با خوردن این دانههای ریز قهوهای به جنگ گرما بروید
به نظر من که شیطان و بازیگوش هستند، مدام باید با قاشق دنبالشان کنی که ته ظرف جا خوش نکنند. یک نظر دیگر هم راجع به آنها دارم، اینکه هیچوقت نمیشود بین دندانها به دام انداختشان و حسابی ته مزهاش را حس کرد.
با همهی اینها همیشه بودهاند، از زمان پارچهای بلور و قدیمی مادربزرگها تا لیوانهای دسته بلند امروزی، همیشه شربت خاکشیر یار روزهای گرم تابستان ما ایرانیها بوده است.
از بیرون که بیایی و یک ذره گونههایت از گرما سرخ باشد از دهان همه میشنوی شربت خاکشیر بخور، این شربت دوای قدیم گرمازدگی است.
دانههای ریز ریز و قهوهای خاکشیر هیچوقت جایشان را به قرص و شربتهای مختلف داروخانهها نمیدهند و هیچ وقت هیچ دارویی به اندازه یک شربت خاکشیر خنک و پرملات نمیتواند جلوی گرمازدگی آدمها را بگیرد.
بعضیها هم با آبلیمو و گلاب درستش میکنند، یک پارچ بزرگ، تا نیمه آب و بعد چند قاشق آب لیمو و بعد دانههای خاکشیر و چند قطره گلاب هم بزنی تنگش و قطعههای یخ را هم در شربتت شناور کنی و بعد نوش جان.
قدیمیها همیشه یک چیزهایی میدانستند که توصیه میکردند و این توصیهها آنقدر تجربه شد تا امروز به دست ما رسید و حالا تابستان که میشود همه ما سراغ مغازههای عطاری میرویم و چند سیر خاکشیر برای روزهای گرما ذخیره میکنیم.
صفحات: 1· 2