• تماس  

توفیق توبه میرغضب باشی ناصرالدین شاه

28 تیر 1392 توسط 313

 

 ميرغضب باشى مقدار خوراك يك ماه آن سگ را از آن نانوايى مى خرد و نقدا پولش را

مى پردازد

 و مى گويد هر روز بايد شاگردت اين مقدار نان به اين سگ برساند و اگر يك روز مسامحه

 شود از تو انتقام مى كشم.

 

در آن اوقات با جمعى ازرفقايش ميهمانى دوره اى داشتند به اين تفصيل كه هر روز عصر، 

گردش مى رفتند و تفرج مى كردند و براى شام در منزل يكى با هم صرف شام مى نمودند تا

شبى كه نوبت ميرغضب باشى شد، زنى داشت كه تقريبا در وسط شهر تهران خانه اش بود

 و وسايل پذيرايى در خانه اش موجود بود و زنى هم تازه گرفته بود و نزديك دروازه شهر

منزلش  بود.

 

به زن قديمى خود پول مى هد و مى گويد امشب فلان عدد ميهمان دارم و براى صرف شام 

 مى آييم وبايد كاملا تدارك نمايى، زن قبول مى كند.

 

طرف عصر با رفقايش بيرون شهر رفته تفرج مى كردند.

 

تصادفا تفريح آن روز طول مى كشد و مقدار زيادى از شب مى گذرد، هنگام مراجعت ،

رفقايش مى  گويند دير شده و سخت خسته شديم ، همين در دروازه كه منزل ديگر

تو است مى آييم.

 

ميرغضب باشى مى گويد اينجا چيزى نيست و در خانه وسط شهرى كاملا تدارك شده بايد

آنجا برويم .

بالاخره رفقا راضى نمى شوند و مى گويند ما امشب در اينجا مى مانيم و به مختصرى غذا

 قناعت مى كنيم و آنچه در آن خانه تدارك كرده اى براى فردا. ميرغضب باشى ناچار

 قبول مى كند و مقدارى نان و كباب مى خرد و آنها مى خورند و همانجا مى خوابند.


 

**************

هنگام سحر، از صداى ناله و گريه بى اختيارى ميرغضب باشى همه بيدار مى شوند و از او

سبب انقلاب و گريه اش را مى پرسند، مى گويد در خواب ، امام چهارم  حضرت سجاد

عليه السلام را ديدم به من فرمود احسانى كه به آن سگ كردى مورد قبول خداوند

 عالم شد و خداوند در مقابل آن احسان ،  امشب جان تو و رفقايت را از مرگ حفظ فرمود؛

 زيرا زن قديمى تو از غيظى كه به تو داشت ، سمى تدارك كرده و در فلان محل از

 آشپزخانه گذاشته بود تا داخل خوراك شما كند، فردا  مى روى آن سم را برمى دارى

 و مبادا زن را اذيت كنى و اگر بخواهد او را به خوشى رها كن.

ديگر آنكه : خداوند تو را توفيق توبه خواهد داد و چهل روز ديگر به كربلا سر قبر پدرم حسين

 عليه  السلام مشرف مى شوى .

****************

 

 پس صبح با رفقا مى گويد براى تحقيق صدق خوابم   بياييد به خانه وسط شهرى

 برويم ، با هم مى آيند چون وارد مى شود زن تعرض مى كند كه چرا ديشب نيامدى ؟

 

به او  اعتنايى نمى كند و با رفقايش بهآشپزخانه مى روند و به همان نشانه اى كه امام
 

 عليه السلام فرموده بود، سم را بر مى دارد و به زن مى گويد ديشب چه خيالى در باره

ما داشتى ؟

اگر امر امام عليه السلام نبود از تو تلافى مى كردم لكن به امر مولايم با  تو احسان

 خواهم كرد، اگر مايلى در همين خانه باش و من با تو مثل اينكه چنين كارى نكرده بودى

 رفتار خواهم كرد و اگر ميل فراق دارى تو را طلاق مى دهم و هرچه بخواهى  به تو

مى دهم ، زن مى بيند رسوا شده و ديگر نمى تواند با او زندگى كند، طلب طلاق مى كند

 او هم با كمال خوشى طلاقش مى دهد و خوشنودش كرده رهايش مى كند.

 

از شغل خودش هم استعفا مى دهد و استعفايش مورد قبول واقع مى شود آنگاه مشغول

  توبه و اداى حقوق و مظالم گرديده و پس از چهل روز به كربلا مشرف مى شود و همانجا

مى ماند تا به رحمت حق واصل مى گردد.

 

آثار احسان به مخلوقات خداوند عالم هرچند حيوانى مانند سگ باشد در روايات بسيار است و

 گاه مى شود كه آن احسان سبب عاقبت به خيرى و مغفرت الهى مى گردد.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: اخلاق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس