«حوض نقاشی»؛ یک روایت ابتر
جانمایه حوض نقاشی و چیزی که همه جزئیات فیلم بر پایه آن بنا شدهاند «روابط انسانی» است، آن هم انسانهایی خاص، با شرایط زندگی خاص و موقعیتی خاص. اما فیلم، هرگز نمیتواند التزامات این خاص بودن را رعایت کند و این «خاصیتها» را برای تماشاگر روشن کند. زن و مرد معلول ذهنی ـ که محور فیلم روابط آندو با هم و با فرزندشان است ـ کیستند؟
پراکندهکاری در کار تولید اثر هنری، فینفسه نه خوب است و نه بد. کاری است که بعضی از عهدهاش برمیآیند و بعضی نه؛ و برای بعضی مجال ارائه اشکال و انحاء گوناگون خلاقیت است و برای بعضی هدر دادن فرصتها و محروم ساختن خود از امکان رسیدن به سبک و لحن منحصر به فرد.
کارنامه فیلمسازی مازیار میری نشان میدهد، که این فیلمساز مرد تجربههای متفاوت است. تجربههای به تنوع فیلمهای کمدی اجتماعی تا سریالهای طنز و فیلمهای جنگی و مجموعههای مناسبتی و… این آخری، که موضوعی ویژه را دستمایه قرار داده است. اما آیا میری در تمام این تجربههای پراکنده، به توفیق نیز دست یافته است؟ به زعم حقیر، میری بهجز در «سعادتآباد» که فیلمی فصیح و بلیغ بود، با فرمی متناسب با محتوا، و سخنی روشن و اثرگذار، در سایر تجربههای پراکندهاش، به «بیان» که غایت هر خلاقیت هنری است، نرسیده است.
صفحات: 1· 2