همه خیر و خوبی...

03 اردیبهشت 1392 توسط 313

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 4 نظر

موضوعات: اخلاق لینک ثابت

نظر از: ایمان [بازدید کننده] 
ایمان

داستان در مورد طمع كردن انسان

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و میخواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد و عازم دیار خود میشود در نزدیکی های شهر چوپانی را میبیند و به خود میگوید بگذار از او هم سوال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان او به وزیر میگوید من جواب را میدانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را میپذیرد چوپان هم میگوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او میگوید تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو اینکار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش ، خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول میکند و آن کار را (اسمشو نبر را) انجام میدهد سپس چوپان به او میگوید کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی نجس ترین است بخوری

1392/02/04 @ 17:49
نظر از: مرادی [عضو] 

سلام
امیدوارم همواره پیروز و سربلند باشید .
التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

1392/02/04 @ 00:56
نظر از: طلبه زینبیه [عضو] 

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار

در پناه حق موفق و پیروز باشید

یا علی

1392/02/03 @ 23:14
نظر از: یادگاری [عضو] 

سلام یاد یار مهربان !واقعا وبلاگ زیبایی دارید .خدا قوت.براتون عاقبت بخیری رو ارزو دارم.دلتون دریایی.زندگی هاتون شاد.تلاشتون مضاعف.به وبلاک من هم سری بزنید بسیار خوشحال میشم.

1392/02/03 @ 23:08


فرم در حال بارگذاری ...