قرائتی، گریه میرزا جواد آقا تهرانی را در آورد
حضرت فاطمه سلام الله علیها در این رابطه فرموده اند: “مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ
هر کس که عبادت خالص خود را به سوى خدا بالا بفرستد خداى عزّ و جلّ بالاترین مصلحت را برایش فرو مى فرستد."(۱)
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در برنامه ی سمت خدا در رابطه با اخلاص خاطره ای را نقل می کند و می گوید: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی از علما درجه یک مشهد بودند، زمان طاغوت از من دعوت کردند که برای تدریس روش کلاس داری به مشهد بروم و طلبه های مشهد را آموزش دهم. من خانه قم را دادم و برای یک سال خانه ای در مشهد اجاره کردم. یک عهدی با امام رضا بستم که یک سال هرگونه کلاس درسی شامل حوزه ، دانشگاه و دبیرستان در مشهد داشته باشم و هیچ حقوق و تشکری نمی خواهم ، در عوض شما از خدا بخواه من آخوند مخلص بشوم.
بعد از سه چهار ماه سر کلاس طلبه ها بودم و هنگام خروج به علت اینکه کلاس شلوغ بود، یکی از طلبه ها مرا دید و جلو تر از من خارج شد، من دوست داشتم که احتراما به من تعارف کند. در همین لحظه متاثر شدم که بر عهد خود نبودم و فهمیدم که طبق آیه های سوره ی انسان اخلاص نداشتم. رفتم و گوشه ای از مسجد نشستم و سپس نزد آیت الله تهرانی رفتم و گفتم که یادتان هست که به گفته ی شما به اینجا آمدم، چند ماه نیز تدریس کردم و هیچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز یک دسته گل به آب دادم. نه پول گرفتم و نه آخرت دارم، ایشان پرسیدند چرا، گفتم چون هنگام خروج دیدم به من تعارف نشد یه جوری شدم. ایشان بعد از این داستان شدیدا گریه می کردند و فریاد می کشیدند و من هم ناراحت بودم که چه شده است و از ایشان می خواستم که گریه نکند. ولی آنچنان گریه شدید شده بود که اشک از محاسن ایشان می چکید.
گریه که تمام شد به من گفتند : برو به حرم و از امام رضا (ع) تشکر کن که وسط عمرت فهمیدی که مخلص نیستی من امروزکه ۸۰ سال دارم می گویم که دم درب باید به من تعارف کنند.
هدف و غایت دین به گفته ی امام علی علیه السلام همین اخلاص است (۲) و باید به گونه ای باشیم که همه کارهایمان برای خداوند باشد.