همين جذابيت و مورد توجه واقع شدن هم باعث شد تا داودآبادي به فكر اين بيفتد كه خاطراتش با شهيد كاظمزاده را در قالب كتابي مجزا سر و سامان دهد. كتابي كه عنوان «ديدم كه جانم ميرود» نام گرفت و رسيدن آن به چاپ پنجم طي پنج ماه نشان داد كه ماجراهاي اين رفاقت سه ساله ظرفيت بالايي براي ديده و خوانده شدن داشته است.
مصطفي و حميد در سال ۵۸ با هم آشنا ميشوند و اين رفاقت تا ۲۲ مهر سال ۶۱ ادامه پيدا ميكند. آنها با آن سن و سال كم در چادر وحدت جلوي دانشگاه تهران با منافقين بحث ميكنند، با هم به هر طريقي شده رضايت خانوادهها را براي رفتن به جبهه جلب ميكنند، با هم در گيلان غرب همسنگر ميشوند و با هم… نه، ديگر با هم نه؛ اينبار مصطفي شهيد ميشود و حميد ميماند. ساعت شانزده و چهل و پنج دقيقهي روز ۲۲ مهرماه سال ۶۱ در سومار.
اتفاقا بيست سال بعد در همان ساعت و همان روز ولي نه در سومار كه در گلزار شهداي بهشت زهراي تهران، بر سر مزار شهيد كاظمزاده دوباره حميد و مصطفي همراه با خانوادههايشان جمع ميشوند. البته اينبار براي رونمايي از كتاب خاطرات اين دو دوست. ابتكار رونمايي از كتاب در همان ساعت و روز شهادت شهيد كاظم زاده يكي ديگر از جذابيتهاي «ديدم كه جانم ميرود» بود.
رفيقي كه خواست و شهيد شد، رفيقي كه نخواست و ماند!
صفحات: 1· 2
یک دشمن زیاد است هزار دوست کم
دوستی مانند درخت است که قیمت آن در رشد و سابقه ثمردهی آن است. هر چیز نویی نیکوست در مدت کوتاهی نمیتوان با دوست به هماهنگی دست یافت و این هماهنگی پس از سالها معاشرت حاصل میشود و از همین رو دوستان دوران کودکی قیمت حقیقی خود را در زندگی دارند.
ارزش دوستان قدیم به این دلایل است: اولاً دوست قدیمی به نسبت انسان تاریخی است که بر دو پا راه میرود و هنگامی که انسان او را میبیند تاریخی را به خاطر میآورد که طی مدتی طولانی با او پشت سرگذاشته است، تاریخی آکنده از غم و شادی و از همین جاست که زندگی خود را بر جبین این دوست نقش شده مییابد.
دوم آن که پیوند با دوست قدیمی پیوندی استوار است و عمق این پیوند به هنگام شدت و راحت ارزیابی شده است از همین رو میتوان نیت یک دوست قدیمی را از خطوط چهره او خواند و به نظریاتش آگاهی یافت و دانست که به چه چیز تمایل دارد. چنین دوستی برای انسان منطقهای مکشوفه است که در آن هیچ گونه بیشهزار ناشناختهای وجود ندارد که با پرهیز و هراس از زیرو بمهای صدایش عمق این بیشهزار را حدس زد بلکه به آسانی میتوان دریافت چه زمان خشمگین است و کی ارام میگیرد و از چه چیز تنفر دارد؟
صفحات: 1· 2
دوستان آخرالزمانی را بشناسید!
حضرت علی(ع) میفرماید: اعتماد به دیگری قبل از آزمایش نشانه کم عقلی است. بنابراین با هر کسی نمیشود ایجاد دوستی و رفاقت کرد و هرکسی برای دوستی لیاقت و شایستگی ندارد. برای آدمی لازم و ضروری است که دوستان خود را از قبل آزمایش و امتحان کند و پس از آزمایش چنانچه از بوته امتحان به خوبی بیرون آمدند دوستی ایجاد نماید تا دوست خود را امتحان نکنیم نباید به او اعتماد و اطمینان کنیم. تنها دیدن روی خوش و زبان بازی افراد برای ایجاد ارتباط و گزینش دوستی کفایت نمیکند.
حضرت علی(ع) میفرماید: از رفیقت ایمن مباش تا اینکه او را امتحان کنی برای انسان پسندیده نیست که با هر کسی مصاحبت دارد و به او اعتماد کند مگر آنکه پیش از این او را بیازماید و حقیقت او را بداند.
برای هرکسی در زندگی دوستانی است که در هنگام وحشت و تنهایی با آنها انس میگیرد و در زمان شدت و سختی به آنان پناه میبرد و در برابر حوادث روزگار و پیشامدهای ناگوار از آنها کمک میگیرد اسرار خود را به آنها میسپارد و اخبار و اندیشههای خود را با آنها در میان میگذارد. پس آیا راههایی وجود دارد که آنها را بیازماید و حقیقت آنها را مکشوف سازد تا درست از نادرست و پاک از ناپاک شناخته و راستگو از دروغگو دانسته شود. بله راههایی وجود دارد که آنها را بیازماید و حقیقت را کشف کند راهها و نشانههایی وجود دارد که به شرح مختصری از آن میپردازیم:
صفحات: 1· 2
توصیهامام رضا برای روزهای پایانی رمضان
ماه مبارک رمضان در نگاه امام رضا (ع) به میدان مسابقه ای برای پیروی از خدا و گام برداشتن به سوی بهشت برای بندگان خدا تشبیه شده است مسابقه ای که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد.
صفحات: 1· 2
آینه ای برای خدا و غیر خدا !
وقتی رو به روی آئینه قرار می گیرد غرق در صورتش می شود و می خواهد خود را به بهترین شکل آرایش کند اصلا مهم نیست که مردم درباره اش چه می گویند مهم آن است که از نظر خودش زیبا و جذاب به نظر بیاید؛ کرم می زند پنکیک می زند، رژلب، خط چشم، سایه و … چیزی از لوازم آرایش از قلم نیفتاده است؟ نه همه را امتحان کرده
وقتی روبه روی آینه قرار میگیرد غرق در صورتش میشود می خواهد چیزی را از قلم نیاندازد ، یک چیز نگاهش را جلب میکند ، تار مویی که از کنار مقنعه اش بیرون زده با خود میگوید بزار بماند مردم همه ی موهایشان بیرون است و اتفاقی نمی افتد حالا یک تار مو که چیزی نیست .. اما دلش راضی نیست چه یک تار مو چه همه اش خدا میبیند
آرام تار مو را زیر مقنعه مخفی میکند چادر را محکم سر جایش سفت میکند و عزم بیرون میکند
اما در خیابان کسی که برای دیگران مهیا شده بود خریدارش همان خیابانی ها بودند …. خانوم شماره بدم …. چه خوشگل شدی امشب ….
و خداست پاداش کسی که خود را برای او مهیا کرده ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ
پ. ن : بی تردید نشان دادن و مطرح کردن از خصلتهای طبیعی زن و دختر است که گاهی این مطرح کردن به شکل آرایشهای نامتناسب با فرهنگ جامعه، آشکار میشود. همچنین عدم تفکر درست از زندگی، به جای سازندگی در فرد موجب تخریب شخصیت فرد و گرایش به اندیشههای ناسالم میشود به طوری که برخی زنان احساس میکنند اگر همپای دیگران در اجتماع از لوازم آرایشی استفاده نکنند، به نوعی از تمدن عقب ماندهاند.
کارشناسان، خلأهای عاطفی، رنگپریدگی دینی، بیکاری و غربزدگی را از عواملی می دانند که سبب استفاده افراطی و مداوم دختران و زنان از لوازم آرایش شده و آنان را در معرض آسیب های اجتماعی قرار داده است.