نوزاد بی جانی که روح شهادت طلبی در او دمیده شد
16 تیر 1392 توسط 313
خواهر شهید نقل می کند: «طاهره نفس نفس میزد. از او قطع امید كرده بودیم. از صبح نگران بودیم كه نكند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه، صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانهشان میآمد.
مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو.
با گریه آوردمش.
زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمیكشد، پارچهی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر كردیم تا همه بیایند و دفنش كنیم.
نیم ساعت كه گذشت، دیدم پای طاهره تكان میخورد.
از خوشحالی زبانم بند آمده بود.
مادر و زن عمو را صدا زدم.
مادر، پارچهی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل كرد.
خدا روح تازهای در جسم خواهر كوچولویم دمید.»
* در عین آرام بودن خوشرو و خوش خلق هم بود
«پنج سال از طاهره بزرگتر بودم.
صفحات: 1· 2