...هر کجا هستم باشم؛ «آفتاب» مال من است
29 فروردین 1392 توسط 313
عجیب بود…
مثل این كه كلیدِ روشناییِ ماه در دست بچهها بود!…
هر وقت نیاز به نور داشتند، همه جا روشن میشد و هر وقت نیازی نداشتند، همه جا تاریك…
…
موقعی كه حاج همت پشت بی سیم گفت:
«به ماه توجه داشته باشید كه چهطور به یاری بچهها آمده…»
چند دقیقه بیشتر طول نكشید كه شنیدم فرماندهان پشت بی سیم دارند گریه میكنند. اشك شوق میریختند؛ به خاطر امدادی كه از سوی خداوند به بچهها میرسید.
حاج همت كه زودتر از اینها متوجه قضیه شده بود، بیشتر از دیگران اشك میریخت…
و شاید؛
محمد ابراهیم همت، همان “کلیدِ روشناییِ ماه” بود…!
………………………………………………………………….
«ماه» اما، همیشه هم، نمی مانَد پشتِ ابر …
یک بار هم، می مانَد پشتِ “در” …
“پا به ماه” ؛ «ماه بانو» …
یا زهرا(س) …