• تماس  

یا شمس الشموس

کلیدهای شادی

08 بهمن 1391 توسط 313

  *زمانی که دری از شادی به روی شما بسته می شود،در دیگری باز خواهد شد.اما ما آنقدر به در بسته نگاه می کنیم، که در بازشده را نمی بینیم.

*شادترین مردم از هر چیز بهترین را ندارند،اما از چیزهایی که با آن روبرو می شوند، بیشترین را انتخاب می کنند.

*به دنبال کسی بگردید که لبخندیبر روی لب های ما بنشاند،زیرا با یک لبخند،زندگی برایمان زیباتر می شود.

*  بهترین دوست کسی است  که با وی بر روی نیمکتی بنشینیم،بدون اینکه حرفی بزنیم در حالی که حس کنیم ، بهترین مکالمه تمام عمر خود را داشته ایم.

* تا زمانی که چیزی را از دست نداده ایم ، به ارزش آن واقف نیشتیم.

* عشق ورزیدن اطمینانی برای در یافت نیست. بهتر است عشق در عوض عشق را انظار نداشته باشیم.

*با مقایسه کردن خود با دیگران ، ارزش هایتان را دست کم نگیرید؛زیرا همه باهم تفاوت داریم.

*  تنها شما هستید که می دانید چه چیزی برای شما بهترین است.

*  از رؤیاهای خود فرار نکنید،بدون رؤیا بودن یعنی امید نداشتن وامید نداشتن ، یعنی بی هدف بودن.

*   تا زمانی که چیزی برای بخشیدن دارید،صحنه را خالی نکنید.هیچ چیز پایان نمی پذیرد،مگر این که خود تلاش نکنید.

*در جاده زندگی،به سرعت حرکت نکنید،تا از زیبایی های اطراف لذت ببرید.زندگی مسابقه نیست،بلکه سفری است که باید پله پله پیموده شود.

*از مواجه شدن با خطرات نهراسید.این تنها شانسی است که می توانید شجاعت را بیاموزید.

* بهترین راه برای دریافت عشق،بخشیدن آن است ومخفی کردن عشق سریع ترین راه از دست دادن آن است.

 

منبع : راهنمای خانواده ، امیر ملک محمودی ، ص 310 - 311

 نظر دهید »

مسابقه حفظ سوره فجر

04 بهمن 1391 توسط 313

کانون قرآن و عترت در نظر دارد به مناسبت فرا رسیدن ایام الله دهه فجر

مسابقه حفظ سوره فجر

را بر گزار نماید.

زمان آزمون: 18 بهمن ماه 1391

 

علاقه مندان می توانند جهت ثبت نام و شرکت در مسابقه تا تاریخ 17/11/91 به نمایندگان قرآنی کلاس ها مراجعه کنند.

معاونت فرهنگی- تربیتی

 نظر دهید »

مسیح به روایت سینما

04 بهمن 1391 توسط 313

 

مسیح به روایت سینما

 

شمایل نگاری و پرداختن به زندگی پیامبران به خصوص ساختن آثار زیستنامه ای با استناد به کتب دینی قوت گرفت و کار به جایی رسید که مارکسیست ولگرد ایتالیایی، پیر پائولوپازولینی،در تبعیت از این جریان و برای اینکه سینمای اروپا از قافله عقب نماند انجلیل به روایت متی را ساخت .

 

به گزارش گروه فرنگی مشرق - بعد از جنگ جهانی دوم در غرب به گواه تاریخ، حضوردر کلیسا به تدریج جایش را به سینما رفتن داد .در شرایط نا امیدانه دهه پنجاه میلادی و قبل از آغاز انقلاب صنعتی در آمریکا کمپانی های فیلمسازی سعی کردند با ساخت فیلمهایی که تم مذهبی دارد محتوای دینی را به سینما ها بیاورند.
شمایل نگاری و پرداختن به زندگی پیامبران به خصوص ساختن آثار زیستنامه ای با استناد به کتب دینی قوت گرفت و کار به جایی رسید که مارکسیست ولگرد ایتالیایی، پیر پائولوپازولینی،در تبعیت از این جریان و برای اینکه سینمای اروپا از قافله عقب نماند انجلیل به روایت متی را ساخت .
آنچه در پی خواهد نگاهی به متن و فرامتن آثاری است که در مورد حضرت مسیح (ع) ساخته شده است.

1- شاه شاهان (سیسیل ب دومیل) - مسیح از نگاه یه یهودی(تولید 1927)

زمانی نه چندان دور ، دسترسی به فیلمهای سینمای جهان از طریق اینترنت و سینماپیاده رو ممکن نبود .نگارنده به دلیل موقعیت حرفه ام به شبکه
TCM و TNT (دو شبکه حرفه ای پخش فیلم ) دسترسی داشتم و به یاد می آورم هر سال در ایام تولد حضرت عیسی (ع) شبکه TMC فیلم پادشاه پادشاهان و TNT اقدام به پخش بن هور می کردند .
برای نخستین بار بود که توانستم به صورت کامل فیلم شاه شاهان را از این شبکه تماشا کنم و به هیچ وجه نمی دانستم که کارگردان این فیلم یکی از پدران سینمای کلاسیک است.در واقع این اثر غیر متعارف سیسیل بدمیل را می توان حماسه ای سینمایی در دوران صامت توصیف کرد .دومیل به عنوان یک یهودی در اثری صامت از جفایی که بزرگان یهود در حق مسیح (ع) روا داشته اند پرده برداری سینمایی می کند . البته باید این نکته را هم در نظر داشت ، چهار سال قبل از ساخت این فیلم در سال 1923 نخستین نسخه صامت ده فرمان را ساخته بود . بازگویی روایت بلند پروازانه از زندگی عیسی مسیح به صورت جدی با ساخت بن هور در دورانی محقق شد که صدا به سینما ورود پیدا کرده بود. دومیل در این فیلم داستانش را مثل روایت های آشنا در مورد حصرت عیسی صادقانه تعریف می کند . و موفق می شود داستان مسیح را با شیوه ای غیر متعارف در عصر سینمای صامت روایت کند.

 

محتوای قدرتمندانه فیلم شاه شاهان به خوبی فرم را تحت تاثیر قرار می دهد وهمچنان اتکای فیلم به نوع قصه پردازی اش بستگی دارد . فیلم با توجه به زمان ساخت آن از طراحی صحنه فوق العاده ای برخودار است .صحنه پردازی فیلم شاه شاهان مثل سامسون ودلیله تصنعی نیست و جلوه های ویژه اش مثل فیلم ده فرمان(نسخه 1956) آنچنان چشمگیر نیست اما اثر قابل اعتنایی است . فیلم را می توان کتابی مقدس برشمارد که تاکید فراوان بر جنبه های وارستگی حضرت عیسی (ع) دارد سالها بعد دومیل در گفتگویی در اواخر عمرش گفت حتما نباید با ایمان کاتولیک فیلمی در مورد مسیح ساخت .

2- بزرگ ترين داستان عالم (
THE GREATEST STORY EVER TOLD)(تولید 1965) جورج استیونز

این فیلم يكي از پرهزينه‌ترين فيلم‌هاي تاريخ سينما در زمان خودش بود تا جاییکه كمپاني يونايتد آرتيستز را به مرز ورشكستگي رساند. ماكس فون‌سيدو، بازيگر بزرگ سينما، نقش حضرت مسيح را در فيلم بازي مي‌كند. فيلم داستان حضرت عيسي را از زمان تولد تا بازگشت به اورشليم و غسل تعميد توسط يحيي و به سلطنت رسيدن پيلاطس تصوير مي‌كند. طراحي صحنه و لباس فيلم هنوز هم چشمگيراست. اما متاسفانه استيونس نتوانسته داستانش را از سطح فراتر ببرد. نكته جالب اينكه هر چند امروز بازي فون‌سيدو يكي از نقاط قوت فيلم به شمار مي‌رود اما استيونس تمايل داشت كه ريچارد برتون نقش حضرت عيسي را بازي كند. «عيسي» (فون سيدو)، پسر «مريم» (مگواير)، رسالت خود را آغاز مي کند، حواريون خود را گرد مي آورد، معجزاتي صورت مي دهد و بر اثر خيانت «يهودا»، به دست سربازان رمي به صليب کشيده مي شود.

 


شستن گناه از یهودا، هیرود پادشاه یهودی از نکات قابل تامل فیلم به شمار می رود و کارگردان از زبان هیرود گناهان را به گردن پنتیوس پیلات می اندازد. در کنار این نوع جعل تاریخی ، جعل بزرگ تری هم صورت می گیرد ؛ در این فیلم مردم مسیح (ع) را به کفر گویی ، جادوگریی ، فتنه اگیزی و بی دینی متهم و محکوم می کنند و بر روی رای گیری شورای سهندرون به سرپرستی قیافا و هیرود تاثیر تعیین کننده می گذارند.

فيلمي بيست ميليون دلاری که به رغم پنج سال کار پر زحمت، بازيگراني نامدار، گروه فني آزموده، داستاني تضمين شده،… و اميدهاي بسيار، هم يونايتد آرتيستس را به مرز ورشکستگی کشاند و هم استيونس با سابقه را بر زمين زد.در تمام طول فیلم تنها به هنگام مصلوب شدن مسیح، در یک صحنه مریم بالباس های گران قیمت و آرایشی غلیظ و امروزی جلوی دوربین قرار می گیرد.این در حالی است که مسیح نیز با ریش مرتب (آنکادره) و چشمان سبز و موهای بور بر اساس مدلی هالیوودی به تصویر کشیده می شود. این تغییر ظاهری با تغییرات مفهومی بسیاری همراه است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

کعبه مقصود

04 بهمن 1391 توسط 313

كعبه، در اصطلاح تصوف، عبارت از توجه دل است به سوى خدا، و مقام وصل را نيز گويند; و توجه دل است به محبوب و معشوق و مطلوب كه در آن مقام عاشق بايد مَحْرم بشود، تا به وصال معشوق نايل شود.

جناب علامه، گمشده وصال، در غزل عرفانى بيدل از صاحبدلى سخن مى گويد كه ديده بيدارى در دل شب داشت و آرزوى ديدار خدا را مىكرد و گاهى از اوقات و آنات، آه آتشينى از كوره دلش مىجهيد و بعضى وقتها برسندان سينه چكشوار مشت مىكوبيد، ليكن صاحبدل عارف از اينكه خودش عشق و عاشق و معشوق (خدا) را داشت ـ و به مقام وحدت رسيدهبود ـ غافل بود.

 

بيدلى اندر دل شب ديده بيدار داشت / آرزوى ديدن رخساره دلدار داشت

 

گاه آه آتشين از كوره دل مى كشيد / گاه برسندان سينه مشت چكشوار داشت

 

بيدل بيچاره بودى بىخبر از ماجرا /كوست عشق و عاشق و معشوق را يكبار داشت

 

واقف آمد بروقوف اهل دل در اين مقام/آن كه فَرق و نَفض و ترك و رَفض را در كار داشت

 

ابيات فوق يادآور بيتى از حافظ شيراز است:

 

بيدلى، در همه احوال خدا با او بود / او نمىديدش و، از دور خدايا مىكرد!

 

دل و عرش

 

حضرت رسول فرمود: «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ; دلِ مؤمن، عرش رحمان است».

 

بايد دانست همان طورى كه در آفاق، عرش، مظهر اسم الرحمن است، در اَنْفُس نيز دل انسانى، مظهر اسم الرحمن است و هرلحظه حق را در دل مؤمن ظهور و تجلىديگر است. بلكه ظهور كمالات رحمانى در دل زياده از عرش است، زيرا دل برزخ ميان غيب و شهادت و مشتمل بر احكام هر دو عالم است، ولى عرش فقط اشتمال بر احكام شهادت است. پس دل، عرش اعظم باشد. چون دل انسانى به موجب «قلوب العباد بين اصبعين من اصابع الرحمن. اصبع جلال و جمال يقلبها كيف يشاء» پيوسته مانند عرش در حركت است.

هفت اطوار دل

 

طور اول دل را، كه حد فاصل ميان نفس و دل است، صدر گويند.

 

طور دوم دل را كه، محل نور عقل است، قلب خوانند.

 

طور سوم دل را، كه معدن محبت و عشق و شفقّت بر خلق است، شغاف گويند.

 

طور چهارم دل را، كه معدن مشاهده و محل رؤيت است، فؤاد گويند.

 

طور پنجم دل را، كه معدن محبت حضرت الوهيت است، حبة القلب خوانند.

 

طور ششم دل را، معدن مكاشفات غيبى و علوم لَدُنّى است، سويدا مىنامند.

 

طور هفتم دل را، كه معدن ظهور انوار تجليات صفات الوهيت است، مهجة القلب مىدانند.

 

 نظر دهید »

کمالات علامه جعفری

04 بهمن 1391 توسط 313

از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدید ؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنند و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است»

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 526
  • 527
  • 528
  • ...
  • 529
  • ...
  • 530
  • 531
  • 532
  • ...
  • 533
  • ...
  • 534
  • 535
  • 536
  • ...
  • 547

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس