لذتِ «نه» ...
عجیب لذتی است لذتِ «نه»…
لذتِ نرفتن با وجود توان رفتن ، لذت نگفتن با وجود توانایی گفتن ، لذت نخوردن با وجود میل به خوردن ، لذت ندیدن با وجود چشم هایی برای دیدن.لذت «نه» گفتن با وجود داشتن قدرت برای بلی گفتن…
لذت دارد این «نه» البته به شرطها و شروطها… و شرطش این است که زیبایی حقیقی و جاودان در نه باشد و زیبایی ظاهری و زودگذر در آری.لذت بی پشتوانه و حقیر در دیدن و خوردن و گفتن و رفتن باشد و لذت ماندگار ، لذت حقیقی ، لذت لذیذ ، در ندیدن و نخوردن و نگفتن… در «نه»…
لذت عجیبی است این لذت.لذتی برای انسان های بزرگ در تاریخ.لذتی از جنس لذت کربلایی عباس.عباسی تشنه و لب دریا ، چشمک زدن های امواج زلال آب در میان دست ها و آبی که تا جلوی صورت می آید و… «نه» می شنود از عباس… «نه» می شنود و ریخته می شود از لابلای انگشتان عباس… و آب می فهمد که عباس لذتی که در نخوردن هست را نمی فروشد به لذت خوردن و رفع عطش.آب می داند که عباس چشیدن این لذت «نه» را با چشیدن آب که سهل است با دنیا عوض نمی کند.واین لذت لذت «نه» است.
صفحات: 1· 2