گذری بر زندگانی آیت الله العظمی عزالدین زنجانی
از قول مرحوم والدشان نقل می فرمایند: هنگامی که من برای ادامه تحصیل روانه نجف اشرف شدم چون عالمان بزرگی را در زنجان درک کرده بودم مثل مرحوم آخوند ملا قربانعلی زنجانی قدس سره و آقا شیخ زین العابدین عابدی که از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و مرحوم حاج غلامحسین فقیه زاده که هر کدام استوانه علم و تقوی بودند، جندان محیط نجف مرا نگرفت تا اینکه سوال کردم آیا اساتید نجف غیر از معرفین باز هست گفتند مدرسی است که در منزل تدریس می کند، رفتم به درس ایشان دیدم این درس است كه « تُشّد اِليه الرِّحالُ » و آن علامه محقق نائيني قدس سره بود.
از اين رو دوران مقدمات و سطح و مقداري از خارج را در حوزه زنجان گذرانده ا ند كه به تربيت به اساتيد آن اشاره مي شود:
جامع المقدمات در نزد سيد بزرگوار حاج سيد رضا جوقيني رحمة الله، و سيوطي را در نزد حجة الاسلام سيد عبدالصمد غزالي طاب ثراه، و مغني را در نزد حجة الاسلام حاج شيخ مختار فلسفي(لنكراني) و مطول را در نزد حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ يحيي مدرسي قدس سره. و اكثر جلدين لمعه را نزد مرحوم حجه الاسلام حاج شيخ علي رفاه كه از فضلاي قم بودند كه بطور موقت در زنجان ساكن شده بودند. و قوانين را در نزد حضرت آية الله حاج سيد احمد مجتهدي عم بزرگوارشان كه از شاگردان مبرز مرحوم آية الله العظمي حائري قدس سره بودند، استفاده نمودند.
منطق شمسيه را در نزد حجة السلام آقا سيد مجتبي موسوي (انگوراني) و كتاب معيار العلم غزالي و منطق حكمة الاشراق را به همراه مرحوم استاد رضا روزبه از محضر آية الله والدشان قدس سره تلمذ نموده اند.
و بنا به پيشنهاد والد معظم به حضرت آية الله شيخ حسين دين محمدي رضوان الله عليه كه از شاگردان مرحوم آيةالله خراساني و داراي اجازه اجتهاد از آن بزرگوار و از مرحوم آيت الله شريعت اصفهاني قدس سرهمها براي ايشان درس بفرمايند، و عجيب اين است كه آن مرحوم هم به والد معظم مي فرمايند بنده هم استخاره كردم به ايشان پيشنهاد تدريس كنم اين آيه شريف آمد: « يا ايها النبي انا ارسلناك شاهداً و مبشراً … »¹ و در محضر اين عالم بزرگوار رسائل و مكاسب و طهارت شيخ انصاري رضوان الله عليه را كه در حوزه زنجان به عنوان كتاب درسي خوانده مي شد، خوانده اند.
و كتاب «مبدء و معاد» و رساله «حشر» صدر المتالهين و بخش مختصري از اسفار را به همراه مرحوم استاد رضا روزبه در نزد مرحوم آية الله والدشان مي خوانند و در كنار اين دروس خارج اصول معظم له كه محور تدريس فوائد الاصول ميرزاي نائيني قدس سره بوده از اول تا آخر يك دوره فشرده شركت مي كنند و نيز بخشي از رياض مسائل را مي خوانند. و قسمت اعظم كفايه را در نزد مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم خوئيني قدس سره كه ايشان هم از شاگردان آخوند خراساني بوده اند استفاده كرده اند.
1- آیه 45 از سوره احزاب
حوزه علميه قم
وچون ايشان بسيار مورد علاقه والد معظمشان بودند، مي فرمودند هر وقت استجازه مي كردم براي ادامه تحصيل به قم يا نجف بروم، چندان تمايل نشان نمي دادند. تا اينكه مسئله ممنوعيت عمامه پيش مي آيد، و در باطن متوسل مي شوند كه خداي متعال قلب والدشان را متمايل به اين مسافرت نمايد، و نسبت به عمامه ايشان ممانعت از طرف نظميه (شهرباني) آن وقت ايجاد مي شود و يك روز هم در نظميه آن زمان ايشان را نگه مي دارند وهمين حادثه انگيزه رضايت والدشان به قم مي شود.
در مورد مشكل ممانعت از عمامه كرامتي از مرحوم حاج شيخ حسينعلي اصفهاني قدس سره نقل مي كنند كه مناسب است در اين بخش نوشته شود:
مي فرمودند: « چند ماه قبل از شهريور 1320 به همراه والد به مشهد مقدس مشرف شديم. به هنگام تشريف در آستانه مقدسه مرحوم جناب حسن روستا كه از كارمندان عالي رتبه ماليه آن زمان بود و از علاقمندان والد و از مريدان مرحوم حاج شيخ اصفهاني، به والد پيشنهاد كردند كه در التزام والد به محضر شيخ بروند، والد اين پيشنهاد را پذيرفتند و قرار شد نامبرده وسيله بياورد و با هم به محضر شيخ برويم. والد بمن فرمودند شما هم بيا و مسئله مشكل عمامه را در نزد شيخ مطرح كن. بالاخره در وقت معين به محضر شيخ رسيديم و در آن زمان مرحوم شيخ در نزديكي مشهد در محلي بنام «نخودك» كه هم اكنون جزو شهر مشهد شده، سكونت داشتند. محل سكونت شيخ يك اطاق گلي، اما بسيار تميز، و در آن اطاق زير انداز بود، ولي فرش نداشت و يك تخته پوست بود، با اصرار شيخ والد را روي تخته پوست مي نشانند. و مسئله ممانعت از عمامه مطرح مي شود، شيخ پس از مقداري تامل در جواب چنين مي فرمايند: چهل سال پيش كه مكه مشرف بودم در راه مبتلا به اسهال خوني شدم و مشرف به مرگ شدم ودر كاروان ما حاج شيخ اسماعيل قره باغي بود¹ از ايشان استمداد كردم، ايشان دستور دادند كه نذر كن اگر خداوند به شما شفا دهد يك دوره قرآن ختم، و به روح مؤمنين وادي السلام نجف هديه كن. و من چنين نذري را كردم و خداي متعال شفا مرحمت فرمود. حال همان دستور را به ايشان مي دهم به اضافه اينكه دعاي علقمه را زياد بخوانند. فرمودند: من در همان مجلس ندر كردم و روزانه پس از آن روز دعاي علقمه را مرتب مي خواندم، تا اينكه پس از مراجعت از مشهد مقدس براي ادامه تحصيل به قم مشرف شدم و چند ماهي نگذشت كه شهريور 1320 پيش آمد و رضاخان از ايران به جزيره موريس از راه قم برده شد.»
1- مرحوم آخوند ملا اسماعیل قره باغی از علماء و اوتاد نجف اشرف. و مرحوم حاج شیخ حسینعلی اصفهانی در نزد این عالم بزرگوار تلمذ کرده بود و کرامت دیگری هم از این عالم بزرگوار مرحوم آیت الله حاج سید محمد موسوی قدس سره (دائی والد) نقل می فرموده: ایشان برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرف می شوند و چون از نظر مالی تمکن داشتند به همراه ایشان دو نفر خادم بنام های حاج حسن و حاج اسماعیل به نجف می فرستند و ایشان در ایامی که در نجف بودند قصد تشرف مکه را می کنند و به این مناسبت جلوس می کنند و طلاب آشنا یان به دیدن ایشان می آیند و از جمله دیدار کنندگان همین عالم بزرگوار بوده و از آقای حاج سید محمد سوال می کنند که همراه شما در این سفر کیست؟ ایشان می فرمایند این دو نفر هستند مرحوم آخوند ملا اسماعیل می فرمایند: یکی از دو نفر با شما خواهد امد. چند روزی نمی گذرد از زنجان نامه ای می آید و یکی از این دو نفر خادم که ظاهراً حاج حسن بوده به زنجان احضار می شود و به جای ایشان کس دیگری به همراه ایشان مشرف می شود. که شیخ بزرگوار با روشن بینی قبلاً اعلام می نمایند.
پس از ورود به قم به درس خارج مرحوم آية الله العظمي حجت قدس سره در فقه و اصول حاضر مي شوند. از اول اصول تا اواخر استصحاب و در فقه از اول خيار مجلس تا آخر خيارات و يك دوره صلاه كه حدود سيزده سال طول مي كشد.
پس از گذشت چند سال از ورود ايشان حضرت آية العظمي بروجردي در قم اقامت مي كنند و درس شروع مي كنند، در دروس معظم له شركت مي كنند، دراصول از ابتداء تا اواسط ظن يعني تا موقعيكه در قم اقامت داشتند، شركت مي كنند و نيز در فقه كتاب اجاره و بخش اعظم صلاة را استفاده مي كنند. و نيز در درس اصول حضرت آية الله العظمي صدر يك دوره حاضر مي شوند.
و ازمحضر آية الله العظمي آقاي حاج سيد احمد خوانساري قدس سره خارج مباحث الفاظ مقالات را استفاده كرده اند. جريان شروع درس را در محضر معظم له چنين بيان مي كنند:
مرحوم والد به جهت زيارت به قم مشرف شدند و تمام مراجع و بزرگان به ديدن ايشان آمدند و از جمله مرحوم آية الله حاج سيد احمد خوانساري قده پس از رفتن ايشان بمن فرمودند: آيا از محضر ايشان استفاده مي كني؟ در پاسخ گفتم: ايشان منزوي هستند و ارتباطي چنداني با حوزه ندارند. در جواب گفتند درموقع بازديد از ايشان تقاضا مي كنم و حتماً بايد از وجود ايشان استفاده شود. به هنگام بازديد والد مسئله درس را طرح فرمودند، معظم له با تواضع فرمودند آقاي حجت هستند و نيازي نيست ولي حضرت والد فرمودند بايد از محضرتان استفاده كند، با اصرار ايشان پذيرفتند و از اول مقالات استادشان درس را شروع فرمودند.¹ در ابتداي درس من بودم و برادرزاده خودشان مرحوم آقا سيد فضل الله و من تا پايان مباحث الفاظ بودم بعد شنيدم كه در ادامه بحث مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضي حائري در درس ايشان شركت مي فرموده است.
1- چون حضرت والدشان مدت دو سال با آقای خوانساری در نجف هم بحث بوده اند. می فرمودند: من از حضرت آیت الله العظمی آقا ضیاء تقاضا کردم که هم بحث شایسته ای را معرفی نمایند تا بحث کنیم پس از چند روزی به دیدن من تشریف آوردند و همراهشان آقای خوانساری بود و فرمودند ایشان علماً و عملاً فرد شایسته ای است. مدت دو سال هم بحث بودیم و در این مدت مکروهی از ایشان ندیدم.