زندگی به سبک صفر و یک
انقلاب معرفت شناختی
تا پس از قرون وسطا، جریان عمومی فلسفه بر هستیشناسی متمرکز بود؛ اما در عصر روشنگری و پس از رنسانس، با یک انقلاب در تاریخ اندیشهی بشر روبهرو میشویم که معرفت را به جای هستی موضوع تأمل فلسفی خود قرار میدهد. هستیشناسی و معرفتشناسی سابقاً در هم تنیده بودند و معرفت در برابر هستی به طور مستقل قرار نمیگرفت؛ اما در این برهه، این دو مقوله از هم جدا شدند و جریان اصلی فلسفه را به کلی دگرگون کردند. از عوارض این تفکیک و نظر استقلالی به مقولهی معرفت، هر چه ذهنیتر شدن و فاصله گرفتن از جهان عینی است. فرورفتن در سوبژه، به جای پرداختن مستقیم به ابژه، به گسترش شکگرایی در مغربزمین دامن زد و منجر به تخریبپل ارتباطی میان عین و ذهن گردید. از نتایج مستقیم این تحولات، تقلیل جهان عینی به برساختههای ذهن انسان بود. دور از انتظار نیست که در دنیای مدرن، جهان مجازی بر جهان عینی سایه افکنَد و مجاز جای حقیقت را بگیرد.