قمقمه
جنگ شدت گرفته بود و کسی جرات نداشت از خانه خارج شود نیروهای دشمن ( منافقین ) شهر را اشغال کرده بودند و نیروهای خودی هم به شدت آنها را سرکوب می کردند اکثر مردم از شهر خارج شده بودند و تعداد کمی از جمله ما در خانه هایمان مانده بودیم . چون زیر زمین نداشتیم و جایی برای پناه گرفتن نبود مجبور شدیم تختخوابهایمان را کنار هم چیده زیر پایه ها را بلندتر کرده و رویش رختخوابهای اضافی را قرار دادیم و دور تا دورش را هم با پتو پوشاندیم تا همگی بتوانیم زیر آن بنشینیم و بخوابیم . یک روز و دو روز و…. تقریبا 10 روز به همین منوال گذشت واز آذوقه هایی که قبلا تهیه شده بود استفاده می کردیم .
چهار طرف خانه ما هدف خمپاره و نارنجک قرار گرفته بود و خراب شده بود و الحمدالله همسایه ها در خانه نبودند . و در این میان خانه ما سالم مانده بود بخاطروجود افراد غیر نظامی در شهر نیروهای خودی نمیتوانستند با شدت با دشمن مبازره کنند به همین دلیل به آنها اخطار دادند که یا از شهر خارج شوند و یا شهر را با خاک یکسان خواهند کرد و در این میان نیز با شناسایی افراد غیر نظای به جا مانده در شهر پرداخته و آنها را با آمبولانس به پادگان بردند .قرار شد زنان و کودکان با هلی کوپترشنوک ( دو پروانه ) به شهرهای امن منتقل شوند . داخل بالگرد بزرگ بود ما روی صندلی هایی که روبروی هم قرار داشت نشستیم و در وسط بالگرد رزمندگان زخمی قرار داشتند که برای مداوا برده می شدند . هیچ کس چیزی با خود نداشت . با چشمانی اشک بار و دعا در حق رزمندگان پرواز کردیم و رزمندگان با کنسرو و کمپوت و قمقمه های آبشان از ما پذیرایی کردند .
س.سعادتي
ادامه دارد…