• تماس  

نگاهی کوتاه به زندگی ادبی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

23 اردیبهشت 1394 توسط 313


جدی‌تر شدن درس‌های سطح حوزه، از سرعت رمان‌خوانی کاست، اما هرگز این ارتباط قطع نشد. امروز هم رهبر انقلاب در کنار همه کارهای بزرگ و حساسشان در اوقات فراغت از مطالعه رمان‌های قابل اعتنا دریغ نمی‌کنند. خصوصاً رمان‌هایی که با مضامین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نوشته شده باشد، مورد توجه ایشان است. با این همه توصیه دارند: «خواندن رمان به صورت کنترل‌شده چیز بسیار خوبی است. البته رمان مثل آبی که در خاک نرم نفوذ می‌کند و همه جا را می‌گیرد، وقت را پر خواهد کرد. به شدت باید با این حالت مبارزه بشود. خواندن رمان به صورت کنترل‌شده. کنترل که می‌گویم، به دو معنی است؛ یکی اینکه چه رمانی را بخوانیم، دیگر اینکه چقدر بخوانیم. چون همه رمان‌ها را نباید خواند. بعضی از رمان‌ها صرفاً خیال‌پردازی است و هیچ چیزی در آن نیست. هیچ پیامی ندارد. این‌ها را اصلاً نباید خواند. البته من این‌ها را خوانده‌ام چون هیچ کس نبوده که به من بگوید چه چیزی بخوان، چه چیزی نخوان. من خودم یک زمانی به رمان رسیدم و یک زمانی هم آن را قطع کردم. بنابراین من این اشتباه را کردم که همه جور رمان‌هایی را خوانده‌ام. بنابراین این رمانی را که پیامی دارد، باید خواند. رمان‌هایی هست که پیام‌های تاریخی دارد. یعنی آموزش‌های تاریخی فراوان در آن هست و تصویرهای دقیق و ریزی در آن، از یک بخشی از وقایع تاریخی وجود دارد.»


در اقیانوس شعر

هر چه که شوق نخستین رمان‌خوانی در سید علی جوان رو به کاستی گذاشت، شور شعر در دل و جانش فزونی یافت؛ «مطالعه رمان مربوط به اوایل طلبگی‌ام بود، اما تدریجاً این گونه مطالعاتم وقتی که به فقه و اصول و این‌ها رسیده بودم، کم شد. البته باز هم قطع نشده بود و دیگر به شعر و دواوین شعرا و کتاب‌هایی که در زمینه تاریخ ادبیات بود، کتاب‌هایی که در زمینه سبک شعر بحث می‌کرد، به‌تدریج نزدیک و آشنا می‌شدم. تا وقتی که قم رفتم.»
انجمن که آقای خامنه‌ای پیش از ورود به قم، گاهی در آن شرکت می‌کرد، «انجمن فرخ» بود. در آن انجمن که صبح‌های جمعه در منزل سید محمود فرخ برگزار می‌شد، فحول اساتید ادبیات و تاریخ دانشگاه مشهد، مانند دکتر علی‌اکبر فیاض، غلامحسین یوسفی، دکتر رجایی خراسانی و… شرکت می‌کردند و در حاشیه شعرخوانی شاعران، ‌به افاضه می‌پرداختند. مخصوصاً وسعت اطلاعات ادبی و تاریخی دکتر فیاض و تواضعش در برابر جوانان صاحب‌ذوق و معلوماتش، برای سید علی آقای جوان ستودنی بود.
روزنامه‌نگاری که از لبنان آمده بود، روزی گذرش به انجمن افتاد. وقتی برگشت، در گزارش سفر خود از ایران در مجله «العرفان» با چاپ عکسی، از آن مجلس نیز یاد کرده بود و در زیر آن نوشته بود: «ألقی سید علی خامنئی کلاما فی الفرق بین الباء و الباء». این نخستین بار بود که عکس و مطلبی از او در جریده‌ای چاپ می‌شد. آن زمان او 19 ساله بود و عزم را جزم کرده بود که عازم حوزه علمیه قم شود، هرچند استادش آیت‌الله میلانی و دوستانش با این تصمیم مخالف بودند و برای انصرافش کوشش‌ها کردند. حتی سید جلال آشتیانی که به تازگی از نجف برگشته بود و در دانشگاه مشهد از ارج و مقامی برخوردار بود، از سختی‌های زندگی طلبگی در غربت گفت و حتی برای انصراف او قول داد می‌تواند در دانشگاه برایش تدریس بگیرد. هر چه که از حکایت‌های طوفان شنید، پیش چشمش کمتر از قطره‌ای آمد و رهسپار سفر شد و این سال 1337 بود.
در حوزه علمیه قم، حال تشنه‌ای را داشت که بر سر چشمه‌ای رسیده باشد. درس‌های متعدد از استادان مختلف گرفت و با آدم‌های گوناگون به مباحثه پرداخت تا اینکه بالکل، حساب شب و روز از دستش رفت. مشهدی اکبر، پیرمرد سرایدار مدرسه حجت که در خاطرات طلبه‌های آن روز جای ویژه‌ای دارد و برای خودش حکمرانی داشت و همه امور طلاب را زیر نظر می‌گرفت، به شکایت گفته بود تنها دو حجره است که هر وقت از خواب بیدار شده، چراغشان را روشن دیده؛ یکی از آن دو متعلق به سید جوان خراسانی است.
پیداست که با این همه غرق شدن در بحر فقه و اصول، فرصتی برای ادبیات باقی نماند، مگر در اوقات فراغت که همان دو روز پنج‌شنبه و جمعه بود. آقای دکتر حسین ابراهیمی دینانی از طلاب آن روز مدرسه حجت، از جلسه شعری نام می‌برد که به طور خصوصی برگزار می‌شده و چند نفر از دوستان، از جمله آقای خامنه‌ای اعضای آن را تشکیل می‌داده‌اند. ایشان با تخلص «نسیم» شعر می‌سروده است. مرحوم آیت‌الله محمدحسین بهجتی متخلص به شفق نیز در گفت‌وگو با نگارنده از جلساتی یاد می‌کرد که در ایام فراغت در یکی از حجره‌ها برگزار می‌شده و در آن، طلاب شعرهای تازه‌سروده‌شان را می‌خوانده‌اند و آقای خامنه‌ای نقد می‌کرده است. همچنین حجت‌الاسلام محمدجواد کرمانی نیز از جلسه دیگری نام می‌برد که آقای خامنه‌ای در آن حافظ می‌خوانده است. به نظر می‌آید موضوع آن جلسه ادبیات نبوده، ‌بلکه به علت حضور سالک دلسوخته سید کمال شیرازی، تعدادی از دوستان اهل معرفت و معنا با غزل‌های حافظ سیر روحانی می‌کرده‌اند؛ «آقا سید کمال شیرازی رفیق خوب ما بود در قم. ایشان اهل سلوک و عرفان و اهل معنا بود. جمع رفقای ما به ایشان یک ارادتی داشتیم… از لحاظ سطح درسی و حوزه‌ای از ما پایین‌تر بود. او سطح می‌خواند. سنش از من بیشتر بود. حالا شاید از رفقای دیگر ما کمتر بود، اما از من سنش چهار پنج سال بزرگ‌تر بود. سطح درسی‌اش هم پایین‌تر بود، اما از جهت معنوی و سلوکی یک آدم سالک و اهل معنایی بود. ما به او ارادت داشتیم. ایشان هم به من خیلی اظهار محبت و لطف فراوان داشت.»
در این ایام، شعر و ادبیات و فراورده‌های ذوقی، جامع رفقای ایشان از گروه‌ها و دسته‌های مختلف است؛ چه دانشجویانی مانند برادران حائری (استاد عبدالحسین و دکتر عبدالهادی) و چه اساتید دانشگاه تهران مانند دکتر ریاضی یزدی و طلاب استان‌های مختلف. در سفرهایی هم که در آن روزها با دوستانش به شهرستان‌های مختلف داشتند، دیدن شاعران برجسته یا شرکت در جلسات شعری از جمله برنامه‌هایشان بود. در یکی از همین سفرها که به اصفهان رفته بودند، در جلسه شعر صغیر اصفهانی شرکت کردند. به اصرار صغیر و اعضای جلسه، برای نخستین بار شعری را از سروده‌های خود خواند که سخت مورد توجه قرار گرفت، اما این تنها یک استثنا بود. ایشان از آن روز تا امروز از خواندن شعر خود در جلسات پرهیز می‌کنند. حتی در سال‌های اخیر نیز که بعضی از سروده‌هایشان از پرده برون افتاد و مورد توجه سخن‌شناسان قرار گرفت، به انتشار و ترویج آن‌ها روی خوش نشان ندادند. همچنان که ایشان در قرائت قرآن از نوجوانی تبحر داشته‌اند و در شناساندن قاریان برجسته مصری به قاریان ایرانی نقش نخست را داشته‌اند، ولی در هیچ مجلسی به تلاوت قرآن به آن شیوه (تحقیق) نپرداخته‌اند. حتی در فن سخنوری و منبر که در همان جوانی مورد توجه خواص و دوستان قرار گرفتند، در شهر خود مشهد جز دو مورد و آن هم در سال‌های نزدیک به انقلاب هرگز به منبر نرفتند و کوشیدند این هنر را پنهان بدارند.


سرانجام
در 24 سالگی ایشان، شور شعر نیز رو به کاستی نهاد و بعد از آن در زندگی ایشان کمتر شاهد فعالیت‌های ادبی مانند آنچه که آمد هستیم. گفته شده است این به خاطر سفارش مرحوم امیری فیروزکوهی بوده. او در همین سال‌ها ایشان را از این گونه پرداختن به شعر برحذر داشته بود و گفته بود: «حیف است شما صرف شعر شوید.» این در زمانی بود که: «کمتر غزلی از حافظ خوانده می‌شد که من یک مقدارش را حفظ نباشم. غزل‌های بسیاری از سعدی حفظ بودم. غزل‌های بسیاری از شعرای مختلف سبک هندی، از صائب و کلیم و عرفی و قدسی گرفته تا حزین لاهیجی و بیدل و اواخر سبک هندی فراوان حفظ بوم. الان هم خیلی حفظ هستم. البته گاهی به مناسبتی تک‌بیتی یادم می‌آید. تک‌بیت خیلی حفظ هستم. تک بیت‌های خوبی هم حفظ هستم.»
اما بعد از این، کوششی برای حفظ شعر نداشت و حتی بعضی از آن ابیات از ذهنش فراموش شد تا اینکه سال 1353 در زندان، در تنهایی سلول تنگ و تاریک کمیته ضد خرابکاری که خاطراتش هنوز هم ایشان را متأثر می‌کند، ناگهان احساس کرد شعرهای سال‌ها فراموش شده به خاطرش می‌آید.
در دوری گزینی‌اش از شعر و ذوقیات، احتمالاً نهی امیری فیروزکوهی بی‌تأثیر نبوده است، اما نمی‌توان آن را همه علت دانست. بلکه با شروع مبارزات سیاسی و بازداشت‌های مکرر و زندان‌های پی‌درپی، خیلی از تکاپوهای جانبی او تحت‌الشعاع زندگی جدید قرار گرفت. «از سال 41 به بعد، ابواب بسیار تازه‌ای در زندگی ما باز شد که قبلاً اصلاً سابقه نداشت و خیلی از کارهای قبلی‌مان تعطیل شد. برای نمونه، من دفتر شعری که داشتم و در آن شعر می‌نوشتم، آخرین تاریخش سال 43 است. در واقع تا سال 41 ادامه دارد، بعد کم می‌شود. به 43 که می‌رسد، تمام می‌شود. یعنی باب شعر و ارتباط با شاعران و مسائلی مانند این‌ها اصلاً بسته می‌شود. البته با رفقای شاعر ارتباط داشتم. اما من که زمانی که قم بودم، از قم که به مشهد می‌آمدم، برنامه را جوری ترتیب می‌دادم که جلسه آن هفته انجمن ادبی [فردوسی] را درک کنم، به کل آن را کنار گذاشتم. ارتباطم با رفقای شاعر، منحصر به رفقایی مثل مرحوم قدسی و امثال او شد که در مقوله ما وارد بودند. یعنی به کل وضع زندگی ما عوض شد. آن وقت از جمله ورود در مباحث فلسفی، به‌خصوص مربوط به مارکسیسم و سوسیالیسم آغاز شد. کتاب‌ها و نقدها را می‌خواندم و مسائل را مداقه می‌کردم.»


تذکر مهم!
کسانی که از دیگر شئون زندگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خبر نداشته باشند، چه‌بسا بر اساس همین گزارش مختصر ما، گمان کنند تمام زندگی ایشان در آن سال‌های جوانی به شعر و ادبیات گذشته است. در حالی که اگر روزی زندگی‌نامه مشروح معظم‌له نوشته شود، دچار حیرت خواهند شد. از مطالعات و فعالیت‌های قرآنی و دیگر کنجکاوی‌های ایشان در آن ایام که بگذریم، در همین سال‌ها (24 سالگی) ایشان در نظر استادانش به عنوان یک پدیده نگریسته می‌شده است؛ به گونه‌ای که در 17 سالگی به درس خارج فقه آیت‌الله میلانی راه می‌یابد و در 24 سالگی که وارد مبارزات سیاسی می‌شود ـ اگر به درجه اجتهاد نرسیده بوده ـ قطعاً در آستانه اجتهاد بوده است.


فصل عاشقان
امروز نقش آیت‌الله خامنه‌ای در پیشرفت ادبی کشور و درخشش شاعران انقلاب، نقشی بی‌بدیل و ممتاز است. از اهتمام ایشان به ادبیات همین بس که در آن روزهای پرآشوب بعد از پیروزی انقلاب که برای شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله خامنه‌ای که در شورای انقلاب، کشور را اداره می‌کردند، بی‌تردید فرصت هیچ کار و فعالیتی نبود، تصمیم گرفتند شاعران برجسته را برای ساختن فرهنگ جدید فرابخوانند. خود با بعضی از آنان تماس گرفتند و به دیدار برخی‌شان رفتند. مرحوم استاد مهرداد اوستا از کسانی بود که به دعوت ایشان لبیک گفت؛ «تلفن اوستا را داشتم. با منزلش تماس گرفتم. خانمی گوشی را برداشت. گفتم من فلانی هستم. با آقای اوستا کار دارم. آمد و خیلی بامحبت برخورد کرد. گفتم آقای اوستا، دیگر نوبت شماست. حالا باید به میدان بیایید. گفت چشم، چشم. واقعاً هم به میدان آمد. این را نمی‌توانم حدس بزنم که بدون آن تماس هم می‌آمد یا نمی‌آمد، اما واقعاً وارد میدان انقلاب شد.
همان وقت‌ها، یک تماس هم با اخوان گرفتم.گفتم آقای اخوان، اطلاع دارید انقلاب شده؟ گفت بله، بله. گفتم خب حالا شما برای این انقلاب چه کار می‌خواهید بکنید؟ چند جمله‌ای گفت. گفتم: بالاخره بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید. اول یک خرده، «بله بله» کرد. بعد یکدفعه مثل اینکه مطلبی به یادش آمده باشد، گفت آخر ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم، نه با سلطه. گفتم اتفاقاً الان هم حرف من همین است. بیایید بر سلطه باشید چون سلطه واقعی الان امریکاست. بیایید هر چه که می‌خواهید به او بگویید. بنده خدا ماند. گفت: بله بله. منتها اخوان، در مجموعه هم‌دوره‌های خودش، این خصوصیت را داشت که هیچ با انقلاب ستیزه نکرد.»
حتی در آن روزهای متراکم و حساس وقتی شنیدند نخستین تشکل شاعران انقلاب شکل گرفته و شب‌ها در منزل یکدیگر جلسه دارند، نشانی گرفتند و نیمه شبی به آن جلسه رفتند. در آن جلسه شاعرانی مانند مرحوم اوستا، حمید سبزواری، علی معلم، محمود شاهرخی، زورق و… حضور داشتند که اتفاقاً آن شب استاد محمدتقی جعفری هم بود. یک جلسه شعری بود و آقایان شعر خواندند، که آقای معلم همین شعر فلسطینش را تازه گفته بود و آنجا خواند: «این فصل را با من بخوان، باقی فسانه است.» بعد هم این جلسه ادامه پیدا کرد. هر جلسه هم در خانه یکی برگزار می‌شد. من سه چهار جلسه‌اش را توانستم بروم. آن‌ها لابد ادامه دادند، اما من دیگر نمی‌رسیدم بروم.»
سال‌هاست مردم ایران می‌دانند که در شب نیمه ماه مبارک رمضان، گزیده شاعران کشور افطار میهمان رهبر انقلاب هستند. این جلسه که تاریخ آغازش به سال‌های ریاست‌جمهوری ایشان برمی‌گردد، ابتدا شکل خصوصی‌تری داشت و ایشان بی‌ملاحظه به نقد اشعار گویندگان می‌پرداختند، اما به مرور از آن شکل درآمد و عمومی‌تر شد. بارها ایشان تأکید داشته‌اند که جلسه برای تکریم شعر ارزشی و متعهد، جنبه نمادین دارد تا متولیان و سیاستگذاران فرهنگی کشور به اهمیت آن در فرهنگ و هویت ملی واقف شوند. در عین حال این جلسه در سال‌های اخیر جلوه‌گاهی است برای ارائه تصویر فشرده و شفاف از شعر انقلاب. شعری که بی‌هیچ ملاحظه‌ای اکنون می‌توان آن را اصیل‌ترین و خلف‌ترین جریان شعر فارسی دانست و عنوان شعر معاصر را بر آن اطلاق کرد؛ شعری که می‌رود تا فصلی درخشان را در دفتر سراسر افتخار شعر فارسی رقم بزند و نقطه عطفی در غنای فرهنگی و ارجمندی و ارزش‌مداری تاریخ این شعر شکوهمند باشد.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: جام ولا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس