نقش امام موسی کاظم علیه السلام در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی
چکیده
این تحقیق اختصاص به موضوع «نقش امام موسی کاظم در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی» دارد. سعی شده در این تحقیق از منابع اصلی؛ از جمله الارشاد شیخ مفید، مروج الذهب مسعودی، تاریخ یعقوبی ابن واضح، الکامل ابن اثیر، اعیان الشیعه و رجال کشی و… استفاده گردد.
در این تحقیق روی سه محور سخن گفته شده است؛ محور سیاسی امام که در این قسمت به بیان و بررسی اوضاع خلفای بنی عباس و موضعگیری امام نسبت به این خلفا و نحوهی عملکرد آنان، و همچنین به علل احیا و سقوط تمدنها در زمان آن حضرت و خلافت عباسیان اشاره شده است. محور بعدی تحقیق روی اوضاع فرهنگی و اجتماعی است که مسائلی پیرامون شرایط امام کاظم در آن دوران و اینکه چرا حضرت راه تقیه را پیش گرفتند و سیره معنوی امام و نقش خانواده در تربیت (با توجه به گزیده ای از معارف آن حضرت) و در جهت اعتلای فرهنگ اسلامی مطرح شده و در آخر مهمترین شاگردان حضرت و نقش آنها در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی اشاره شده است.
کلید واژه : فرهنگ، تمدن، اسلامی، نقش، امام موسی کاظم (ع)
مقدمه
نگاهی کوتاه به دوران امامت امام صادق (علیه السلام)
دوران امامت امام صادق (علیه السلام) از شرایط خاص و ویژه ای برخوردار بود و در واقع امامت او مقارن با اضمحلال بنی امیه و قدرت گیری بنی عباس بود و شرایطی در اثر انتقال این قدرت برای وی ایجاد گردید، بسیار حایز اهمیت بود.
از جهت دیگری وی طولانیترین دورهی امامت را در نسل امام حسین (ع) داشت لذا ازآنجایی که در این دوره بنی امیه گرفتار مشکلات سیاسی زیادی بودند و بنی عباس نیز سرگرم قدرت گیری بودند، توانست از شرایط و اوضاع به وجود آمده نهایت استفاده را ببرد.
اقداماتی که به وسیلهی او صورت گرفت نقش زیادی در بقای تشیع و ایجاد مرام و مسلکی خاص به نام فقه جعفری گردید، از طرف دیگر بنی عباس در این دوران با طحر شمار، اکثریت شیعیان و علویان را تحت لوای آنها متحد میکرد و از این طریق فریب کارانه آرمانهای خود را به واقعیت نزدیک میسازد. البته امام صادق در این جریان بسیار با بصیرت و دانا عمل کردند به طوری که ابومسلم خلال وقتی پیشنهاد خلافت را به وی نمود او قاطعانه نامه ابومسلم را سوزاند.
سفاح در سال 132 ه. ق با تکیه بر خلافت بر اریکه قدرت چنگ انداخته و خود را از اهل بیت نامید که از پلیدها پاک و منزه اند و خود به کشتار و تصفیه مخالفان خود از بنی امیه پرداخت.
البته وی در آغارکار نسبت به شیعیان برخورد جدی نداشت چرا که شاید اولاً علویان تا آن زمان کنار او بودند.
ثانیاً، ناشی از برخورد عالمانه و مصلحت طلبانه امام صادق (ع) درانجام تقیه بود، اما در مراحل بعدی آنها شیعیان و اهل بیت را فروگذاشتند و به تقویت اهل سنت پرداختند و به مرور همین آزادی شیعیان نیز از بین رفت و دوباره شیعیان در شرایط سختی قرار گرفتند، به طوری که مردم بازگشت حکومت اموی را آزاد میکردند. در واقع امام صادق (ع) میدانستند که در برابر قدرت حاکم و اختناق آن روزگار وآن وضعیت هر اقدامی جز انقلاب فرهنگی به شکست خواهد انجامید؛ لذا نباید بدون انجام یک جریان منسجم شیعی دست به اقدامی شتاب زده و سطحی بزند. زیرا او شبیه این گونه حرکات تند و خشن را در حرکتهایی مثل حرکت امام حسین (ع) و زید دیده بود.
صفحات: 1· 2