شیر دادن مادربزرگ به نوه
چرا مادر زن نمی تواند نوه خود را شیر دهد ولی مادرشوهر می تواند؟
اگر مادر بزرگ، بچه دختر خود را شیر دهد (با شرایط مذكور در رضاع) آن دختر به شوهر خود حرام می شود (چون پس از شیر خوردن فرزندش از مادر زن خود، همسرش به منزله خواهر رضاعی فرزندش خواهد بود)؛ حتی بچه ی داماد خودش
(شوهر دخترش) که از زن دیگر دارد را نمی تواند شیر دهد. ولی اگر مادر بزرگ به نوه پسری خود شیر دهد چنین مشكلی پیش نخواهد آمد.
اگر زن پدرٍ دختری ، بچه شوهر آن دختر را از شیر آن پدر شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود، چه بچه از همان دختر یا از زن دیگر شوهر او باشد.
پی نوشت: رساله توضیح المسایل مراجع م 2472 و م 2473
منبع: پرسمان احکام
گذشته را فراموش کنید
پیری برای جمعی سخن میراند,لطیفه ای برای حضار تعریف کرد.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند…
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا این که دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخند زدو گفت:وقتی که نمی توانید بارها وبارها به لطیفه ای یکسان بخندید,
پس چرا بارها وبارها به گریه و افسوس خوردن درمورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز پنج شنبه در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان در سخنان مهمی ضمن ارائه تحلیلی جامع از حركت رو به جلو و پیشرفتهای شگرف ملت ایران بعد از گذشت 34 سال و چالش های پیش روی او، نگاه بلندمدت در مسیر حركت به سوی آرمانها و اهداف نظام اسلامی را بسیار ضروری دانستند و تأكید كردند: ایمان به اسلام، عزم راسخ، تكیه به مردم و حفظ و تقویت روحیه امید، عوامل اصلی استمرار حركت رو به جلو و رسیدن به موفقیتهای بزرگتر و عبور از موانع و سختی های مقطعی است.
رهبر انقلاب اسلامی، نگاه بلندمدت به مسائل مدیریتی و تشكیلاتی و همچنین اهداف و آرمانهای نظام را از لوازم مهم حركت مستمر و صحیح به سوی اهداف تعیین شده نظام اسلامی برشمردند و افزودند: در نگاه بلندمدت، نسبت به اهداف، دشمن و مسیر حركت، شناخت درستی وجود دارد و بر همین اساس، سختی ها و فراز و نشیب ها قابل پیش بینی است.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان كردند: اگر در دوران مبارزه، چنین نگاه بلندمدتی وجود نداشت، قطعاً مبارزه به شكست منتهی می شد اما امام بزرگوار (ره) با ایمان و استقامت و استحكام روحی و امید به آینده، ایستاد و سرانجام مبارزه با همه سختی های خود، به پیروزی رسید.
ایشان شرایط كنونی را نسبت به دوران مبارزه، به مراتب دشوارتر و پیچیده تر توصیف كردند و افزودند: در این شرایط باید از نگاههای كوتاه مدت و مقطعی دوری و با ایمان به اسلام و تكیه به مردم و روحیه امیدوارانه، استمرار حركت رو به جلو را تضمین كرد.
رهبر انقلاب اسلامی یكی از وظایف علما و روحانیون را حفظ و تقویت روحیه امید در مردم بویژه جوانان دانستند و تأكید كردند: باید دائماً در كوره امید دمیده شود، بخصوص كه نشانه های امید فراوان است.
حضرت آیت الله خامنه ای یكی از نشانه های امید را، استمرار موفقیت های روزافزون ملت ایران ارزیابی و خاطرنشان كردند: عظمت كنونی و مركزیت فكری ملت ایران در دنیای اسلام، تسلط گفتمان دینی در كشور، پیشرفتهای علمی و فناوری، نفوذ سیاسی و بین المللی نظام اسلامی و اقدامات زیربنایی عدالت محور در كشور، دستاوردهای شگرفی است كه قبل از انقلاب اسلامی و یا در ابتدای پیروزی آن، غیرقابل تصور بود.
صفحات: 1· 2
خاطره ای از همت
با ستون پياده بود . در دامنه كوه داشت پياده مي رفت.
رفتم نگه داشتم و ازش خواستم سوار ماشين شود.
گفت : «من و اين بچه ها ماشين نداريم .همه مان بايد اين سراشيبي را برويم .
اگر اينها دير رسيدند من هم بايد دير برسم».
گفتم :
«آخر شما بالاخره مسئوليت داريد. بفرماييد بالا تا زودتر به محل هماهنگي برسيم».
گفت : نه ، لازم نيست !
خدا خودش قوت مي دهد و كمك مي كند.
راوي : شهيد مهدي باكري
سردار بی سر
آخرین باری که او را دیدم در جزیره مجنون بود. عملیات خیبر به اوج رسیده بود. حاجی در خود فرو رفته و حالت عجیبی داشت. در چشمانش انتظاری بزرگ موج میزد. حال مسافری را داشت که آماده عزیمت است اما افسوس که ما آن وقت درنیافتیم.
به نزدیکش که رسیدم سلام کردم. پاسخم را داد و گفت: «بچهها قرار است به اینجا بیایند و خط را تحویل بگیرند. منطقه را خوب برایشان توجیه کن.» گفتم: «چشم حاج آ قا.» خداحافظی کرد و رفت. ساعتی گذشت. باید به حاج همت گزارش میدادم. با یکی از دوستان به طرف قرارگاه حرکت کردیم. در مسیر جنازهای دیدیم که سر نداشت. از موتور پیاده شدیم و جنازه را به کنار جاده کشیدیم. در قرارگاه هیچکس از حاجی خبر نداشت و همه به دنبال او میگشتند. ناگهان به یاد جنازه افتادم. بادگیر آبی که جنازه به تن داشت درست شبیه بادگیر حاجی بود.
با سرعت به محل قبلی بازگشتم جنازه را به معراج شهدا برده بودند. با عجله به معراج رفتم. در راه تنها چیزی که ذهنم را اشغال کرده بود زیر پیراهن قهوهای و چراغ قوه کوچکی بود که حاجی همیشه به همراه داشت. در میان پیکرهای مطهر شهدا همان اندام بیسر توجهم را به خود جلب کرد زیر پیراهن قهوهای و چراغ قوهای کوچک. آه از نهادم بلند شد. ابراهیم سر در ره دوست نهاده بود. خبر شهادت حاجی تا چند روز مخفی نگه داشته شد. بعد از اتمام عملیات خیبر، رادیو اعلام کرد: «سردار بزرگ اسلام، فاتح خیبر، حاج ابراهیم همت فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله به شهادت رسید.»
اگر در حین انجام عملیات دشمن این خبر را میشنید روحیه گرفته و امکان شکست عملیات پیش میآمد. پس پیکر بیسر آن عزیز چون شمعی در میان دوستان روزها به انتظار ماند. با اعلام خبر، پیکر شهید همت را به دو کوهه بردیم تا با آن مکان دوست داشتنیاش وداع کند. در تهران، اصفهان و شهرضا تشییع جنازه با شکوهی برای او برگزار شد و شاید او تنها کسی باشد که با پرکشیدنش سه شهر را به خروش آورد.
منبع:کتاب سردار خیبر