بهانه حیات
04 اردیبهشت 1392 توسط 313
کسی که منظرش خدا شد؛ همّ و غمّ او خدا شد، لذتش خدا شد، دردش خدا شد، درمانش خدا شد؛ چگونه خاکبازی کند و به مشتی خاک دل ببازد و از کم و زیاد شدن آن بترسد؟
بدان که دنبال خدا بودن؛ همان عطش و تشنگی است که هر از چند گاهی، اگر دلت نمرده باشد، طوفان و طغیان آن را در قلبت احساس می کنی.
اینکه گمشده ای داری که تا در دامنش دست نیاویزی، آرام نمی شوی؛ اینکه از این همه نقص و ایراد خود به تنگ آمدی؛ پس دلت هوای کمالی دارد که هیچ زشتی و دلتنگی در آن نیست؛
و آن خداست.
آیا این زیباترین بهانه حیات نیست؟