آیا متوسلیان زنده است؟ ( پرونده ویژه)
تولد
احمد متوسلیان در سال 1332 هجری شمسی و در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی خود را در دبستان اسلامی «مصطفوی» به پایان برد. ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک میکرد. احمد در همان سال های نوجوانی با شرکت فعال در هیاتهای مذهبی و کلاسهای قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنایات رژیم منحوس پهلوی آگاه شد و با سن و سال کمی که داشت، قدم به میدان مبارزه با طاغوت گذاشت.
فعالیت سیاسی - مذهبی
او در دوران سربازی، فردی مذهبی و مومن بود و در بحثها، مخالفت خود را با رژیم ستمشاهی بیان میکرد. پس از اتمام خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرمآباد منتقل گردید و به فعالیتهای سیاسی تبلیغی خود ادامه داد. تا اینکه پس از مدتها تعقیب و گریز، در سال 1354 توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلکالافلاک خرمآباد در سلولی انفرادی گذراند.
به روایت همرزمانش، با وجود تحمل شکنجههای جسمی و روحی فراوان، حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دل سیاه مزدوران ساواک گذاشت، تا اینکه او را به بند عمومی منتقل کردند و حدود نه ماه نیز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد گردید و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادی، در شروع قیامهای خونین قم و تبریز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهدهدار شد و رابطهای تنگاتنگ با حرکتهای مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت.
با شدت یافتن روند نهضت اسلامی و رویارویی مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پای شهادت پیش رفت و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ایثار چشمگیری از خود نشان داد.
صفحات: 1· 2
دلنوشته/ رمضان نزدیک است...
باید سفری دیگر آغاز کرد؛ از ماه شعبان که میقات شهر الله است؛ با نغمه الهی هب لی کمال الانقطاع الیک مناجات زیبا و عارفانه شعبانیه که گویی دلت را با بال های شکسته تا انتهای عرش بی کران و زیبای خداوند می برد تا بتوان از آنجا به سرزمین مهمانان خداوند رهسپار شد. اما شرط این سفر، دل شکسته است. شاید فلسفه مناجات شعبانیه همین باشد که تنها دل شکستگان عشق او لایق حضور در مهمانی الهی اش هستند. مگر نشنیدی که حضرت حق فرمود: «انا عند المنکسرة قلوبهم» من در قلب های شکسته جای دارم. آری خداوند بی کران، در قلب مؤمن دل شکسته جای دارد و تو چه میدانی که قلب شکسته وسعتش تا کجاست. قلب های شکسته ی عاشقان و دلسوختگان ولایت که قرن ها از شکستن پهلویی و فرق سری داغ دار و ملول است. باید غسل توبه نمود و از وادی دلشکستگان به سوی طواف خداوند عشق رهسپار شد.
آیا ندای الهی یَـأَ ایُّهَا الَّذِینَ امَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و مناجات عاشقانه مولای متقیان را در مسجد کوفه نمی شنوید؟ آیا صدای گریه ی یتیمان کوفه در فراغ و دوری پدرشان به گوش نمی رسد؟
ای ماه خوب نمیدانم تو را برای فرصت دوباره ی دیدار مهمانی خدا باید دوست داشت یا رنجور بود به خاطر از دست دادن مولایم! اما آنچه میدانم این است که این ماه فرصت همه دلشکستگان عالم است تا دروازه های رحمت حق را گشوده یابند و با استغفار و توبه بار عظیم گناه را از دوش خود برکنند تا سبک بال به دیدار حضرت دوست نائل آیند.
صفحات: 1· 2
شبهه/ آیا نظم عالم فیزیکی است و دلیلی بر وجود خدا نیست؟
دلایلی که در رد وجود خدا میآورند را مختصر بیان نمایید. آیا فلاسفه ما با آنها بحث کرده و موفق هم شدهاند؟ میگویند نظم عالم فیزیکی است و دلیلی بر اثبات وجود خدا نیست.
در خصوص ذکر دلایلی که در رد خدا میآورند، مثل این است بخواهند بیان کنید: «دو دو تا، چند تا نمیشود؟» بدیهی است که چون مصداق باطل است، دچار کثرت شده و حد و مرزی هم ندارد. اما در عین حال و به ناچار همه در چارچوب معینی قرار گرفته و به ریشههای واحدی میرسند:
*- یا میگویند: اصلاً ماوراء الطبیعهای وجود ندارد چه رسد به خدا. (ماده گرایی یا همان ماتریالیسم) - مانند تمامی منکرین و کفار ماتریالیسم.
*- یا میگویند: خدا، این خدایی که شما میگویید نیست و خدا یا خدایان دیگری وجود دارد. - مانند تمامی مشرکین.
*- یا میگویند: خدا یا آفریدگار این است که ما میگوییم (خواه بت باشد یا شخص یا طاغوت و …). مانند خدای مسیحیت یا یهودیت امروزی، فرعون گراهای گذشته و حال و خدایان بسیاری از مکاتب بشری چون بودیسم،
صفحات: 1· 2
تصاویری از مزار علامه امینی در کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)
هنگامی که از باب قبله حرم امیرالمؤمنین خارج میشوید، به خیابان «شارع الرسول» میرسید که در این خیابان به اندازه تاریخ معاصر شیعه گنجینههای عظیمی را در خود جای داده است، از خانه امام خمینی(ره) و مزار آیتالله حکیم(بزرگ) گرفته تا کتابخانه علامه امینی و مزار ایشان.
علامه امینی را بیشتر با نام کتاب گرانقدرش «الغدیر» میشناسیم که در 20 جلد عربی با نثری شیوا و رسا نگارش یافته است، وی که برای نگارش این کتاب حدود 17 ساعت در شبانه روز مطالعه و کار کرده است، برای مطالعه کتابهایی که در دسترس نداشته رنج سفرهای گوناگونی به جان خریده است.
علامه امینی خود درباره سختیهای نگارش این کتاب میگوید: من برای نوشتن الغدیر 10 هزار جلد کتاب از «باء» بسم الله تا «تاء» تمّت آن خواندهام و به 100 هزار جلد کتاب، مراجعات مکرر داشتهام.
بدون شک در کنار همت والای این مرد بزرگ، عوامل دیگری نیز در خلق این کتاب گرانسنگ مؤثر بوده است، از علامه امینی و نزدیکان ایشان به کرار نقل شده است، هنگامی که با مشکلی در مسیر نگارش این کتاب مواجه میشدند، به حرم حضرت علی(ع) پناه میبردند و از آن خورشید عالمتاب کمک میطلبیدند.
سرانجام این عالم ربانی و عارف فرزانه، در روز جمعه 28 ربیعالثانی 1390 هجری قمری مصادف با 12 تیرماه 1349 هجری شمسی، دارفانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در نجف اشرف، در جوار مولایش امام علی(ع) به خاک سپرده شد.
به مناسبت سالروز عروج علامه امینی، عکسهای سید مهدی موسوی از مزار علامه در کتابخانه امیراالمؤمنین(ع) در ادامه میآید:
صفحات: 1· 2
اهالی مریوان این شهید را از یاد نمیبرند
سردار شهید حاج محمد حسین مردی ممقانی در سپیده دم یکم اسفند سال ۱۳۳۸در ممقان چشم به جهان گشود.او سومین فرزند خانواده بود.او خانواده متوسطی داشت و به همین سبب دوران طفولیت ونوجوانی او مانند دیگر افراد به کار وکمک به معاش خانواده سپری میشد.تمامی افراد خانواده شهید وهمکلاسی ها ودوستانش او را بچه ای ارام ،کم حرف ،متین ،خجالتی اظهار داشته اند.او دوران دبستان را در دبستان عنصری ممقان و دوران راهنمایی را در مدرسه سعدی ممقان گذراند.او برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به همراه برادر بزرذگتر خود بهمن به تبریز رفت و در هنرستان فنی تبریز مشغول به تحصیل شد.او برای کمک به معاش خانواده به کمک برادر بزرگ وپدر شتافت و همگام با تحصیل با معرفی برادر خود در کارخانه کشبافی تبریز مشغول به کار شد.
شهید ممقانی به رغم کار زیاد در کارخانه وکمک به کار کشاورزی پدر در ممقان با نمرات بالایی دوران دبیرستان را تمام کرد.او در همان سال در کنکور سراسری شرکت ودر رشته مهندسی الکترونیک قبول شدولی به دلیل عدم دسترسی به وسائل ارتباطی در ممقان از این موضوع در آخرین لحظات مهلت ثبت نام اطلاع پیدا کرد که دیگر کار از کار گذشته بود.
شهید به پدر و مادر خود اهمیت ویژه ای قائل بود.او همیشه امر پدر را بر کار خود ترجیح میداد وهمیشه و در هر کاری که پدر میگفت تمام و کمال انجام میداد.شهید محمد حسین همیشه گوش به زنگ سخنان مادرش بود او همیشه در کارهای منزل به مادر کمک میکرد در کار پخت و پز ونظافت منزل اگر در منزل بود به رغم داشتن چند خواهر پیشقدم بود.
صفحات: 1· 2