آيت الله مطهري از نگاه علامه طباطبایی
سى و دو سال پیش از شهادت ایشان من از تبریز به قم پناهنده شدم. اوضاع آنجا خراب بود ، بدین خاطر به قم آمدم . بعد بنا بر این شد که در قم بمانم . تدریس درس حکمت ( فلسفه ) را شروع کردم . غیر از بنده، در قم آقاى خمینى بودند که درس فلسفه اى داشتند و چند نفرى از آقایان در درس ایشان شرکت مى کردند . ایشان[ اسفار] درس مى دادند . بعد آن آقایان درس ایشان را ترک کردند و به حوزه درس ما منتقل شدند و شروع به تحصیل کردند . سالها این درس ادامه داشت . مخصوصا مرحوم مطهرى هوش فوق العاده اى داشت و حرف از او ضایع نمى شد . حرفى که مى گفتم مى گرفت و به مغزش مى رسید . هر چه مى گفتم هدر نمى رفت و مطمئن بودم که نمى رود . وقتى که ایشان در جلسه درسم حاضر مى شدند . ( این عبارت عبارت خوبى نیست ولى مقصود را بیان مى کند) بنده از شوق و شعف حالت رقص پیدا مى کردم به جهت اینکه مى دانستم هر چه بگویم هدر نمى رود و محفوظ است . به همین ترتیب خودش مبدأ تحصیل دیگران شد و شروع به تألیف کتابها کرد و انصافا هم کتابهایش خیلى عالى است .
منبع : مصلح بیدار، ج2،ص278-277