و فاطمه و شاخهاش در بهشت مىباشد.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا در قيامت خانهى من و خانهى على و فاطمه در يك جاست.(1)
1ـ ينابيع المودة، ص 131.
تأثير خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام
حضرت زهرا نطق آتشين خويش را با كمال شجاعت، در مقابل چندين هزار جمعيت و حضور ابوبكر به پايان رسانيد و با منطق محكم و مستدل خويش او را استيضاح نمود، نقشههاى غاصبانهاش را فاش كرد. فضائل و كمالات خليفهى حقيقى اسلام را بيان داشت. مجلس سخت متشنج شد. افكار عمومى حضار به نفع فاطمه (عليهاالسلام) راى مىداد. ابوبكر در بنبست سختى گير كرد. اگر مىخواست از افكار عمومى پيروى كند و فدك را به فاطمه برگرداند، دو محذور داشت:
اول اينكه: فكر كرد اگر فاطمه در اين قضيه پيروز شد و سخنانش مورد تصديق واقع گشت بيم آن مىرود كه فردا بيايد و خلافت را براى شوهرش مطالبه كند و باز هم خطابهخوانى را آغاز كند.
ابن ابىالحديد مىنويسد: به «على بن فارقى» استاد مدرسهى غربيهى بغداد گفتم: آيا فاطمه (عليهاالسلام) در ادعايش صادق بود يا نه؟ گفت: آرى. گفتم: با اينكه ابوبكر او را صادق مىدانست چرا فدك را به او رد نكرد؟! استاد لبخندى زد و جواب خوبى داد، گفت: اگر در آن روز فدك را به فاطمه مىداد فردا برمىگشت و خلافت را براى شوهرش مطالبه مىنمود و ابوبكر را از مقام خلافت عزل مىكرد و چون قبلاً راستگو شناخته شده بود ممكن نبود عذرى برايش آورده شود. (1)
صفحات: 1· 2
«ماه» این بار نه پشت ابر ، که پشت «در» قرار گرفت...
تمام عشقمان این است که «مادر» صدایش کنیم.لیاقتی نیست از سوی من ، اما کرامتی هست از سوی او و اجازه ای ، که «مادر» خطابش کنم…
اصلاً مگر نه اینکه در زیارت ایشان آمده “السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمّ الْمُؤْمِنِینَ” ؟! پس اجازه دارم بگویمش ؛ “مادر"…
میگویم مادر.اما وظیفه فرزندی را چه کنم ؟! غیرت و تعصب پسر به مادر را ؟!
مگر میشود پسری بشنود که به مادرش بی احترامی شده و بی تفاوت باشد ؟! مگر می شود ساکت نشست در مقابل ظلمی که به «مادر» شده ؟! پس چه کنم ؟!
من بی گناهم ! مداح می خواند.می خواند از «مادر» از «در»…از غربت! از نامردی! از غربت در شهر نامردی ! شهر نامردان ! شهر و کوچه ی غریبی و نامردی ! کوچه و مادری غریب و مردی نامرد و …!!!
روضه خوان می گوید «مادر» را ، مادرم را ، جلوی چشم همسرش ، پدرم ، همان که پیامبر فرمود “انأ و علی أبوا هذه الامة” ، همان که علی اعلی بود ، همان که فاتح خیبر بود ، همان که پهلوان عرب بود ، همان که اسدالله بود ، همان که یدالله بود ، همان که دستش بسته بود، کتک زده اند…
می گوید ظلم کرده اند و تازه این آغاز ظلم بوده ، آغاز مصایب بوده… راست می گوید. از در شکستن و خانه آتش زدن بود که به خیمه آتش زدن رسید.سیلی زدن ها را تازه آغاز کرده اند.ظلم ها شروع شده…تنهایی علی ، گریه هایش بر چاه ، تنهایی حسن ، لخته های جگرش در طشت ، تنهایی حسین ، پاره های جگرش در صحرا ، در کربلا ، اِرباً اِربا… همه از اینجا شروع شد…
صفحات: 1· 2