ماهی وارگی
«یا لطیف»
.
خیلی وقتها هست که به طرز عجیبی دلم میخواهد مثل ِ یک ماهی باشم! یک ماهی کوچک توی یک رودخانه بزرگ. ماهی باشم و آرام و آسوده خود را بسپردم به جریان آب رودخانهای که قرار است مرا ببرد تا دریا. بدون این که کُند یا خواب آلود باشم.
.
.
.
دلم میخواهد مثل یک ماهی باشم، و بتوانم گاهی بپرم بالا و از بالا نگاه کنم به جریانی که توش هستم و میبَرَدم… تا بفهمم کجای رودخانهام و کجا میروم و چه جوریاست همه چیز…
.
.
.
دلم میخواهد گاهی بپَرَم بالا. گاهی فقط! نه زود- زود و زیاد که خسته شوم و نفس کم بیاورم. و نه آنقدر کم و کوتاه که رشته زندگی از دستانم در برود و تابع شرایط شوم… توی حدِ وسطی که به قول دوست همزادم هر کس باید خودش آن را پیدا کند!
.
پینوشت: و کیف تَصبر علی ما لَم تُحط به خُبراً… و چگونه صبر توانی کرد بر چیزی که اصلا از آن آگهی نیافتهای! «کهف – 68»
ذکر تعجیل
توصيه به خواندن زيارت آل ياسين
امام زمان (ع) در توقيع شريفي مي فرمايد: «هرگاه خواستيد به وسيله ي ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنيد و به سوي ما روي آوريد، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئيد: … سلامٌ علي آل ياسين…. .»(1)
توصيه به خواندن دعاي ندبه
يکي از بازرگانان اصفهاني که مورد اعتماد گروهي از دانشمندان بود، در عالم رؤيا به محضر امام زمان (ع) مشرف مي شود و از ايشان مي پرسد: «فرج شما کي خواهد رسيد؟» مي فرمايند: «نزديک است، به شيعيان ما بگوئيد دعاي ندبه را روزهاي جمعه بخوانند.» (2)
توصيه به خواندن دعاي فرج
مرحوم شيخ طبرسي (ره) در کتاب «کنوز النجاح» نقل مي کند: ابوالحسن محمد بن احمد بن ابي الليث از ترس کشته شدن به قبر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) پناه آورد. در عالم رؤيا امام زمان (ع) را زيارت کرد. آن حضرت اين دعا (دعاي فرج) را به او تعليم دادند و او به برکت خواندن آن، از کشته شدن نجات يافت.
توصيه به خواندن نماز شب، زيارت جامعه، زيارت عاشورا
در تشرف مرحوم سيد احمد بن سيد هاشم بن سيد حسن موسوي رشتي (ره) که از مسافرت حج از قافله جدا مي شود و راه را گم مي کند، به او مي فرمايند: «نافله (نماز شب) را بخوان تا راه را پيدا کني.» او نماز شب را مي خواند بعد به او مي فرمايند: «زيارت جامعه را بخوان.» ايشان زيارت جامعه را از حفظ مي خوانند. بعد مي فرمايند: «زيارت عاشورا را بخوان.» او زيارت عاشورا را نيز از حفظ مي خواند با تمام لعن و سلام و دعاي علقمه، آنگاه او را سوار بر مرکب مي کند و مي فرمايد: «چرا شما نافله نمي خوانيد؟ نافله. نافله. نافله» و باز مي فرمايد: «چرا شما عاشورا نمي خوانيد؟ عاشورا. عاشورا. عاشورا.» بعد مي فرمايد: «چرا شما زيارت جامعه نمي خوانيد؟ جامعه. جامعه. جامعه.» سپس مي فرمايد: «اينها دوستان شما هستند که در کنار نهر آبي فرود آمده اند تا براي نماز صبح وضو بگيرند.» (3)
توصيه به خواندن صحيفه سجاديه
مرحوم مجلسي (ره) در کتاب «روضه المتقين» در شرح «من لا يحضره الفقيه» مي گويد که در اوايل بلوغ در مسجد قديم اصفهان ميان خواب و بيداري حضرت صاحب الزمان (ع) را ديدم، گفتم: «مولاي من! چون نمي توانم هميشه خدمت شما شرفياب شوم کتابي به من عنايت کنيد که هميشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصي نسخه اي از کتاب صحيفه سجاديه را به ايشان مي دهند و بعد از مدتي به برکت وجود امام زمان (ع)، کتاب شريف صحيفه سجاديه اشتهار مي يابد.(4)
صفحات: 1· 2
عارف دلسوخته
روز های دردآلود
شهادتروز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی برای شهر سامرا بود؛ زیرا خبر شهادت امام عسکری در عنفوان جوانی همه جا را فرا گرفت. بازارها تعطیل شد و توده های محرومی که محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام، نهان می داشتند، امروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند و شتابان وگریان به سوی خانه امام حرکت کردند. |
کرامت امام(ع)
علی بن زید گفت: من اسبی داشتم و بدان می نازیدم و در هر جا از او سخن می گفتم. یک روز خدمت ابومحمد علیه السلام رسیدم. به من فرمود اسبت چه شد؟ گفتم آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شماست. فرمود: تا شب نرسیده، اگر خریداری پیدا شد آن را عوض کن و تأخیر مکن. در آن هنگام کسی بر ما وارد شد و رشته سخن را برید. من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و به برادرم گزارش دادم. در پاسخ من گفت: من نمی دانم چه بگویم. از فروشش به مردم دریغم آمد. چون شب شد نوکری که آن اسب را تیمار می کرد آمد و گفت: ارباب! اسبت مرد. مرا غم فرا گرفت و دانستم امام از گفتار خود این را در نظر داشته است.
گوشه ای از زندگی امام
یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.
تدبیر امام
ابوهاشم جعفری می گوید: ما در زندان بودیم که امام حسن عسگری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و دور ایشان جمع شدیم. در زندان مردی عجمی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما بیگانه نبود به شما می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد عجم اشاره فرمود که بیرون برود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست. از او برحذر باشید. او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده است که در لباس های اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که در لباسش، پنهان کرده بود، پیدا کرد. او مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.
کوشش های علمی حضرت
گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرار کرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقان شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش موثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را متجاوز از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.
صفحات: 1· 2
خودسازی در منظر امام عشق
خودسازی از دیدگاه امام خمینی(قدس سرّه) |
خودسازی واژه ای پرمحتوا و نقش آفرین در سرنوشت بشر است، زیرا خودسازی یعنی انسان سرمایه های وجودی و نیروها و استعدادهای درونی خویش را باز شناسد و آن را در مسیر درست قرار بدهد و استعدادهای خویش را به فعلیت آورده و به جا از آن استفاده بنماید و تمایلات خویش را تعدیل کرده، صفات انسانی را در وجودش پرورش دهد و با دست یابی به کمالات انسانی و آراسته شدن به محاسن و مکارم اخلاق، انسانیت را در خویش متجلی سازد؛ به عبارت دیگر می توان گفت: خودسازی عبارت است از پالایش روح از شرک و اخلاق زشت و پاک سازی عمل از ریا و هرگونه محرّمات و آراستن آن به خوبی ها و مسلح شدن به کمالات اخلاقی و کرامت¬های انسانی.
ضرورت خود سازی با نگاهی به قرآن و سخنان پیشوایان دین و اندیشوران بزرگ بشری درمی¬یابیم که انسان یک موجود پیش ساخته¬ی محکوم طبیعت و تقدیر نیست، هم چنین موجودی رها و بی-مسئولیت و بی¬هدف آفریده نشده است؛ بلکه وجودش سرشار از استعدادها و تمایلات گوناگون، همراه با نوعی رهبری فطری و هدایت درونی است که اگر در شرایط نامساعد قرار نگیرد با جهت گیری غلط و رفتار ناهنجار ، آن را بی فروغ نگرداند، می¬تواند در پرتو این چراغ هدایت شاهراه انسانیت را شناخته و به سوی کمالات انسانی حرکت کند. |
صفحات: 1· 2