دو ورق از روایت کربلای یک
این روزها هوا، داغ و داغتر میشود! بیرون رفتن از خانه، حتی برای مدتی کوتاه هم، کلافهمان میکند. فکر تشنگی و بیآبی، برایمان بسیار سخت است و آزار دهنده، چه رسد به این که تشنه شویم! این روزها، روایت دیگری هم دارد البته… روایتی که تنها، دو ورق از آن را میخوانیم!
یک. «ای لشگر صاحب زمان آماده باش، آماده باش…» نوای دلآشنای رزمندگان اسلام بود که در چند عملیات، آهنگران آن را خوانده بود؛ یکی از آن عملیاتها، کربلای یک بود؛ آزادسازی مهران. رمز عملیات که اعلام شد، دیدند[1] که بعضی از بسیجیها، قمقمههاشان را خالی میکنند و حالی دگر در سر دارند… با لب تشنه زدند به خط! عشق در گوش آنها غزلخوانی میکرد؛ اما چه، نمیدانیم… رمز عملیات «یا ابوالفضل العباس ادرکنی» بود… تیر ماه بود و هوای مهران، از جاهای دیگر، خیلی خیلی داغتر بود.
دو. این عکس، برای همهی ما آشناست:
شرح حالش را از زبان عکاس آن بخوانیم:
صفحات: 1· 2