در عصر «والعصر»
گام اول: هدف گذاری
در عصر حاضر، در عصر تکنولوژی و پیشرفت، از در و دیوار و رسانه و اطراف میشنویم انسان موفق کسی است که هدفهای زندگیاش مشخص باشد، اولویتهایش را تشخیص دهد، اهم و مهم کند تا بتواند با توجه به فرصتها و امکانات و شرایطش برنامه ریزی داشته باشد.
پس کل ماجرا بر عهده همین انسان است. انسانی که خدا گفته در خسران است (۱)، مگر…
گام دوم: برنامه
اینجاست که خود خدا بلافاصله به همین انسان امید میدهد:
«مگر آنها که ایمان بیاورند و کار شایسته کنند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند.»
پس برنامه هم داده شده و چند تا کار باید کرد. کارهایی که همه مهم هستند و در صدر اولویتها جا دارند. کارهایی که با هم باید انجام شوند تا نتیجه بدهند.
حال چند سؤال اساسی انسان از خودش:
۱- گفته شده ایمان آورندگان؛ ایمان به چی؟ اصلاً ایمان یعنی چی؟ آیا من ایمان دارم؟
۲- گفته شده ایمان و کار شایسته؛ یعنی عمل کردن به آنچه ایمان داریم. آیا من به آنچه که میدانم، به خوب و بد همین چیزهای روزمره، عمل میکنم؟
۳- گفته شده حواس مان به باقی هم باشد؛ قرار نیست سر بر زیر برف کنیم و بگوییم ندیدم چه شد. آیا من وظیفهام را در قبال اطرافیان خودم انجام میدهم؟ آیا به درستی انجام میدهم؟
گام سوم: اجرا
برنامه مشخص است. میماند اجرا. شاید در وهله اول کمی سخت به نظر برسد.
راه های زیادی هست، اما برای رسیدن به هدف، مستقیمترین و امنترین راه، انرژی کمتری میبرد، ریسک کمتری دارد و درصد موفقیتش بالاست.
راه را هم باید از بلد راه پرسید. از آنهایی که قبلاً طی مسیر کردهاند؛ و چه کسانی بلدتر از معصومین. به آنها که گوش میسپاری، بارها گفتهاند: «محبوبترین کارها در نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.»
گام آخر: جمع بندی
طبق اصول موفقیت در رسیدن به هدف، حالا باید به نتیجه برسیم و جمع بندی.
هدف: زیانکار نبودن و بقول معروف خسر الدنیا و الاخرت نشدن.
راهکار رسیدن: ایمان + عمل کردن+ سفارش دیگران
راهنمایی: بهترین کارها انتظار فرج
نتیجه: یکی از شرایط ایمان، منتظر بودن است. بعد عمل به این انتظار و پیاده سازی آن در تک تک لحظه های زندگی و سپس سفارش دیگران به این انتظار.
حال که موضوع تا این حد شفاف شد، زیانکار واقعی من انسانی هستم که این اولویت اصلی زندگیام را از یاد میبرم و اولویتهای دیگر جای آن را میگیرند. مثل کودکی که بارها و بارها از پدرش شنیده: «چیزی خواستی به خودم بگو، از غریبهها چیزی نگیری…» اما باز به هوای یک شکلات، به غریبه ای دل میسپارد و دستش به ناگاه از محبت خانواده کوتاه میشود.
_________________________________________________________________
۱- سوره والعصر
عبد صالح ، کانون حکمت و اندیشه
نگاهي به زندگي سياسي - فرهنگي امام موسي بن جعفر (ع)
هفتمين جلوه خورشيد هدايت و وارث ولايت کبري؛ امام موسي کاظم(ع) در هفتمين روز ماه صفر 128 ق. در «ابواء» منطقه اي ميان مکه و مدينه چشم به جهان گشود. دو دهه نخست حياتش را در کنار پدر گذراند و از محضر ارزشمند ايشان علوم و اسرار امامت را آموخت و در همان سنين، شگفتي و تحسين دانشمندان را برانگيخت.
آناني که به توصيف امام کاظم(ع) پرداخته اند، ايشان را عابدترين، زاهدترين، فقيه ترين، بخشنده ترين و کريم النفس ترين مردم روزگار و خلاصه «عبد صالح» خوانده اند.
در دوره فشار حاکمان عباسي، هرگونه اقدام آشکار و برنامه اي که حکومت وقت از آن آگاهي مي يافت، وضع جبهه حق و شيعيان را آشفته مي ساخت، لذا امام هفتم(ع) ادامه برنامه عملي پدر را گرفت و با سياست ويژه اي که نشان از درايت و معنويت آن امام مي داد، به پرتوافشاني پرداخت و شاگردان بسياري را در رشته هاي علوم ديني و فضايل و مکارم اسلامي پرورش داد. گروه زيادي ازعالمان و راويان حديث، پيرامون امام موسي(ع) گرد آمدند و آن حضرت با توانايي بسيار آراي خردمندانه اي در دانشهاي گوناگون ديني ابراز کرد. مجموعه هاي بسيار از احکام اسلامي که در موضوع فقه و حديث و کلام اسلامي تدوين شده، به آن حضرت منسوب است، سيد بن طاووس در اين ارتباط مي نويسد: «ياران و نزديکان امام(ع) در مجلس درس آن بزرگوار حاضر مي شدند و لوحه هاي آبنوس در آستين ها داشتند، هر گاه او سخني مي فرمود يا در موردي نظري ارايه مي داد، به ضبط آن مبادرت مي کردند.»
صفحات: 1· 2
شيوه هاي مبارزه ي سياسي امام کاظم عليه السلام
محورهاي فعاليت امام
اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام در چند محور قابل بررسي است که به مواردي اشاره مي کنيم:
محور نخستين: برنامه ريزي فکري و آگاهي بخشي در زمينه ي مسائل اعتقادي و چاره گري در روبرو شدن با عقايد منحرف و انگيزه ها و واپس گرايي هاي شعوبي و نژاد پرستي و عقايد مختلف ديني.
از خطرناک ترين اين تبليغات زهرآگين، تبليغ افکار الحادي و کفرآميز بود که قلب و دل نوجوانان را نشانه گرفته بود. موضع امام موسي (ع) در برابر اين تبليغات، آن بود که با دلايل استوار در برابر آن بايستد و با پوچي و بي مايگي آن به معارضه برخيزد و دوري آن را از منطق و واقعيت توضيح دهد و عيوب آن را باز گويد تا آن جا که گروهي انبوه از پيروان آن عقايد پوچ به اشتباه خود فساد خط مشي اتخاذي خويش اعتراف کردند و به اين دليل جنبش امام درخشندگي يافت و قدرت علمي آن حضرت منتشر گرديد. چندان که گروهي بزرگ از مسلمانان از آن پيروي کردند و آن را پذيرفتند و اين امر بر مسئولان حکومت گران آمد. از اين رو آنان را تحت فشار و شکنجه قرار دادند و در زمينه هاي عقيدتي آنان را از گفت وگو باز داشتند، تا جايي که امام موسي (ع) ناچار شد به هشام (يکي از اصحاب خود) فرستاده اي گسيل دارد و او را هشدار دهد تا به علت خطرهاي موجود، از سخن گفتن خودداري کند و هشام تا مرگ مهدي، (1) از سخن گفتن خودداري کرد.(2)
گروهي کثير از بزرگان، دانشمندان و راويان حديث از کساني که در دانشگاه بزرگ امام صادق (ع) تحصيل مي کردند، هنگام اقامت او در يثرب، پيرامون امام موسي (ع) گرد آمدند و ايشان با توانايي و تسلط بسيار بر فقه اسلامي، آرا و عقايد خردمندانه در فقه اسلامي ابراز کردند.
بسياري از احکام اسلامي به امام کاظم (ع) منسوب است که در باب حديث و فقه، تدوين شده است و دانشمندان و راويان حديث همواره با آن افاضات علمي، همدم شده بودند و احاديث و گفت و گوها و فتواهاي او را ثبت مي نمودند.
صفحات: 1· 2
نقش امام موسی کاظم علیه السلام در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی
چکیده
این تحقیق اختصاص به موضوع «نقش امام موسی کاظم در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی» دارد. سعی شده در این تحقیق از منابع اصلی؛ از جمله الارشاد شیخ مفید، مروج الذهب مسعودی، تاریخ یعقوبی ابن واضح، الکامل ابن اثیر، اعیان الشیعه و رجال کشی و… استفاده گردد.
در این تحقیق روی سه محور سخن گفته شده است؛ محور سیاسی امام که در این قسمت به بیان و بررسی اوضاع خلفای بنی عباس و موضعگیری امام نسبت به این خلفا و نحوهی عملکرد آنان، و همچنین به علل احیا و سقوط تمدنها در زمان آن حضرت و خلافت عباسیان اشاره شده است. محور بعدی تحقیق روی اوضاع فرهنگی و اجتماعی است که مسائلی پیرامون شرایط امام کاظم در آن دوران و اینکه چرا حضرت راه تقیه را پیش گرفتند و سیره معنوی امام و نقش خانواده در تربیت (با توجه به گزیده ای از معارف آن حضرت) و در جهت اعتلای فرهنگ اسلامی مطرح شده و در آخر مهمترین شاگردان حضرت و نقش آنها در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی اشاره شده است.
کلید واژه : فرهنگ، تمدن، اسلامی، نقش، امام موسی کاظم (ع)
مقدمه
نگاهی کوتاه به دوران امامت امام صادق (علیه السلام)
دوران امامت امام صادق (علیه السلام) از شرایط خاص و ویژه ای برخوردار بود و در واقع امامت او مقارن با اضمحلال بنی امیه و قدرت گیری بنی عباس بود و شرایطی در اثر انتقال این قدرت برای وی ایجاد گردید، بسیار حایز اهمیت بود.
از جهت دیگری وی طولانیترین دورهی امامت را در نسل امام حسین (ع) داشت لذا ازآنجایی که در این دوره بنی امیه گرفتار مشکلات سیاسی زیادی بودند و بنی عباس نیز سرگرم قدرت گیری بودند، توانست از شرایط و اوضاع به وجود آمده نهایت استفاده را ببرد.
اقداماتی که به وسیلهی او صورت گرفت نقش زیادی در بقای تشیع و ایجاد مرام و مسلکی خاص به نام فقه جعفری گردید، از طرف دیگر بنی عباس در این دوران با طحر شمار، اکثریت شیعیان و علویان را تحت لوای آنها متحد میکرد و از این طریق فریب کارانه آرمانهای خود را به واقعیت نزدیک میسازد. البته امام صادق در این جریان بسیار با بصیرت و دانا عمل کردند به طوری که ابومسلم خلال وقتی پیشنهاد خلافت را به وی نمود او قاطعانه نامه ابومسلم را سوزاند.
سفاح در سال 132 ه. ق با تکیه بر خلافت بر اریکه قدرت چنگ انداخته و خود را از اهل بیت نامید که از پلیدها پاک و منزه اند و خود به کشتار و تصفیه مخالفان خود از بنی امیه پرداخت.
البته وی در آغارکار نسبت به شیعیان برخورد جدی نداشت چرا که شاید اولاً علویان تا آن زمان کنار او بودند.
ثانیاً، ناشی از برخورد عالمانه و مصلحت طلبانه امام صادق (ع) درانجام تقیه بود، اما در مراحل بعدی آنها شیعیان و اهل بیت را فروگذاشتند و به تقویت اهل سنت پرداختند و به مرور همین آزادی شیعیان نیز از بین رفت و دوباره شیعیان در شرایط سختی قرار گرفتند، به طوری که مردم بازگشت حکومت اموی را آزاد میکردند. در واقع امام صادق (ع) میدانستند که در برابر قدرت حاکم و اختناق آن روزگار وآن وضعیت هر اقدامی جز انقلاب فرهنگی به شکست خواهد انجامید؛ لذا نباید بدون انجام یک جریان منسجم شیعی دست به اقدامی شتاب زده و سطحی بزند. زیرا او شبیه این گونه حرکات تند و خشن را در حرکتهایی مثل حرکت امام حسین (ع) و زید دیده بود.
صفحات: 1· 2
احياگر جنبش علمي امام صادق (ع)
هفتم صفر سال 128 هجري آسمان «ابواء»- منطقه کوچکي ميان مکه و مدينه- با شکفتن گلي ديگر از گلستان امامت عطرآگين گشت. موسي کاظم(ع) از مادري به نام «حميده خاتون» از بهترين بانوان عصر خويش متولد شد و پرورش يافت؛ همان بزرگواري که امام باقر(ع) در زمان ازدواج فرزند گرامي شان امام صادق(ع) با وي فرموده بود: «تو بانوي بزرگواري هستي که هم در دنيا ستوده خواهي بود و مدح و فضايل و ملکات ايماني تو در آخرت بر سر زبانها خواهد بود».
امام جعفر صادق(ع) ؛ پدر بزرگوار ايشان نيز امامي است که فرهنگ و ادبيات جهان تشيع با فرهنگ عملي آن امام همام گره خورده است.
ماجراي تولد
ابوبصير درباره چگونگي تولد موسي بن جعفر(ع) مي گويد: من همراه امام صادق(ع) بودم هنگام بازگشت از حج و در بين مکه و مدينه مشغول صرف صبحانه بوديم، پيکي از سوي همسر بزرگوار ايشان آمده و پيغامي را به حضرت داد، در آن هنگام امام بي درنگ برخاست و فرمود: «خداوند به من فرزندي عنايت کرد که در ميان مخلوقات پروردگار يکي از بهترين و يکي از آبرومندترين خلق خداست. اين فرزند بعد از من امامي براي خلق است. »
ابوبصير به نقل از امام صادق(ع) مي گويد: هنگامي که آن کودک متولد شد، دستهايش را بر زمين نهاد و سر به سوي آسمان بلند کرده و در پيشگاه خداي متعال آغاز به ستايش کرد که اين کار نشانه رسول خدا(ص) و اوصياي بعد از ايشان است.
امام کاظم(ع) در معرفي خود فرموده است: «اگر از من مي پرسيد من فرزند محمد مصطفي(ص) حبيب خدايم. از نسل اسماعيل ذبيح ا… و فرزند ابراهيم خليل. اگر از شهر من مي پرسي، من اصالتاً از شهر و دياري هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر يک بار براي انجام وظيفه (انجام فريضه حج) بدانجا آيند. اگر از مفاخر من مي پرسي، از خانداني هستم که بينيِ گردن کشان و ستمگران را به خاک ماليده، باعث شدند مردم راه هدايت را بشناسند و به سوي توحيد روي آرند. اگر شهرت مرا خواهي، من از آل محمدم که خداي دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند».
صفحات: 1· 2
سير خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
خدا «اعلى» است كه در اميرالمؤمنين على- عليهالسلام- ظهور يافت.
و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد كه نام حسن و حسين- عليهماالسلام- از آن اسماء مشتق است.
و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پيدا كرد پس وقتى كه آن انوار را آفريد، اينها را در ميثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند.
و خدا فرشتگان را از نور آفريد پس وقتى كه فرشتگان به اين انوار نظر كردند، امر و شأن اينها را بزرگ شمردند و تسبيح را (از آنها) فراگرفتند و اين مطابق با گفتهى فرشتگان است كه در قرآن آمده است: به حقيقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبير عالم) صف كشيدهايم.
و به راستى ما تسبيح كنندهايم، و آن هنگام كه آدم- عليهالسلام- را آفريد آدم به سوى اين انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض كرد: اى صاحب اختيار من! آنان كيستند؟
خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزيدگان من و خواص من هستند، اينها را از نور عظمت و بزرگىام آفريدهام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اينها برگرفتم، پس عرض كرد: اى پروردگارم! به حقى كه تو بر اينها دارى اسمهاى اينها را به من بياموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! اين اسمها نزد تو امانت باشد (كه) سرّ و رازى از راز من است. غير تو نبايد بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض كرد: پروردگارم قبول كردم.
خداوند پس از گرفتن اين پيمان، اسمهاى آنها را به آدم- عليهالسلام- تعليم داد. و به فرشتگان عرضه كرد، هيچ كدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال كه فرمود: مرا از نامهاى اينها خبر دهيد اگر راست مىگوييد، عرض كردند: منزهى تو! براى ما علمى نيست جز آنچه به ما آموخته اى.
صفحات: 1· 2
گفتاری پیرامون آیت الله صدر؛ مغز متفکر اسلام
محمدباقر فرزند سید حیدر صدر و نوه سید اسماعیل صدر و از خاندان معروف صدر بود؛ و در 10 اسفند 1313 / 25 ذیالقعده 1353ق در شهر کاظمین، به دنیا آمد. در سهسالگی پدرش را از دست داد و مادرش سرپرستی او را بر عهده گرفت و برادر بزرگش سید اسماعیل او را تعلیم داد.
سید محمدباقر، از پنجسالگی به مدرسه رفت و تا یازدهسالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفتانگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجّب آموزگاران و همکلاسهای خود را برانگیخت، بهطوریکه اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیزهوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاههای اروپا یا آمریکا اعزام کنند و در رشتههای علوم جدید تحصیل کند و به کشور خود بازگردد؛ اما او به سفارش داییهای خود شیخ محمدرضا آل یاسین و شیخ مرتضی آل یاسین، ترجیح داد به تحصیل حوزوی روی آورد.
تحصیلات حوزوی
سید محمدباقر منطق و معالم را در دوازدهسالگی نزد برادرش خواند و بسیاری از کتب درسی دوره عالی فقه و اصول را بدون استاد مطالعه کرد. دروس دوره سطح را در مدت کوتاهی گذراند. در 1365 ق برای ادامه تحصیلات، از کاظمین به نجف اشرف رفت و در درس دایی خود شیخ محمدرضا آل یاسین و آیتالله خویی، حاضر شد و موردتوجه خاطر وی قرار گرفت.
گفتهاند از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بود و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است. آیتالله سید ابوالقاسم خوئی هنگامیکه ایشان تنها 21 سال داشت، به وی اجازهی کتبی اجتهاد دادند. درحالیکه پیش از آن بارها شاگردان آیتالله خوئی شفاها از ایشان شنیده بودند وی مجتهد است.
صفحات: 1· 2
حقی که از حضرت زهرا(س) نادیده گرفته شد/ راه افزایش روزی در کلام حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در خطبه فدک تاریخچهای از خلقت، بیان و بعد فهرستی از اصول اعتقادات را از مبدأ تا معاد و نبوت پیامبر اکرم (ص) را بیان فرمودند. در ادامه خطبه مردم را نسبت به وظیفه شان پس از پیامبر(ص) متذکر میشوند.
رحلت رسول خدا(ص)
ثُمَّ قَبَضَهُ الله إلَیهِ قَبضَ رَأفَةٍ وَ اختِیارٍ وَ رَغبَةٍ وَ إیثارٍ، فَمُحَمَّدٌ مِن تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فی راحة
سپس خداوند پیغمبر را قبض روح کرد و با قبض روحی که از روی رأفت و انتخاب بود او را به سوی خود برد. و پیامبر با رغبت و از خودگذشتگی قبض روح شد. پس پدرم از سختی ها و رنجهای این دنیا راحت شد.
قَد حُفَّ بِالمَلائکَةِ الابرارِ وَ رِضوانِ الرَّبِّ الغَفّارِ وَ مُجاوِرَةِ المَلِکِ الجَبّار
همانا گرداگرد آن حضرت را فرشتگان نیک سرشت احاطه کردهاند و آن حضرت مشمول رضایت پروردگار غفار و در قرب سلطان جبار است.
صَلّی الله عَلی أبی نَبِیَّهِ وَ أمِینِه عَلَی الوَحی وَ صَفِیِّهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الخَلقِ وَ رَضِیِّهِ وَالسَّلامُ عَلَیهُ وَ رَحمَةَ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
درود خداوند بر پدرم که پیامبری الهی و امین خداوند در وحی و برگزیده و منتخب اوست. پیامبری که خدا او را از میان خلق برگزید. درود بر او و رحمت و برکات پروردگارش بر او باد.
صفحات: 1· 2
حجاب بانوان از نظر امام على (علیه السلام)
حضرت امیرالمومنین على (ع) در ضمن فرمایشاتشان به فرزندش (ع) مى فرماید: در مورد حجاب بانوان سختگیر باش، چرا که رعایت حجاب به طور جدّى و محکم ، زنان را به سالمتر و پاکیزه، حفظ خواهد کرد.(۱)
و نیز فرمودند:
پوشیدن لباس ضخیم بر شما لازم است، زیرا کسى که لباسش نازک و بدن نما باشد، دینش نیز ضعیف و نازک است.(۲)
و نیز فرمودند: شوهرى که از همسرش اطاعت کند، خداوند او را از جانب صورت به طور واژه گونه وارد دوزخ گرداند.
شخصى پرسید: این اطاعت که موجب چنین مجازاتى است کدام اطاعت است؟
حضرت فرمودند: زن از او مى خواهد که با لباس نازک (به مراکز پر جمعیت مانند) حمّامها و عروسیها و مجالس ترحیم برود، و شوهرش، به او اجازه دهد و از سخن او اطاعت کند.)(۳)
(زیرا عدم کنترل این قبیل مراکز عمومى با موازین شرعى و اخلاقى ، جایگاهى براى فساد خواهد شد)
و نیز فرمودند:
پیغمبر (ص) نهى کرد، زنى را که براى غیر شوهرش آرایش نماید و اگر چنین کند بر خداوند سزاوار است که او را در آتش دوزخ بسوزاند.(۴)
امیرمومنان على (ع) در یکى از فرمایشاتشان به همین مطلب اشاره و نیز فرمودند:
در آخرالزمان که بدترین زمانها است، زنان بى حجاب و برهنه آشکار مى شوند که با زینت و آرایش بیرون مى آیند، آنان از مرز دین خارج شده اند و در فتنه ها وارد گشته اند و به سوى شهوتها تمایل و شتاب دارند، حرامها را حلال مى کنند و سرانجام در جهنم و دوزخ گرفتار آتش و عذاب ابدى خواهند شد.(۵)
از این فرمایشات هشدار دهنده شش مطلب مهم زیر فهمیده مى شود:
صفحات: 1· 2
راه های عملی مبارزه با هتاکی به معصومین(ع)
هر از چندگاهی شاهد آنیم که خبر توهین به مقدسات اسلامی در صدر خبرها قرار میگیرد . یک روز فیلم ضد قرآن، یک بار شلیک نظامیان به کتاب خدا، یک روز آتش زدن مسجد، یک بار فیلم ضد پیامبر و این بارهم در حرکتی تکراری ، کاریکاتور موهن به ساحت مقدس پیامبر اعظم صلوات الله علیه منشر شد.
وقتی دشمنان اسلام اینقدر عاجز می شوند که چاره ای جز تخریب چهره رحمانی اسلام را ندارند نا خود آگاه انسان یاد روایتی از امام سجاد علیه السلام می افتد که اشاره دارد به این مضمون که خدا را شگر که دشمنان اسلام را از احمق ها قرار داد.
استکبار جهانی در سال های اخیر با سرمایه گذاری فراوان بر روی گروهک های تروریستی و پشتیبانی معنوی و مادی از آنان باعث تفرقه افکنی بین مسلمانان و راه افتادن جنگ های فرقه ای بین آنان شد تا بتواند موج بیداری اسلامی را متوقف نماید و تصویر مخدوشی و وحشت آفرینی از اسلامی ارائه نماید. اما با توهین های اخیر به پیامبر رحمت و خوبی حضرت محمد مصفی (ص) دوباره موجب افزایش روز افزون وحدت بین مسلمین شد.
در این هنگامه مسلمانان جهان با اقداماتی همچون به راه انداختن کمپین های حمایتی یا برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها در شهرهای مختلف و یا در فضای مجازی خشم و انزجار خود را از این توهین ها نشان می دهند ؛ اقداماتی که بسیار شایسه و قابل تقدیر است و باعث روشن شدن ماهیت اصلی اسلام ناب محمدی می شود.
صفحات: 1· 2
نسل تنهای تنهای تنها
2تا کافی نیست: چند وقتیست که بحث ازدیاد نسل و افزایش جمعیت در ایران مطرح شده و شعار “فرزند کمتر،زندگی بهتر” زیر سؤال رفته است.اولین توجیهی که از افرادی ،که از به دنیا اوردن فرزند امتناع میکنند می شنویم،توجیه اقتصادیست.
در حالیکه این آیهی قرآن بدون شک گویاترین پاسخ به سیاستهای سازمان جهانی بهداشت در سطح کلان، و خانواده ها،در سطح خرد دربارهی تنظیم خانواده و جمعیت به بهانهی مسائل اقتصادی است؛ هرچند ما در دورانی از این آیه غافل شدیم…؛
“…و فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستى نکشید، ماییم که آنها و شما را روزى مىدهیم، حقا که کشتن آنها گناهى بزرگ است”
با وجود این، افزایش تعداد فرزندان خانواده را مترادف با فشار اقتصادی بر مردم انگاشته اند و تمامی تحقیقات سیاستهای جمعیتی، که از جانب سازمان ملل متحد پشتیبانی میشوند، این موضوع را تأیید میکنند.
و این درحالیست که افراد متمکن جامعه هم که امکانات مالی خوبی برای فرزنداوری دارند،اغلب تک فرزندی را ترجیح میدهند.
صفحات: 1· 2
اینفوگرافی رهنمودهای اخیر رهبر انقلاب در موضوع زن
دلایل ازدواج پیامبر با هریک از همسرانشان
علل اختصاصی
خدیجه کبری: او ۶۸ سال قبل از هجرت در یکی از خانواده های اصیل و شریف مکه چشم به جهان گشود. پدرش خویلد یکی از اشراف و ثروتمندان قریش به شمار می رفت و مادرش فاطمه یکی از زنان باعفّت و نامدار مکه بود. خدیجه در ایّام جاهلیت جزیره العرب در اثر پاکی و نجابت به «طاهره» معروف بود. مطابق قول مشهور او قبلا دو بار ازدواج کرده و همسرانش از دنیا رفته بودند و هنگام ازدواج با رسول اکرم(ص)، چهل سال داشت. خدیجه نخستین زنی بود که پیامبر(ص) در بحبوحه جوانی و در سن ۲۵ سالگی، یعنی در بهار طراوت و شادابی با او ازدواج کرد و قریب ۲۵ سال با وی زندگی کرد. تا وقتی او زنده بود، پیامبر(ص) همسر دیگری اختیار نکرد. خدیجه در سال دهم بعثت (سه سال قبل از هجرت) در مکه از دنیا رفت.
خدیجه نخستین زنی بود که به رسالت پیامبر اسلام ایمان آورد و پشت سر آن حضرت نماز خواند و در راه خدمت به اسلام از هیچ کمکی دریغ نورزید، تا حدّی که بعضی از مورخان کمک های مالی این بانوی فداکار را از عوامل مهم گسترش اسلام قلمداد کرده اند. او که شیفته خلق و خوی رسول اکرم(ص)شده بود، افرادی را فرستاد تا پیامبر را تشویق به خواستگاری از او نمایند. در نهایت نیز این امر تحقق یافت.
البته کسی در مورد این ازدواج پیامبر شبهه ای وارد نساخته است؛ چون اوّلین ازدواج پیامبر(ص) بود و خدیجه نیز طبق قول مشهور بیوه زنی بود که قبلا دو بار شوهر کرده و پانزده سال بزرگ تر از پیامبر(ص) بود. اگر این ازدواج پیامبر(ص) از روی شهوت بود، به جای خدیجه یک دختر جوان انتخاب و یا در کنار او همسران دیگری اختیار می کرد، اما پیامبر(ص) با اینکه حضرت خدیجه تمام ثروتش را در اختیار او گذاشته بود و کاملا تسلیم او بود و هیچ مشکلی حتی ازدواج مجدّد برایش ایجاد نمی کرد، تا وقتی خدیجه زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.
صفحات: 1· 2
وحدت بر محور نظام تربیت نبوی
مقدمه
وحدت مسلمانان جهان از ضروری ترین مسایل روز جوامع اسلامی و همه باید بر محوری جامع و فراگیر که تمامی مذاهب و اندیشه های دینی، آن را قبول داشته باشند، گردهم آمده یک پارچه و هماهنگ حرکت نمایند. امروز مشکلات جهان اسلام اغلب ناشی از اختلاف مسلمانان است که فرقه های مختلف اسلامی بدون توجه به معیارهای وحدت به هر راهی روانند. فرقه هایی همانند وهابیت که نه مذهب سنی را قبول دارند و نه مذهب شیعه را عهده عامل اختلاف در جهان اسلام اند. غافل از این که دشمنان اسلام مانند صهیونیست و آمریکا از این اختلافات نفع می برند و برای نابودی اسلام به وسیله خود مسلمانان تلاش می کنند. از این رو، بر همه مسلمانان، به ویژه علما و روحانیون مذاهب اسلامی لازم است برای وحدت مسلمین تدبیری بیندیشند تا همه کشورهای مسلمان بر محور آن اجتماع نموده، به دستورهای آن عمل نمایند.
به نظر می رسد، وجود مقدس پیامبر اعظم (ص) مناسب ترین محور وحدت مسلمانان است؛ چرا که همه مسلمین ایشان را قبول دارند و آن حضرت را به عنوان بنیان گذار نهضت اسلامی شناخته و از رهنمودهای او پیروی می کنند. سیره پیامبر اکرم (ص)، به خصوص سیره تربیتی ایشان که در قالب مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی قابل تبیین و ارایه می باشد، نقش عمده ای در وحدت جامعه اسلامی داشته و دارد؛ زیرا مهم ترین هدف پیامبر خدا (ص)، تعلیم و تربیت انسان ها بوده و در این زمینه فعالیت های فراوانی انجام داده است. در حقیقت اگر به متون اسلامی که مهم ترین آن قرآن کریم است، نگاه کنیم، به این نتیجه رهنمون خواهیم شد که نظام تربیت نبوی، عمده عامل اتحاد میان مسلمانان به حساب می آید. از این رو، در این مقاله، به نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) که عناصر اصلی آن عبارتند از: مبانی، اهداف، اصول، روش ها، عوامل تربیت و مراحل تربیت، می پردازیم. البته، از آن جا که بررسی همه این عناصر در یک مقاله نمی گنجد، ناگزیر به سه عنوان اول، یعنی مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی که اساس نظری نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) را تشکیل می دهند، اشاره می کنیم.
صفحات: 1· 2
استراتژي حفظ وحدت در سيره معصومين (عليهم السلام)
وحدت
خداي بزرگ، جهان آفرينش را بر اساس نظم و هماهنگي کامل، خلق کرده است و انسان هم در اين عالم هستي بايد از هماهنگي موجودات ديگر بهره گرفته، زندگي خويش را بر مبناي آن پي ريزي کند، تا به کمال، دست يافته، به مقام والاي خليفه اللهي برسد.
همه ي پيامبران در طول تاريخ، انسانها را به وحدت در عقيده و عمل، دعوت مي کردند. پيامبر گرامي اسلام (ص) با ايجاد وحدت بين طوايف و قبائل مختلف مسلمان، بگونه اي انسجام و هماهنگي به وجود آورد که جنگهاي صد ساله ي قبيله هاي «اوس» و «خزرج» در سايه ي اسلام به محبت و مودت مبدل گشت.
قرآن همه ي مسلمانان را دعوت به «وحدت» و تمسک به «حبل الله» مي کند و مي فرمايد:
«و اعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا… » (1)
و همگي به ريسمان خدا (قرآن، پيامبر و اهل بيت) چنگ زنيد و پراکنده نشويد.
پايه هاي اين اعتصام و محورهاي وحدت در بين همه ي مسلمانان وجود دارد، چه اينکه همه ي مسلمانان «الله» را پرستش مي کنند و حضرت «محمد» صلي الله عليه و آله پيامبر؛ قرآن، کتاب و کعبه، قبله ي آنان است گرچه با حفظ اين چهارپايه مي توانند به وحدت رسيده و اختلافهاي ديگر را منشأ تفرقه نسازند، ولي عده اي آگاهانه يا ناآگاهانه بعضي مسائل ديگر را به رخ کشيده و سعي در تفرقه بين مذاهب مختلف اسلامي داشته، و دارند.
صفحات: 1· 2
امامت و وحدت اسلامي
به نظر برخي, در عصر ما بحث از مذهب و امامت ـ كه زمان بسياري از صدر اسلام گذشته است ـ بي فايده بلكه زيان آفرين است, زيرا اين بحث ها مربوط به قضيه اي است تاريخي كه قرن ها از وقوعش گذشته است. بحث از اين كه خليفه و جانشين بعد از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه كسي بوده و هست؟ علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ يا ابوبكر؟ در اين زمان خالي از فايده است و حتي چه بسا اين مباحث در اين زمان, جز ايجاد فتنه و نزاع و بر انگيختن كينه ها, اثر ديگر ندارد: به عبارت ديگر در اين عصر كه احتياج مبرم به وحدت و تقريب بين مذاهب است, چرا اين گونه مباحث كه اختلاف زا است مطرح مي گردد؟
ما به لطف خداوند متعال در صدديم آثار و فوايد بحثِ امامت را در اين عصر طيّ مطالبي بيان كنيم.
1. حقيقت وحدت
از آنجا كه اشكال كننده, به واژة « وحدت » اهميت فراواني مي دهد, جا دارد ابتدا به مفهوم حقيقي آن بپردازيم:
دو اصطلاح و عنوان مهمّ است كه بايد در كنار هم مورد توجه خاص قرار گيرد و هيچ كدام را نبايد فداي ديگري كرد: يكي حفظ وحدت و يك پارچگي امّت اسلامي و ديگري حفظ اصل اسلام.
شك نيست كه همة مسلمانان وظيفه دارند اين دين حنيف را حفظ كرده و در گسترش آن بكوشند و از اين رو همگان در اين راه مسئوليت سنگيني دارند, هم چنين از آن جا كه مسلمانان دشمنان مشتركي دارند كه در صددند اصل اسلام و مسلمانان را نابود كنند, بايد متحد شده و در حفظ كيان اسلام و مسلمانان بكوشند. ولي اين بدان معنا نيست كه از وظيفة ديگر شانه خالي كرده و از بيان حقايق مسلّم اسلامي سرباز زنند. هرگز نبايد مسئله وحدت يا اتحاد را اصل و هدف قرار داده و حقايق شريعت را فرع و فداي آن نماييم. بلكه بر عكس, اگر اسلام بر وحدت يا تحاد بين مسلمانان تاكيد دارد, براي صيانت و نگه داري از دين است, حال چگونه ممكن است مسئله « وحدت » براي كسي بسيار مهمّ جلوه كند؛ به طوري كه دست از برخي مسلّمات دين و مذهب بر دارد و يا آن كه در صد توجيهات بي مورد آنها بر آيد.
صفحات: 1· 2
قرآن و عترت دو محور وحدت و حركت
خداي سبحان همهي مؤمنان را به وحدت بر محور ريسمان الهي كه همان قرآن كريم و عترت طاهرين ـ عليهم السّلام ـ ميباشد دعوت مينمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»[1] يعني همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و به راههاي متفرّق نرويد و به ياد آريد اين نعمت بزرگ خدا را كه شما با هم دشمن بوديد و خدا در دلهاي شما الفت و مهرباني انداخت و به لطف خداوند برادر ديني يكديگر شديد و در پرتگاه آتش بوديد كه شما را نجات داد.
انسان موجودي تكاملطلب و متصاعد است و براي بالا رفتن و تعالي يافتن نياز به دستگيره و ريسمان الهي دارد كه همان قرآن و عترت است. قيد «جميعاً» در آيه نشان ميدهد كه چنگ زدن فردي به ريسمان محكم الهي كافي نيست بلكه بايد همگي با هم در خدمت قرآن و عترت باشند و بدان اتصال داشته باشند. بنابراين، در اين كريمه يك تكليف براي همة مؤمنان است كه اداي آن با چنگ زدن جمعي حاصل ميشود، نه اينكه هر شخصي دستور داشته باشد به تنهايي به ريسمان خدا تمسّك جويد.
وقتي انسان ميبيند كه بار امانت الهي را همه بايد بردارند، احساس سبكي و نشاط ميكند، وقتي به بيند كه تمسّك به ريسمان الهي همگاني است و مسئوليتهاي ديني تنها متوجّه او نيست، احساس تنهايي و افسردگي نميكند و طبق اصل «فإنَّ يدالله مع الجماعة»[2] قدرت و توان چند برابري مييابد؛ علاوه بر اين كه اساساً عمل به دين و اجراي احكام نوراني قرآن كريم بدون حضور همه جانبهي افراد جامعه امكان پذير نيست.
صفحات: 1· 2
روش حكومتى پيامبر(ص)
یكى از مباحث بسيار بحث انگيز در قرن حاضر مسئله نظام سياسى و نظام اداريِ حكومت پيامبر اكرم(ص) بوده است. ديدگاه برخى اين است كه حكومت پيامبر اكرم(ص) اساساً نظام خاص ادارى و سياسى نداشته است. به اين ديدگاه از جنبه هاى گوناگون ـ خصوصاً كلامى ـ پاسخ گفته اند، اما از زاويه طرح عينيِ نظام سياسى و ادارى پيامبراسلام(ص) كم تر بدين ساحت درآمده اند. نگارنده از كسانى است كه به وجود نظامِ اداريِ كامل و پيشرفته اى در دوران رسول اللّه(ص) اعتقاد دارد، در جهت اثبات اين اعتقاد، با روى كردى تاريخى به شيوه نظام ادارى پيامبر اكرم(ص) پرداخته و با كاوش در لابه لاى صفحات تاريخِ سياسيِ پيامبر اكرم(ص) نمودهاى نظام مستحكم ادارى را به دست آورده است. اين نوشته به اجمال به يكى از مهم ترين اركان در نظام ادارى يعنى عضويابى از ديدگاه اسلام اشاره دارد.
منابع نيروى انسانى(عضويابى)
هر نظام ادارى اركان گونه گونى دارد كه يكى از آن ها عضويابى است. علماى مديريت عضويابى را چنين تعريف مى كنند:
(عمليات كاوش در منابع انسانى و كشف افراد شايسته و ترغيب و تشويق آنان به قبول مسئوليت در سازمان.)1
مراد ما از عضويابى در نظام اداريِ حكومتِ رسول اكرم(ص) لزوماً مطابقِ تعريف فوق نيست، زيرا ممكن است در اطلاعاتى كه از آن عصر به دست ما رسيده چنين فعل و انفعالى را شاهد نباشيم و البته منكر وجود آن هم نيستيم و يا چه بسا اقتضاى آن زمان دقيقاً پياده شدن مفاهيم فوق نبوده باشد. بنابراين مراد ما شناسايى منابع نيروى انسانى است كه رسول خدا(ص) كادر حكومتى اش را از آن ها تأمين مى كرده است.
شناسايى اين منابع به ما كمك مى كند كه در انتخاب معيار براى عضويابى و براى منابع انسانى توفيق يابيم تا مديران سازمان هاى حكومت اسلامى در هر عصر و نسلى بر اساس آن معيارها به عضويابى بپردازند.
صفحات: 1· 2
نقش اخلاق در سيره عملى پيامبر اسلام (ص)
يكى از شاخصه هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيك و كلامدلاويز و پرجاذبه پيامبر اكرم (ص) با انسانها بود، اين خلق نيكوتا بدان حدى بود كه معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش بهسزايى داشت:
1- اخلاق پيامبر (ص)
2- شمشير و مجاهدات حضرت على (ع)
3- انفاق ثروت حضرت خديجه (س)
در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (ص) درپيشرفت اسلام و جذب دلها تصريح شده است، آن جا كه مىخوانيم: «فبما رحمة من اللهلنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى كه از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهاى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراكندهمىشدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش كن، و دركارها با آنها مشورت فرما.»
ازاين آيه استفاده مىشود كه : 1- نرمش و اخلاق نيك، يك هديه الهى است، كسانى كه نرمش ندارند،از اين موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگدل و سختگير نمىتوانند مردمدارى كنند، و به جذبنيروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مديريت صحيح با جذب و عطوفت همراه است; 4- بايد دستشكستخوردگان در جنگ و گنهكاران شرمنده را گرفت وجذب كرد (با توجه به اين كه شان نزول آيه مذكور در موردندامت فراريان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلتهاى نيك و پيوند دهنده است كه موجبانسجام مىگردد.
پيامبر اسلام (ص) علاوه بر اين كه ارزشهاى اخلاقى را بسيار ارجمىنهاد، خود در سيره عملىاش مجسمه فضايل اخلاقى و ارزشهاى والاىانسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و كلامىدلاويز با حوادث برخورد مىكرد.
به عنوان مثال، درتاريخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامى كه قبيله سركش طى بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شكست خوردند، عدى بن حاتم كه از سرشناساناين قبيله بود به شام گريخت، ولى خواهر او كه «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد.
سفانه را همراه ساير اسيران به مدينه آوردند و آنان را درنزديك مسجد در خانهاى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آناسيران ديدن كرد، سفانه از موقعيت استفاده كرده و گفت: «يا محمد هلك الوالد و غاب الوافد فان رايت ان تخلى عنى، و لا تشمت بى احياء العرب، فان ابى كان يفك العانى، و يحفظ الجار، و يطعمالطعام، و يفشى السلام، و يعين على نوائب الدهر;
اى محمد!پدرم (حاتم) از دنيا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپديد شدو فرار كرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد كن، و شماتت و بدگويىقبيلههاى عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد مىساخت، از همسايگان نگهبانى مىنمود، و به مردم غذامىرسانيد، و آشكارا سلام مىكرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا يارى مىنمود.»
پيامبر اكرم (ص) كه به ارزشهاى اخلاقى، احترام شايان مىنمود، بهسفانه فرمود: «يا جارية هذه صفة المؤمنين حقا، لو كان ابوك مسلما لترحمناعليه; اى دختر! اين ويژگىهايى كه برشمردى، از صفات مؤمنانراستين است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار مىداديم.» آنگاه پيامبر (ص) به مسؤولين امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها كان يحب مكارم الاخلاق; اين دختر را بهپاس احترامى كه پدرش به ارزشهاى اخلاقى مىنمود، آزاد سازيد.».
صفحات: 1· 2
الیگارشی حاخامی و انقلاب مسیحیت
منبع عمده شناخت مورخین از زندگی عیسی مسیح (ع) به اناجیل چهارگانه (1) محدود است. این از جمله مهم ترین متونی است که در نیمه دوم سده اول میلادی به وسیله چهار تن از پیروان عیسی تنظیم شده و به یادگار مانده است. این چهار تن عبارتند از متی (2)، مرقس (3)، لوقا (4) و یوحنا (5).
امروزه، برخلاف گذشته، پژوهشگران «انجیل مرقس» را کهن ترین متن از اناجیل چهارگانه می شناسند و زمان تدوین آن را پس از آغاز انقلاب فلسطین (سال 66 میلادی) و پیش از آتش سوزی «معبد سلیمان» (سال 70 میلادی) می دانند. (6) زمان تدوین «انجیل متی» حوالی سال های 80-85 میلادی، (7) «انجیل لوقا» حوالی سال 90 میلادی (8) و «انجیل یوحنا» در همین حوالی، پس از «انجیل لوقا» شناخته می شود. (9) به روایت اناجیل، عیسی مسیح (ع) در سال 30 میلادی مصلوب شد. بنابراین، تدوین کنندگان اناجیل چهارگانه تقریباً معاصر وی به شمار می روند و فاصله زیادی میان زمان زندگی عیسی و تدوین متون فوق موجود نیست. می دانیم که برادر عیسی، به نام یعقوب، رهبر مسیحیان بیت المقدس بود و در سال 62 میلادی در این شهر به دست یک کاهن عالی مقام صدوقی به قتل رسید. سپس، پسرعموی عیسی به نام شمعون رهبری مسیحیان اولیه را به دست گرفت. فرزندان یکی از برادران عیسی، به نام یهودا، تا دوران تراخان (10) ، امپراتور روم (99-117) وجود داشتند و رهبران مسیحیان منطقه جلیل، زادگاه عیسی، به شمار می رفتند. (11)
صفحات: 1· 2
نظریه مسیحیت صهیونیستی
تحلیل محتوا
مسیحیان صهیونیست ، از خواسته ها و ویژگی های خاصی برخوردارند:
تشویق گفتوگوهای یهودی و مسیحی ، مقابله با افکار ضدیهودی ، آموزش با نگرش به ریشه های یهودی دین مسیح ، مخالفت با مقامات یهودی میانه روی اسرائیلی که طرفدار روش مصالحه جویانه ی حلِ بحران خاورمیانه هستند، و نیز آخرالزمان شناسی از کتاب مقدس.
پیروان این نظریه و مکتب ، خود را از مبلغان انجیلی میدانند و اعتقاد دارند هوادارانِ مذهب مسیحیت صهیونیستی ، مسیحیان دوباره متولد شده ای هستند که فقط آنها اهل نجات اند و دیگران هلاک خواهند شد. آنها تعصب ویژه ای به صهیونیسم نشان میدهند. تعصب این مسیحیان ، بیش از صهیونیست های مقیم اسرائیل و امریکا است. به هر روی ، کنکاش بیشتر در اندیشه مسیحیت صهیونیستی ، جنبه های دیگری از عقاید آنان را روشن میسازد که در زیر به آنها اشاره میشود.[۳۲]
دوره سرخوشی :
مسیحیت,صیهونیستی,مسیحیت صیهونیستی,موعود,موعودگرایی,یهود,دولت یهود,اسرائیل,مسیح,صیهونیسم
مسیحیان صهیونیست ، معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهی اند که قرار است به این ترتیب در آخرالزمان به وقوع بپیوندند:
۱- بازگشت یهودیان به فلسطین
۲- ایجاد دولت یهود در آن
۳- موعظه شدن بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل
۴- دوره وجد یا سرخوشی ؛ یعنی به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند
۵- دوره هفت ساله حکومتِ دجال یا آنتی کراست ( ضد مسیح ) و فلاکت یهودیان و سایرین
۶- وقوع جنگ آرماگدون یا جنگ همه گیر که در آن ، همه زمین نابود خواهد شد
۷- شکست لشکریان دجال و ایجاد حکومت مسیح به پایتختی قدس ( اورشلیم ).
در این دوره ، یهودیان به مسیح ایمان می آورند. اعتقاد بر آن است که مرحله اول پیش از سال ۱۹۴۸ و مرحله دوم نیز در سال ۱۹۴۸ تحقق یافته و اینک ، دنیا در مرحله سوم ( کلیسای تلویزیونی ) به سر می برد و بقیه مراحل تا سال ۲۰۰۷ و به اعتقاد برخی تا سال ۲۰۲۶ تحقق خواهند یافت. در مرحله چهارم این نظریه ، گرچه اختلاف به چشم میخورد، ولی یکی از روایت ها از این مرحله، چنین است: مرحله چهارم ، دوره ای است که مسیح میآید و در برابر مسیحیان صهیونیست ظاهر میشود و عدهای - به روایتی صد و چهل و چهار نفر - را با سفینه به بهشت می برد و از آنجا به مشاهده نابودی جهان طی جنگ آرماگدون مینشینند، اما مسیح در گیرودار نابودی جهان ، به زمین برمیگردد و در جنگ آرماگدون بر سپاه شر پیروز میشود. [۳۳]
هفت سال فلاکت :
نویسنده ای دیگر، مراحل هفت گانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی - که به اعتقاد آنان در کتاب های مقدس ( عهد عتیق و جدید ) آمده و یا پیش بینی شده - را با کمی تفاوت ، اینگونه برمیشمارد:
۱- بازگشت یهودیان به ارض موعود ( فلسطین )
۲- ایجاد دولت یهودی در ارض موعود
۳- موعظه شدن بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا به انجیل
۴- به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند
۵- دوران هفت ساله فلاکت. در این مرحله یهودیان و دیگر مومنان، از سوی دجال مورد ظلم واقع خواهند شد
۶- وقوع جنگ آرماگدون ، جنگی که در صحرای مگیدو یا مجدو و در اسرائیل به وقوع میپیوندد
۷- شکست لشکریان دجال و استقرار هزارساله پادشاهی مسیح در اورشلیم.
صفحات: 1· 2
باور مسیحیان نسبت به رجعت چیست؟
«رجعت» از عقاید عمومی و قدیمی است که در ملل مختلف جهان، میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب قبل از اسلام - چه در ادیان آسمانی و چه در ادیان دیگر- وجود داشته و کم و بیش هنوز وجود دارد، اگر چه در پارهای از مذاهب، تأکید بیشتری روی آن شده است، ناگفته نماند که عقیده به رجعت، در هر دینی به نوع خاص خود مطرح شده است، چنانچه در فرهنگ عقیدتی و سیاسی جهان مشاهده میشود که هر ایده و اندیشهای برای بسط و ترویج افکار و عقاید خود همت میگمارد.
ُ
به همین منظور در سلسله مباحثی با تکیه بر کتاب «رجعت در عصر ظهور» تألیف محمدعظیم محسنی دایکندی به طور اجمال به مقوله رجعت و بازتاب آن میان اقوام و ملل مختلف اشاره میکنیم:
1 - توجه به عمومی بودن مسأله، یعنی یک نوع نگاه به آینده تاریخ و بشر، از دریچه تعالیم ادیان.
2 - توجه به اصول مشترکی که در برنامه آن روز میان همه وجود دارد؛ یعنی نجات فردی و اجتماعی و استقرار کمال و عدالت، در گروه آن روز خواهد بود.
* رجعت در دین مسیحیت
اندیشه رجعت باوری در مسیحیت، از جایگاه خاص و والایی برخوردار است، باور این عقیده، یکی از ویژگیهای خاص دین مسیحیت شده است، ریشه این عقیده را باید میان باورهای یهودیان درباره منجی موعود جست و جو کرد. زیرا مسیحیت بر پایه دین یهود شکل گرفت.
مسیحیان اولیه، کتب یهودیان را قبول داشته و به اعتقادات و اعمال و آداب و سنن یهودی پایبند بودند و حتی کسانی از غیر یهودیان را که میخواستند در دین خود بپذیرند، به یهود و انجام شریعت آن از قبیل رعایت حلال و حرام، شرکت در کنیسه و مراسم عبادی یهودیان، ختان و … وادار میکردند، تنها چیزی که آنها را از دیگر یهودیان متمایز میساخت، این بود که عیسی، همان مسیح موعود است.
مسیحیت، دینی است که بر اساس اعتقاد به ماشیح بودن عیسی شکل گرفت و بر اساس رجعت دوباره و آخرین موعود بودن عیسی در ذهن همه ریشه دوانده و گسترش یافت و به عنوان دینی جدید، عالم گیر شد، از این زمان به بعد از اندیشه مسیحایی در جامعه جوان مسیحی از سنت یهودی خود فاصله گرفت، اگر چه در زمینه کارکرد، هنوز هم مسیحیان بر آنند که عیسی با تشکیل یک حکومت جهانی، در میان همه امتها داوری خواهد کرد و ملکوت آسمانی خود را در جهان استوار خواهد ساخت.
رجعت در عقیده مسیحیت، در دو بخش قابل بررسی است:
1 - بازگشت عیسی
بنا بر عقیده مسیحیان، عیسی یک بار مُرد و به صلیب کشیده شد، وی روز یکشنبه، سومین روز پس از مصلوب شدن و دفن، بر مرگ پیروز شده و از قبر بیرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد و مدت چهل روز، میان مردم زندگی کرد، سپس به آسمانها رفت و نزد خدای پدر زندگی میکند، او باز میگردد تا ملکوت خدا را برپا کند.
صفحات: 1· 2
حضرت عیسی علیه السّلام، آخرین اتمام حجت
1. تولد و ظهور عیسی علیه السّلام
یکی از اندیشه هایی که از دیرباز در میان قوم بنی اسرائیل وجود داشت، اعتقاد به یک منجی نهایی بود که خداوند به وسیله او جهان را مبارک می سازد. این منجی در زبان عبری «ماشیَح» (1) نام دارد که واژه فارسی «مسیحا» از روی آن ساخته شده است و در اصل به وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره دارد. مورخان یهودی (2) بر این باورند که این اندیشه در دوره پس از سلیمان علیه السّلام و با تجزیه حکومت و وقایع پس از آن تحول یافت و به صورت یک اصل ثابت دین یهود درآمد. در این فضا بود که یحیای تعمید دهنده در تب و تاب انتظار و دوران سیطره ظالمانه رومیان، ندای نزدیکی ملکوت را در داد. پس از قتل یحیی علیه السّلام از سوی هیرودیس به سبب احساس خطر او برای حکومت خاندان آدوم، یکی از شاگردان وی به نام عیسای ناصری - که آگاهی چندانی از شریعت کاهنان نداشت - در میان بنی اسرائیل ظهور کرد و مسیحا بودن خود را برای اندکی از شاگردان برگزیده خویش آشکار کرد. وی یحیای تعمیددهنده را همان الیاس دانست که در سنت کاتبان به عنوان شخصیت ظهورکننده پیش از مسیحا اعلام شده بود. (3)
این خلاصه ای است از آنچه یهودیان و مسیحیان در مورد شخصیت بزرگ عیسای مسیح بدان معتقدند. یهودیان او را مدعی ای می دانند که در دوران آشفته و ظالمانه حکومت رومیان در کنار دیگر مدعیانی که به دروغ در این دوره سر برداشتند، ادعای مسیحایی کرد و توانست گروه هایی از طبقات پایین جامعه را به سوی خود جذب کند؛ و در مقابل، مسیحیان او را همان مسیحای موعود می دانند که اندکی پیش از ظهور، یحیی بشارت آمدن وی را داده بود. بر این اساس هنوز یهودیان منتظر ظهور مسیحای منجی هستند که از این جهت ایشان را به اندیشه مهدویت نزدیک می کند. مسیحیان نیز اگر چه معتقد به ظهور مسیحا در قالب عیسی علیه السّلام هستند، اما بر این باورند که وی پس از مصلوب شدن زنده شده و به آسمان عروج نموده است. بازگشت مسیح در آخرالزمان نیز این گروه را به اندیشه مهدویت پیوند می زند، به ویژه آن که نزول مسیح در آخرالزمان - پس از عروج و نه مصلوب شدن - از اعتقادات جدی مسلمانان به شمار می رود.
صفحات: 1· 2
اعتقاد به مهدویت در ادیان دیگر چگونه است؟
در پاسخ به این سؤال لازم است مقدمه ای را به عنوان مدخل بحث تقدیم نماییم سپس موضوع مهدویت را در ادیان دیگر را بررسی کنیم:
مقدمه:
همان گونه که می دانید مهدویت از واژه هایی است که کارکرد اختصاصی آن به حوزه اسلام و مسلمانان مربوط می شود و این واژه برگرفته از روایات اسلامی در این خصوص است .[1] لیکن در میان پیروان ادیان و مذاهب جهان با اسامی مختلف و گوناگونی مطرح است که در ضمن بحث روشن خواهد شد چرا که این اندیشه (موعود) از خصایص بشری است.[2] و همه ادیان معروف موعود دارند.[3] توجه و اهتمام پیروان ادیان به موضوع موعود (مهدویت) به ضعف و قوت آنان بستگی دارد. یهودیان پس از سقوط دولتشان به وسیله بختنّصر و مسیحیان پس از تشکیل دولتشان به وسیله قسطنطین بیشتر منتظر موعود بوده اند و میان مسلمانان شیعیان اثنی عشری که دلالت نداشته اند از اهل سنت که دست داشته اند بیشتر منتظر بوده اند.[4]پس از بیان اجمالی این اندیشه مصرفی مصادیق عینی مهدویت در ادیان می تواند روشنی بخش باشد. این عنوان را به پادشاهان اسرائیل و کاهنان بزرگ و بالاخره شاهان غیر اسرائیلی مثل کورش که معتقد بودند وی را خدا برگزید و مسح کرد اطلاق می کردند از آن پس عنوان مسیح حکایتگر شخصیت پرجذبه ای بوده است که باید می آمد تا پادشاهی اسرائیل را احیاء کند خصایص او در یهودیت عبارتند از پادشاهی مسح شده، دین مداری عادل، پیامبر آخر الزمان از نسل داود.[5] بنابر باور یهود آن گاه که مسیح بیاید در پادشاهی خدا بر زمین مستقر می شود و همه ملت ها به اورشلیم باز خواهند گشت بدین سان یهودیت انتظار قدیمی را تجربه می کند اما در این اواخر جریانات پیشرو یهودی کمتر بر اندیشه مسیح شخصی گردن می نهند و برخی محافل یهودی برپایی حکومت اشغالگر اسرائیل را به مثابه آغاز رهایی به زنان سوی مسیح می دانند و از طرفی بسیاری از اسرائیلی های سکولار اصولاً هر مشکل از امید به مسیح آینده را رد می کنند.[6]
صفحات: 1· 2
گرافیک اطلاعرسان:: امام رضا(ع)؛ از ولادت تا شهادت
بارزترین الگو برای یک نرمش قهرمانانه
اوضاع جهان اسلام باز هم متشنج بود. زخم های جمل، صفین و نهروان بر تن امت اسلامی تازه می نمود. اما هنوز درد علاج نشده بود. شامیان بر گرد باطل جمع و مسلمین از گرد حق متفرق. و این غریو بانگ حی علی الجهاد امیرالمومنین علی(ع) بود که ستون های مسجد کوفه را می لرزاند. طبیب باز هم قصد علاج داشت. اَیْنَ اِخْوانِىَ الَّذینَ رَکِبُوا الطَّریقَ، وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ اَیْنَ عَمّارٌ؟ وَ اَیْنَ ابْنُ التَّیِّهانِ؟ وَ اَیْنَ ذُوالشَّهادَتَیْنِ؟ وَ اَیْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوانِهِمُ الَّذینَ تَعاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ، وَ اُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ اِلَى الْفَجَرَةِ؟!” کجایند آن برادرانم که راه را به حقیقت طى کردند، و بر اساس حق از دنیا گذشتند؟ عمّار، ابن تیِّهان و ذوالشهادتین کجا هستند؟ و کجایند نظیران آنان از برادرانشان که بر جانبازى پیمان بستند، و سرهاى پاکشان براى تبهکاران فرستاده شد؟!…
” یاران حقیقی اش را می خواند که دیگر نبودند تا اجابتش نمایند. و این بار نیز کوفیان با تعلل خود این فرمان را نشنیده گرفتند. کمی بعد صدای فزت و رب الکعبه خبر از واقعه ای تکان دهنده داد. نعمت از کف مسلمانان رفت. ولی باز راه همان راه بود. حسن ابن علی (ع) مهیا شده بود تا به آخرین عزم پدرش جامه ی عمل بپوشاند. سپاه جرار شام بالغ بر150 هزار نفر که به قول معاویه جمل را از ناقه تشخیص نمی دهند، آماده ی رویارویی با سپاه خلیفه ی مسلمین حسن ابن علی(ع) شده بود. اما اوضاع کوفه ی زمان امام حسن(ع) با کوفه ی دوران صفین بسیار متفاوت بود. معاویه از خیلی قبل رخنه درکوفه به عنوان مرکز حکومت را آغاز کرده بود.
صفحات: 1· 2
دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع)
امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام هشتمين امام شيعيان در سن 35 سالگي عهدهدار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختيها و رنج بسياري رابر امام رواداشتند .نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان “رضا” به معناي “خشنودي” ميباشد. امام محمدتقي عليهالسلام امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل ميفرمايند :” خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بودهاند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بودند".پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام ) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگراميشان ” نجمه ” نام داشت.
تکیه فرهنگ نیوز را در شهادت امام رضا علیه السلام با آرزوی زیارت آنحضرت در حرم رضوی ، آغاز میکنیم با آن امید که مقبول افتد.
چرا امام رضا علیه السلام، ولایتعهدى مأمون را پذیرفت؟
این سؤالى است كه در پى پاسخگویى به آن به سه محور مهم مى پردازیم:
1 ـ دلایل پذیرش ولایتعهدى:امام رضا علیه السلام به این حقیقت توجه داشت كه در صورت امتناع از پذیرش ولایتعهدى نه تنها جان خود، بلكه علویان و دوستدارانشان نیز در معرض خطر واقع مىشوند. در این حال اگر بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیافكند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمى داد كه جان آنان را نیز به مخاطره بیاندازد، بنابراین ولایتعهدى را پذیرفتند.افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند . زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز بسیار داشت. اینان باید باقى مىماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند .
صفحات: 1· 2
۵ ویژگی که هر فرد برای تبلیغ نیاز دارد
در عصر جدید که عصر پیشرفت علوم مختلف است می توان بحث تبلیغ دین که یکی از رسالت های مهم حوزه های علمیه است را از دریچه علوم مختلف انسانی همچون علم روانشناسی بررسی کرد و این علم می تواند با تحلیل رفتارها و فرایندهای روانی انسان در حیطه تبلیغ کمک شایانی به تبلیغ دین کند. علم روانشناسی چهار وظیفه توصیف، تبیین، پیش بینی، و تغییر رفتار را بر عهده دارد بنابر این می تواند فرایند های روانی انسان را در حیطه تبلیغات بر اساس چهار وظیفه بررسی و در تمام ارکان و عناصر تبلیغ اعم از درونی، برونی، فردی، اجتماعی و… اظهار نظر کند. در این نوشتار به بررسی ویزگی درونی مبلّغ و نحوه اثر گذاری آن می پردازیم.
۱- مشاهده گری قوی باشد
مشاهده تکتک افراد، به صورت بالینی برای تشخیص نابهنجاریها، آنگونه که در روانشناسی بالینی از آن بهره برده میشود، مورد نیاز مبلّغ نیست، اما در روابط بین فردی، جایگاه مهمی دارد. بنابراین توانایی مشاهده دقیق به معنای عام، از ضروریات کار مبلّغ است. مبلّغ نیاز دارد که به محض ورود به حوزه تبلیغاتی خود، با اولین مشاهداتش، اطلاعات بسیاری به دست آورد. او اگر مشاهدهگر خوبی باشد، از در و دیوار، کوچه و خیابان، نوع لباس پوشیدن مردم، نوع مغازهها و مشتریان آن ها و… مطالبی از قبیل، بافت جمعیتی، فرهنگ شهری و روستایی، سطح سواد، سطح دینداری مردم، نیازهای فرهنگی و دینی آنان، آداب معاشرت آنان، و…را به دست میآورد.
کسب مهارت در مشاهدهگری کاری مشکل است. یکی از مشکلات این است که تمایلات و تعصبات مشاهده کننده، در دیدن یا ندیدن بعضی جزئیات دخالت کرده؛ در نتیجه، ارزیابیاش را غیرعینی میسازد. اشکال دیگر به نمونهگیری و تعمیم دادن نتایج مربوط میشود. اشکال سوم به تفسیر ناصحیح و ذهنی بر میگردد. طبیعی بودن فعالییت مشاهده شوندگان و بیخبر بودن آنان از این موضوع نیز یک ضرورت است، که فراهم کردن آن گاهی مشکل است. علاوه بر همه این ها نتایج مشاهده، ارزش مطلق ندارند، بلکه باید با شیوههای دیگر تأیید و تکمیل شوند.
صفحات: 1· 2
روش حكومتى پيامبر(ص)
يكى از مباحث بسيار بحث انگيز در قرن حاضر مسئله نظام سياسى و نظام اداريِ حكومت پيامبر اكرم(ص) بوده است. ديدگاه برخى اين است كه حكومت پيامبر اكرم(ص) اساساً نظام خاص ادارى و سياسى نداشته است. به اين ديدگاه از جنبه هاى گوناگون ـ خصوصاً كلامى ـ پاسخ گفته اند، اما از زاويه طرح عينيِ نظام سياسى و ادارى پيامبراسلام(ص) كم تر بدين ساحت درآمده اند. نگارنده از كسانى است كه به وجود نظامِ اداريِ كامل و پيشرفته اى در دوران رسول اللّه(ص) اعتقاد دارد، در جهت اثبات اين اعتقاد، با روى كردى تاريخى به شيوه نظام ادارى پيامبر اكرم(ص) پرداخته و با كاوش در لابه لاى صفحات تاريخِ سياسيِ پيامبر اكرم(ص) نمودهاى نظام مستحكم ادارى را به دست آورده است. اين نوشته به اجمال به يكى از مهم ترين اركان در نظام ادارى يعنى عضويابى از ديدگاه اسلام اشاره دارد.
منابع نيروى انسانى(عضويابى)
هر نظام ادارى اركان گونه گونى دارد كه يكى از آن ها عضويابى است. علماى مديريت عضويابى را چنين تعريف مى كنند:
(عمليات كاوش در منابع انسانى و كشف افراد شايسته و ترغيب و تشويق آنان به قبول مسئوليت در سازمان.)1
مراد ما از عضويابى در نظام اداريِ حكومتِ رسول اكرم(ص) لزوماً مطابقِ تعريف فوق نيست، زيرا ممكن است در اطلاعاتى كه از آن عصر به دست ما رسيده چنين فعل و انفعالى را شاهد نباشيم و البته منكر وجود آن هم نيستيم و يا چه بسا اقتضاى آن زمان دقيقاً پياده شدن مفاهيم فوق نبوده باشد. بنابراين مراد ما شناسايى منابع نيروى انسانى است كه رسول خدا(ص) كادر حكومتى اش را از آن ها تأمين مى كرده است.
شناسايى اين منابع به ما كمك مى كند كه در انتخاب معيار براى عضويابى و براى منابع انسانى توفيق يابيم تا مديران سازمان هاى حكومت اسلامى در هر عصر و نسلى بر اساس آن معيارها به عضويابى بپردازند.
در آن شرايط، منابع نيروى انسانى پيامبر اكرم(ص) اين ها بودند:
صفحات: 1· 2
نمونه هايى از فضائل وسيره فردى امام رضا (ع)
دعاى مستجاب
1- آل برمك، مخصوصاً يحيى بن خالد بر مكى براى حفظ حكومت و مقام خويش هارون عباسى را وادار كردند تا موسى بن جعفر (ع) را شهيد كرد، بدين سبب امام رضا (ع) در مكه به آنها نفرين كردند، حكومت و مقامشان تار و مار گرديد.
محمد بن فضيل گويد: ابوالحسن رضا (ع) را ديدم، در عرفات ايستاده و دعاى مىكرد. بعد سرش را پايين انداخت، (گويى چيزى به قلب مباركش الهام شد) كه وى علت سر به زير انداختن را پرسيدند؟
فرمود: به برامكه نفرين مىكردم كه سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعاى مرا درباره آنها مستجاب كرد، امام از مكه برگشت، چيزى نگذشت كه در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت وتار و مارشان كرد.(1)
جعفر برمكى شقه شد، پدرش يحيى به زندان رفت، بطورى متلاشى شدند كه مايه عبرت مردم گشتند.
* * *
علم غيب
2- حسن بن على بن وشا از مسافر نقل مىكند: با ابوالحسن الرّضا (ع) در «منى» بودم، يحيى بن خالد با گروهى از آل برمك از آنجا گذشتند. امام صلوات الله عليه فرمود: بيچارهها نمىدانند در اين سال چه بلايى به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانيد عجيبتر از اين آن است كه من با هارون مانند اين دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارك را در كنار هم گذاشت. مسافر گويد: والله من معنى اين كلام را نفهميدم مگر بعد از آنكه امام را در طوس در كنار قبر هارون دفن كرديم. (2)
صفحات: 1· 2
نگاهی به زندگانی مادر امام رضا(ع)
از آنجا که مادر بزرگوار امام رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، در یک کشور و فرهنگ دیگری غیر از ممالک اسلامی به دنیا آمده است و تا موقعی که ایشان، توسط یک کاروان برده فروش به عنوان یک کنیز وارد مدینه نشده بود، اطلاع چندانی از زندگی او در دسترس نیست، به همین خاطر نام اصلی او که موقع تولد، توسط پدر و مادرش انتخاب شده است، به طور قطع معلوم نیست، ولی آنچه که در میان بیشتر تاریخنویسان و محققان در این زمینه مشهور شده است، این است که اولین نامی که این بانوی بزرگوار، پس از ورود به منزل امام به آن نام شناخته شده بود، «تکتم» بوده است.
مرحوم شیخ صدوق (بزرگ محدث شیعه) در کتاب عیون الاخبار خود به این مسدله تصریح میکند، آنجا که به نقل از صولی (یکی از قدیمیترین مورخین و محدثین) میگوید: «تُسَمّی تُکْتَمَ و عَلَیْهِ استَقَرَّ اسْمُهَا حِینَ مَلِکَهَا أبُوالْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(ع)»
و در این خصوص، چند احتمال کلی را میتوان در نظر رفت:
صفحات: 1· 2
آسیب های روضههای خانگی
روضههای خانگی، به دلیل اثرگذاری بالایی که در بین مخاطبان دارند؛ مورد استقبال بانوان قرار می گیرند. حال اگر همین روضه ها دچار انحرافاتی شود در نوع خودش آسیب شمرده میشود. در متن زیر به بررسی مواردی از این آسیب ها می پردازیم.
۱-افراط، آفت دین
یکی از آسیبهای فرا روی مجالس خانگی، زیادهروی در این زمینه است. خانوادههایی هستند که با وجود مشکلات فراوان، جلسات زیادی را به این امر اختصاص میدهند. عدهای از خانمهای برگزار کننده با تعیین روزهایی با عدد خاص مانند چهارده روز، ده روز و مانند آن، عرصه را برای دیگر اعضای خانه تنگ کرده و به محض روبرو شدن با کوچکترین انتقادی، آنها را به دور شدن از مکتب اهل بیت(علیهالسلام) متهم میسازند.
چه بسا شما هم خانوادههایی را دیده باشید که به دلیل جلسات طولانی یا مکرر، شوهر و پسران برای مدت طولانی از خانه بیرون میشدند و حتی فرزندان نوجوان ساعتها در کوچه و خیابان پرسه میزدند و در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگرفتند.
طولانی شدن هر جلسه هم در نوع خودش آسیب شمرده میشود و اسباب ناراحتی شرکت کنندگان و دیگر افراد را فراهم میکند. این روش برگزاری، چنانچه بدون رضایت همسر باشد یا موجب اذیت همسایگان شود، حتی ممنوعیت شرعی و فقهی هم خواهد داشت؛ یعنی نه تنها پاداشی نصیب برگزار کننده نمیشود، بلکه به معصیت هم آلوده شده است.
۲-گرم کردن مجلس
گرم کردن مجلس با صدا و نوا و یا استفاده از سخنرانان و مداحانی که برای ایجاد حس در مجلس به هر مطلب و سبکی چنگ میاندازند، یکی دیگر از آسیبهاست.
به دلیل فراهم بودن فضای یادگیری مناسب، مطالب ارائه شده از طرف خانمجلسهایها، موثر واقع میشود و در چنین شرایطی، اگر مدیر فکری و معنوی جلسه، از تحصیلات حوزوی یا دانشگاهی مرتبط با چنین جلساتی بی بهره باشد، با دادن اطلاعات نادرست، مخاطبان زیادی را دچار مشکل مینماید.
بهترین و مطمئنترین روش، استفاده از خواهران و برادران طلبهای است که مدارج علمی لازم را در حوزههای علمیه گذراندهاند. این افراد میتوانند با ارتقای بینش مذهبی، دادن اطلاعات مورد نیاز به مخاطبان و نیز ایجاد انس با معصومان، زمینه را برای رشد دینی فراهم سازند.
صفحات: 1· 2
آیا بدون «وایبر» میتوان به زندگی ادامه داد؟
امروزه در حالیکه مطالب و محتوای بسیاری در خصوص مضرات فرهنگی استفاده از برنامک پیامرسان «وایبر» منتشر گردیده است و همینطور در خصوص جاسوسی و سواستفاده این برنامک اسرائیلی از اطلاعات کاربران منتشر شده است کماکان این وایبر جز محبوب ترین پیام رسانها میباشد.
خواندن این مطالب مفید است
آیا میدانید هر کلیک شما به تلآویو ارسال میشود؟
سرمای وایبر، قاتل گرمای خانواده
ایرانی ها بزرگترین گروه مخاطبان وایبر هستند
مشترک مورد نظر روی امواج بیبند و باری
ویچت و وایبر عامل طلاق در خانوادهها
آنهایی که از وایبر استفاده نمیکنند چه میگویند؟
- سبک زندگی و جاسوسی
امیر مسروری از وایبر استفاده نمیکند و در توضیح این امر برای ما نوشت:
الف) تغییر سبک زندگی
یکی از بزرگترین معایب وایبر و اپلیکشین های همچون وایبر در تلفن همراه و استفادهی آن برای کاربران٬ تغییر ذائقه و سبک زندگیشان است. تا جایی که باید گفت کاربر این اپلیکیشن بسیاری از وقت خود را در این فناوری مصروف ساخته و از سویی بدون هیچ نوع نظارت قانونی و عرفی میتواند هر نوع محتوایی را تولید و یا استفاده نموده و در دسترس محارم یا غیر محارم خود قرار دهد. درواقع مهمترین دلیل مخالفت بسیاری از کارشناسان خانواده در مورداستفاده از وایبر و اپلیکیشن های ارتباطی نبود نظارت کافی بر محتوای تولیدی و اعتیاد کاربران به آن است.
ب) عنصری برای جاسوسی
حریم خصوصی مهمترین هدفی است که در عرصهی فنّاوری حفاظت از آن بسیار سخت است تا جایی که بعضی از کاربران اپلیکیشن هایی همچون وایبر نسبت به امنیت شخصی و حریم خصوصی خود هیچ قیدی لحاظ نمیشوند و گویی آن را معدوم میدانند. رسانهای شدن خیلی از مسائل و مشکلات شخصی٬ درخطر گرفتن حریم خصوصی توسط بدافزارها و … بخشی از مشکلات استفاده از اپلیکیشن های خارجی است. درواقع مشکلات مذکور به همراه قرار داشتن سرورهای مرکزی این اپلیکیشن های در خارج از کشور٬ تهدیدات جاسوسی از شهروندان ایرانی را بسیار محتملتر نموده و آن را فراگیر میسازد.
صفحات: 1· 2
مرزبان تشیّع
سدهی چهارم هجری به واسطهی وجود مردی بزرگ، فتحالفتوح تاریخ شیعی است زیرا که او توانست «دایرةالمعارف جامعی» از معارف اسلامی را تدوین کند که نزدیک به پنجاه سال، پرچمدار عرصههای علمی، فکری و فرهنگی مسلمین گردد. سرانجام کار به جایی رسید که دوست و دشمن زبان به تمجید او گشودند و قلم به تعریف او برگرفتند، این انسان بزرگ کسی نیست جز شیخ مفید.
متن ذیل بخشی از پیام حضرت آیتالله خامنهای دامظله به کنگره هزاره شیخ مفید است که در تاریخ ۱۳۷۲/۰۱/۲۸ صادر شده است:
هزار سال پیش از این، در یکی از روزهای پر حادثهی بغداد، میدان «اشنان»، بر مردمی که به خاطر واقعهیی غمانگیز در آن انبوه شده بودند تنگ آمد. و هزاران چشم بر مردی که مرگش حادثهیی بزرگ بود، گریست. و دهها هزار نفر بر جنازهی انسان والایی نماز گزاردند که پنجاه سال، چون مشعلی تابناک، بخش گستردهیی از جهان اسلام را با دانش و معرفت خود، روشن ساخت، و در کرانهی دجلهی بغداد، دجلهی دیگری از علم و معرفت به راه انداخته بود. تندباد حوادث تلخ و خونین در پایتخت عباسی و طوفان تعصبها و بد دلیها نتوانسته بود چراغ علم و عملی را خاموش سازد که به شجرهی زیتونهی علوم قرآن و معارف اهلبیت (علیهمالسّلام)، متصل گشته و با مصباح خِرَد بشری تلألؤ یافته بود. و خار و خاشاک کجفهمیها و بدسگالیها نتوانسته بود در برابر آن شطّ خروشانی سدّ گردد که فقه و کلام و عقل و نقل را در بستر پر فیضش به سرزمینهای حاصلخیز رسانیده بود.
صفحات: 1· 2
شناخت حق امام حسين عليه السلام
امام و اهتمام به عاشورا
قال الله العظيم فى كتابه «لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» (2)
يكى از افتخارات بزرگ ملت ايران اين است كه داراى عواطف روحانى و معنوى نسبت به اهل بيت رسول اكرمند و قرنها است كه عزادارى عاشورا را احترام كردهاند. پدران و مادران و اجداد و گذشتگان شما، همگى يك چنين روزى را بسيار احترام مىكردند. پس از انقلاب اسلامى، بر اين احترام افزوده شد؛ براى اينكه رهبر كبير انقلاب، امام راحل سفارش كردند كه مردم به عزادارى بيشتر اهميت بدهند.
نفوذ كلام رهبر كبير انقلاب اثرش اين بود كه تمام مملكت بيش از گذشته تكان خورد و مردم در مقام عزادارى، حد اعلاى تكريم و احترام را نسبت به امام حسين عليه السلام ابراز نمودند.
شناخت حق امام عليه السلام
در قضاياى امامت مطلبى وجود دارد كه نكته اى معرفتى است. شما شنيدهايد كه در همهجا در روايات، وقتى در باب زيارت - مثلا - صحبت مىشود مىگويند «عارفا بحقه» (3) اين عارفا بحقه يك معناى وسيعى دارد كه من دو سه جمله از آن را مىگويم: - عارفا بحقه يعنى آدمى بداند كه امام معصوم عليه السلام به وسيله پيامبر ، برگزيده خداست. - عارفا بحقه يعنى تمام مسائل اسلام كه وحى الهى است در نزد امام عليه السلام است. ولى امام حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها چون قضيه كربلا و حادثه عاشورايش بسيار مهم است، اين عارفا بحقه بايد در قضيه عاشورا شناخته شود. اغلب شما مردم مسلمان بيش و كم در منابر و مجالس و مطالعاتتان به سر قيام حسين بن على عليهما السلام واقفيد و عارف.
صفحات: 1· 2
گامى به سوى شناخت امام حسين عليه السلام
امام(ع) در سـوم يا چهارم شعبان سال چهارم هجرى در مـدينه ديده به جهان گشـود. 6 سال در زمان جـدش، 30 سال در كنار پـدرش و 10 سال در كنار بـرادر و پـس از آن 10 سال در اوج قـدرت معاويه با وى مبارزه كرد و سـرانجام در محـرم 61 هجـرى در كـربلا به شهادت رسيد.
تولد امام حسين(ع)
امام رضا(ع) مى فرمايد: چون حسيـن(ع) متولد شد و او را نزد رسول اكرم(ص) آوردند، حضرت در گـوش هاى وى اذان و اقامه گفت و مراسـم نامگذارى به پايان رسيد. پيامبـر او را بـوسيـد و گـريه كـرد و فرمـود: ((تـو را مصيبتـى عظيـم در پيـش است. خـداوند لعنت كند كشنده او را.)) در روز هفتم نيز پس از ايـن كه برايش ((عقيقه)) كرد، از شهادت او خبـر داد و فرمـود: ((گروهـى كافـر ستمكار از بنى اميه او را خواهند كشت.))
فطرس ملك آزاد شده حسين است
از حضـرت صادق(ع) روايت شـده كه فطـرس ملكـى از حاملان عرش الهى بـود و به سبب تعلل، مغضـوب خـداوند شـد. بالـش درهـم شكسته در جزيره اى مشغول عبادت بود.
چـون جبرئيل و جمعى از فرشتگان براى تهنيت گـويـى ولادت حسيـن(ع) مىآمدند، او نيز همراه آنان آمد؛ خـود را به گهواره حضرت ماليد و تـوبه اش قبـول شـد و به وضع اول برگشت.
چون ((فطرس)) به آسمان بالا مى رفت، مى گفت: ((كيست مانند من، مـن آزاد شده حسيـن بـن على و فاطمه و محمد(ص) هستـم.)) شهيد مطهرى مـى گـويد: داستان فطرس ملك، رمزى است از بركت وجـود سيدالشهداء كه بال شكسته ها با تماس به او صاحب بال و پر مـى شـوند، افراد و ملتها اگـر به راستـى خـود را به گهواره حسيـن(ع) بمـالنـد، از جزايـر دور افتـاده رهـايـى يـافته و آزاد مـى شـوند.
صفحات: 1· 2
شام و اسير آزاده
در روز جمعه اى در شام نماز جمعه است.ناچار خود يزيد بايد شركت كند،و شايد امامت نماز را هم خود او به عهده داشت،اين را الآن يقين ندارم.(در نماز جمعه خطيب بايد اول دو خطابه كه بسيار مفيد و ارزنده استبخواند،بعد نماز شروع مىشود.اصلا اين دو خطابه به جاى دو ركعتى است كه از نماز ظهر در روز جمعه اسقاط و نماز جمعه تبديل به دو ركعت مىشود.)
اول آن خطيبى كه به اصطلاح دستورى بود، رفت و هر چه قبلا به او گفته بودند گفت،تجليل فراوان از يزيد و معاويه كرد،هر صفتخوبى در دنيا بود براى اينها ذكر كرد و بعد شروع كرد به سب كردن و دشنام دادن على عليه السلام و امام حسين به عنوان اينكه اينها-العياذ بالله-از دين خدا خارج شدند،چنين كردند،چنان كردند.زين العابدين از پاى منبر نهيب زد:«ايها الخطيب!اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق»تو براى رضاى يك مخلوق،سخط پروردگار را براى خودت خريدى.بعد خطاب كرد به يزيد كه آيا به من اجازه مىدهى از اين چوبها بالا بروم؟
(نفرمود منبر. خيلى عجيب است!به قدرى اهل بيت پيغمبر مراقب و مواظب اين چيزها بودند!مثلا در مجلس يزيد،نمىگويد:يا امير المؤمنين!يا ايها الخليفة!يا حتى به كنيه هم نمىگويد: يا ابا خالد!مىگويد:يا يزيد!هم زين العابدين و هم زينب.در اينجا هم نفرمود كه اجازه مىدهى من بروم روى اين منبر؟يعنى اين كه منبر نيست،اين چوبهاى سه پلهاى كه در اينجا هست كه چنين خطيبى مىرود بالاى آن و چنين سخنانى مىگويد،ما اين را منبر نمىدانيم.اين چهار تا چوب است.)
اجازه مىدهى من بروم بالاى اين چوبها دو كلمه حرف بزنم؟يزيد اجازه نداد.آنهايى كه اطراف بودند،از باب اينكه على بن حسين،حجازى است،اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شيرين و لطيف است،براى اينكه به اصطلاح سخنرانىاش را ببينند،گفتند:اجازه بدهيد،مانعى ندارد.ولى يزيد امتناع كرد.پسرش آمد و به او گفت:پدر جان!اجازه بدهيد،ما مىخواهيم ببينيم اين جوان حجازى چگونه سخنرانى مىكند.گفت:من از اينها مىترسم.اينقدر فشار آوردند تا مجبور شد،يعنى ديد ديگر بيش از اين،اظهار عجز و ترس است،اجازه داد.
صفحات: 1· 2
عاشقان امام حسین (ع) در اینترنت
عشق و محبت به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران با وفای آن حضرت، چنان شور و عشقی در دل شیعیان و ارادت مندان آن حضرت پدید آورده که همه ی افکار را به حیرت وا داشته است و این نیست مگر عشق و محبتی الهی و آسمانی.
امام صادق (ع) می فرماید:
ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً.
برای شهادت امام حسین (ع)، حرارتی در دل های مؤمنان عاشق وجود دارد که تا ابد، سرد شدنی نیست.
حماسه ی بزرگ عاشورا، دل های عاشقی را در پی خود می کشد که هماره علاقه و محبت خود را به آن حضرت و خاندان بزرگوارش جلوه گر می سازند.
شیعیان و دوست داران اهل بیت (ع) نیز پا به پای گسترش ارتباطات در دنیای معاصر، به بهره گیری از ابزارهای اطلاع رسانی، روی آورده و به تشکیل پایگاه های شیعی در شبکه ی اینترنت دست یازیده اند. برای نمونه، پایگاه هایی از سوی مراکز و مؤسسه های بزرگ یا پایگاه های خود جوش شخصی برای شناساندن جایگاه، اهداف و عملکرد اهل بیت (ع) به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و حماسه ی عاشورا در عرصه ی اینترنت، به فعالیت مشغول هستند.
آن چه در این پایگاه ها عرضه می شود، مجموعه ای از اطلاعات متنوع چند رسانه ای مانند: متون، نوحه ها و عزاداری ها، روضه ها، تصویر و قطعه های فیلم است که برای استفاده ی دوست داران و ارادت مندان اهل بیت(علیهم السلام) سودمند خواهد بود و در شناساندن زندگی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حادثه ی کربلا، نقش بسیار مهمی ایفا می کند.
اینک برخی پایگاه هایی را که در این زمینه فعالیت می کنند، برای بهره گیری کاربران گرامی، معرفی می کنیم:
1) پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام)
خلاصه ای از زندگانی ائمه ی اطهار (ع).
زبان: فارسی
نشانی : www.hawzah. et/Per/E/PayDefa. R ?asp=Start/Paystart.htm .
2)پایگاه الشیعه
فشرده ی زندگانی 14 معصوم (ع)، متن کامل چندین کتاب درباره ی اهل بیت (ع)، متن زیارت عاشورا، بعضی نوحه ها.
زبان: فارسی
نشانی: www.a -shia.com/ht /far/ah /i dex.htm
3) کشتی نجات
نسب، تاریخ میلاد، شهادت و … ائمه ی معصومین (ع).
زبان: عربی
نشانی: http://224,59,71,216/prog.htm
4) پایگاه بلاغ
مطالبی درباره ی: اهل بیت (ع) چه کسانی هستند؟،امامت و رهبری، امامان در منابع اهل سنت، سیره ی ائمه ی اطهار (ع)، زندگی پیامبر، امام علی، امام حسن، امام حسین و امام زمان (ع) و…
زبان: فارسی
نشانی: www.ba agh. et/Persia /ah _pro/i dex.htm
صفحات: 1· 2
تغییر مفهوم کودکی در دنیای امروز
کودک عضوی از جامعه تعریف می شود که هنوز به دلیل عدم تجهیز به مهارت های اجتماعی مورد نیاز نقش ها، نقشی مؤثر در سازمان اجتماعی ندارد. به باور کارشناسان اگر چه این تعریف از مفهوم کودک، سنتی شمرده می شود، هنوز هم مهم ترین تعریف این مقوله است. تعاریف دیگر این مقوله، نگاه خاصی به مفهوم “کودکی” دارند که برداشت امروزی از مفهوم کودک و دوران کودکی را شکل می دهند. نگاه کنونی به کودک و دوران کودکی، رد شده از فیلتر نظریات علمی، دوران جنگ و تحولات رسانه ای است. بنابر این برای فهم این تغییر مفهومی و چگونگی شکل گیری آن، باید نگاهی به تاریخ انداخت. تاریخی که هر چند ممکن است به لحاظ تعداد سال ها گستره ی کمی را در بر گیرد اما از نظر مقدار تحولاتی که در آن اتفاق افتاده است شاید هیچ نظیری در تمام دوران زندگی بشر نداشته باشد.
مفهوم کودکی و رسانه ها
صنعت چاپ
از میان تحولات بزرگ دوران مدرن، صنعت چاپ مفهوم کودکی را بیشتر از دیگر عوامل دچار تحول کرد. پیدایش صنعت چاپ، پایان دوران «کودکی» یا حتی «بزرگسالی» بیولوژیک است. با پیدایش این صنعت، کودک باید برای بزرگ شدن، خواندن و نوشتن بیاموزد، به جهان ادبیات نوشتاری و چاپی پا بگذارد. آموزش ببیند و تربیت یابد. در واقع با اختراع چاپ مقوله «کودکی» به یک نهاد اجتماعی تبدیل می شود. ماشین چاپ مهم ترین تحول رسانه ای را بوجود آورد و دوران زندگی بشر را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. قطعا کودکی نیز مفهومی بود که باید تغییر می کرد تا با سیر پیشرونده تکنولوژی هماهنگ شود و از جامعه بشری عقب نماند. ماشین چاپ ضرروت یادگیری خواندن و نوشتن را برای کودکان دو چندان کرد. یادگیری خواندن و نوشتن فعالیتی ذهنی بود و متمایز از کارهای بدنی همچون کشاورزی. بنابراین ذهن کودکان در مسیر رشد گام نهاد تا هر کدام از این کودکان خود در آینده منشا تحولاتی باشند که بر زندگی دیگران تاثیر بگذارد و بار دیگر مفهوم کودکی را در مسیر تغییر قرار دهد. ذهنی که در کودکی راه پر رنج آموختن را بر خود هموار می سازد و یاد می گیرد چگونه در دنیا بزرگسالان نقش ایفا کند، از همان کودکی یاد می گیرد که که خلاقیت های خود را به زبان روز بیان کند، به دیگران بفهماند و دنیای را تغییر دهد.
صفحات: 1· 2
آخرين وداع
نوشته اند ابا عبد الله در حملات خودش نقطهاى را در ميدان مركز قرار داده بود. مركز حملاتش آنجا بود.مخصوصا نقطهاى را امام انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد و از خيام حرم خيلى دور نباشد،به دو منظور.يك منظور اين كه مىدانست كه اينها چقدر نامرد و غير انسانند.اينها همين مقدار حميت ندارند كه لا اقل بگويند كه ما با حسين طرف هستيم،پس متعرض خيمهها نشويم.
محرم,ویژه نامه,ویژه نامه محرم,امام حسین,حسین,شهادت امام حسین,کربلا,عاشورا,سیدالشهدا,شب عاشورا
مىخواست تا جان در بدن دارد،تا اين رگ گردنش مىجنبد،كسى متعرض خيام حرمش نشود.حمله مىكرد،از جلو او فرار مىكردند،ولى زياد تعقيب نمىكرد،بر مىگشت مبادا خيام حرمش مورد تعرض قرار بگيرد.ديگر اينكه مىخواست تا زنده است اهل بيتش بدانند كه او زنده است. نقطهاى را مركز قرار داده بود كه صداى حضرت مىرسيد.وقتىكه بر مىگشت،در آن نقطه مىايستاد،فرياد مىكرد:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم».
وقتى كه اين فرياد حسين بلند مىشد اهل بيتسكونتخاطرى پيدا مىكردند،مىگفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بيت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خيمهها بيرون نياييد. اين حرفها را باور نكنيد كه اينها دم به دم بيرون مىدويدند،ابدا!دستور آقا بود كه تا من زنده هستم در خيمهها باشيد،حرف سستى از دهان شما بيرون نيايد كه اجر شما ضايع مىشود.
مطمئن باشيد عاقبتشما خير است،نجات پيدا مىكنيد و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد كرد،به زودى هم عذاب خواهد كرد.اينها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بيرون هم نمىآمدند.
غيرت حسين بن على اجازه نمىداد.غيرت و عفتخود آنها اجازه نمىداد كه بيرون بيايند،بيرون هم نمىآمدند.صداى آقا را كه مىشنيدند:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم»يك اطمينان خاطرى پيدا مىكردند. چون آقا وداع كرده بودند و يك بار يا دو بار ديگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند،اين بود كه اهل بيت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند.
اسبهاى عربى براى ميدان جنگ تربيت مىشدند.اسب حيوان تربيتپذيرى است.اينها وقتى كه صاحبشان كشته مىشد عكس العملهاى خاصى از خودشان نشان مىدادند.
صفحات: 1· 2
تحليلى جامعه شناختى از سنت عزادارى امام حسين(ع)
«حرم سيدالشهدا(ع) مزار انبيا و ملائكه است».
«زيارت سيدالشهدا(ع) موجب برآورده شدن حوايج دنيوى و به دست آوردن ثوابهاى اخروى و استكمالات معنوى مىشود».
راه انداختن دستههاى سينهزن و زنجير زن، پوشيدن لباس سياه، حمل پرچمهاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اينها، همه براى زنده نگهداشتن فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اينها يا ناشى از اغراض سوء است و يا از كمال بىخبرى و بىسليقگى.
«كنش اجتماعى» را مىتوان به عنوان سادهترين عنصر زندگى اجتماعى انسان در نظر گرفت. از «كنش اجتماعى» چنين تعبير كردهاند: «حركتبارزى كه از يك انسان براى حصول هدفى نسبتبه انسان ديگر، صادر مىشود.» وقتى «كنش اجتماعى» استمرار يابد «تحريك متقابل اجتماعى» روى مىدهد و اين تحريك به «ارتباط متقابل اجتماعى» منجر مىشود.
براثر «ارتباط متقابل اجتماعى» كنشهاى اجتماعى يك انسان با كنشهاى اجتماعى انسانهاى ديگرى كه در پيرامون او هستند، مىآميزند و از اين آميزش، «كنشهاى متقابل اجتماعى» به وجود مىآيند. از «كنشهاى متقابل اجتماعى»، كه يكى از مفاهيم محورى در جامعهشناسى است، مىتوان چنين تعبير كرد: كنشهايى هستند كه بين دو يا چند انسان واقع مىشوند و در ميان آنان نوعى هماهنگى به وجود مىآورند.
كنشهاى متقابل اجتماعى در تقسيم نخستين، بر دو قسماند: پيوسته و گسسته.
كنشهاى متقابل اجتماعى پيوسته آنهايى است كه در جهتيگانهاى صورت مىگيرند; مانند گفتگو براى كشف يك حقيقت و يا تعاون براى تحقق يك امر خير.
صفحات: 1· 2
برگزاری اولین کرسی آزاد اندیشی جمعیت فرصتها و چالش ها
کرسی آزاد اندیشی با محوریت بررسی کنترل جمعیت ایران در مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) زنجان با هدف ایجاد فضائی صمیمانه برای بیان نظرات و نقد و بررسی طلاب و اساتید برگزار گردید.
در این جلسه جمعی از طلاب و اساتید نظرات خود را در این باره بیان داشتند و سرکار خانم فرزانه بازدار و خانم فرزانه آزادی به بیان نقاط ضعف، فرصت ها و تهدید و راهکارهای موجود پرداختند.
در پایان بیان کردند که برای اینکه جمعیت را به سطح مطلوب برسانیم باید سبک زندگی را به تعدیل برسانیم و در فرهنگ سازی زندگی اسلامی همگان را به فرزند آوری تشویق کنیم.
آثار و بركات اخلاقى - تربيتى سيد الشهداء (عليه السلام)
1. ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلمين
اگر ديدى كه نابينا و چاه است
اگر خاموش بنشنيى گناه است
يكى از آثار و بركات سيدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به
زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.
آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوهاى وحشتناك زندگى مىكردند ، امام حسين (ع) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنهها و راههاى توجيه را فرو بندد.
سيدالشهدا (ع) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمىتوان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على (ع) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت.
در اثر قيام و شهادت امام حسين (ع) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصيت داد.
كربلا و قيام سيدالشهدا (ع) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.
از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديم
زينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم
صفحات: 1· 2
نقش اهل بيت سيد الشهداء در تبليغ نهضت حسينى(ع)
چرا ابا عبد الله اهل بيتش را همراه خود برد؟
يكى از مسائلى كه هم تاريخ در باره آن صحبت كرده و هم اخبار و احاديث از آن سخن گفتهاند اين است كه چرا ابا عبد الله در اين سفر پر خطر اهل بيتش را همراه خود برد؟خطر اين سفر را همه پيش بينى مىكردند،يعنى يك امر غير قابل پيش بينى حتى براى افراد عادى نبود. لهذا قبل از آنكه ايشان حركت كنند تقريبا مىشود گفت تمام كسانى كه آمدند و مصلحت انديشى كردند،حركت دادن اهل بيتبه همراه ايشان را كارى بر خلاف مصلحت تشخيص دادند،يعنى آنها با حساب و منطق خودشان كه در سطح عادى بود و به مقياس و معيار حفظ جان ابا عبد الله و خاندانش،تقريبا به اتفاق آراء به ايشان مىگفتند:رفتن خودتان خطرناك است و مصلحت نيستيعنى جانتان در خطر است،چه رسد كه بخواهيد اهل بيتتان را هم با خودتان ببريد.ابا عبد الله جواب داد:نه،من بايد آنها را ببرم.
به آنها جوابى مىداد كه ديگر نتوانند در اين زمينه حرف بزنند،به اين ترتيب كه جنبه معنوى مطلب را بيان مىكرد،كه مكرر شنيدهايد كه ايشان استناد كردند به رؤيايى كه البته در حكم يك وحى قاطع است. فرمود:در عالم رؤيا جدم به من فرموده است:«ان الله شاء ان يراك قتيلا» (1) .گفتند:پس اگر اين طور است،چرا اهل بيت و بچهها را همراهتان مىبريد؟پاسخ دادند:اين را هم جدم فرمود:«ان الله شاء ان يراهن سبايا» (2) .
اينجا يك توضيح مختصر برايتان عرض بكنم:اين جمله«ان الله شاء ان يراك قتيلا»يا«ان الله شاء ان يراهن سبايا»يعنى چه؟اين مفهومى كه الآن من عرض مىكنم معنايى است كه همه كسانى كه آنجا مخاطب ابا عبد الله بودند آن را مىفهميدند،نه يك معمايى كه امروز گاهى در السنه شايع است.كلمه مشيت خدا يا اراده خدا كه در خود قرآن به كار برده شده است،در دو مورد به كار مىرود كه يكى را اصطلاحا«اراده تكوينى»و ديگرى را«اراده تشريعى»مىگويند. اراده تكوينى يعنى قضا و قدر الهى كه اگر چيزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلق گرفت، معنايش اين است كه در مقابل قضا و قدر الهى ديگر كارى نمىشود كرد.
معناى اراده تشريعى اين است كه خدا اين طور راضى است،خدا اين چنين مىخواهد.مثلا اگر در مورد روزه مىفرمايد: يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر (3) يا در مورد ديگرى كه ظاهرا زكات است مىفرمايد: يريد ليطهركم (4) مقصود اين است كه خدا كه اينچنين دستورى داده است،اين طور مىخواهد،يعنى رضاى حق در اين است.
صفحات: 1· 2
نقش کودکان در بالندگی حماسه عاشورا
حماسه شکوهمند روز دهم سال 61 هجری، نگارینهای از زیباترین طرحها و نقشها را در تاریخ حک نمود. حماسه از سرخی خون برترین رادمردان خدا، خامه گرفت و دست نقاش چیره شهادت که از آستین بزرگ آموزگار آن، حضرت حسین(علیهالسلام) بیرون آمده بود، بر پرده کربلا، در آن ساعتی که عقربههای آفرینش لحظه عروج را نشان میدادند، چشم نوازترین تصویر را به نقش کشید.
منشور درخشنده عاشورا که تباناکی خود را از درخشش خورشید کربلا و ستارگانی که گرد منظومه آن نورافشانی میکردند. با عرفان و حماسه خود چراغ فرا راه بشر روشن نمودند که تا روز رستاخیز، راه آزاد زیستن و سربلند رهیدن را به بشریت نشان داد.
در این رهگذر، هر یک از آزاد مردان و شیر زنان عاشورا، به سهم خود بر اعتلا و سربلندی این حماسه افزودند اما کربلا از حماسه کودکانی که در این سفر جاودانه، هم پای ایثارگران و جانبازان عاشورا، چکامه حضور سرودند، خاطرهها بر لوح سینه دارد. کودکان بی گناهی که طعمه آتش افروزی پستترین آفریدگان خدا شدند. کودکانی که در جنگی نابرابر قربانی زراندوزی و زور مداری حریصترین شغالان بیشه طمع ورزی گشتند. کودکانی که در خون طپیدن پدران و برداران خود را پیش روی خویش دیدند، مبارزه با ستم و فریاد در برابر تفرعن را آموختند و به پدران و برادران خویش اقتدا نمودند. آنان اگر چه نجنگیدند اما حضور و شهادتشان نقش مهمی در عزت و عظمت ابعاد قیام و نیز شتاب بخشیدن در فروپاشی بنیان ظلم و استبداد در جامعه اسلامی گردید.
عاشورا، بالندهترین و پاکترین حماسهای است که در خاطره تاریخ نقش بسته و تابناکترین سرمشقی است که مادر فرتوت تاریخ آن را در کتاب کهن خویش نگاشته است، اما نقش زیبایی را که کودکان عاشورا، بر این کتاب افزودند: نباید از یاد برد. هر یک نمادی بالنده بر این نگار بودند که دختر خورشید کربلا، حضرت رقیه(علیهاالسلام) بهانهای به دست داد تا به دیگر کودکان سربلند عاشورا نیز اشارهای بکنیم و نقش برخی از آنان را در قالب نمادی از آموزههای بزرگ تربیتی که در دامان اهل بیت(علیهمالسلام) فرا آموخته بودند، مورد بررسی قرار میدهیم.
صفحات: 1· 2
حضرت رقیه (س)
رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم میخورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد، وجود دارد.
حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید .
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و … اختلاف است .
همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود مینویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بیوفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتندار باشید.»
مادر با فضلیت
براساس نوشتههای بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.
صفحات: 1· 2
ما ملت گریه سیاسی هستیم/ عزاداری را به شکل سنتی ادامه دهید
زنده نگه داشتن یاد سالار و سرور آزادگان جهان حضرت امام حسین(ع) از سنت های مسلمانان، ایرانیان و حتی آزادگان سراسر جهان است. کوچه و خیابان های امروز و فردای کشورمان را بوی و عطر محرم و پارچه های سیاه عزاداری گرفته است. عشق به امام حسین(ع) و یاورانش در دل هر پیر و جوان و زن و مردی نهفته است و هر فردی به وسع خود می کوشد تا بتواند با برپایی مراسم عزاداری و روضه خوانی یاد آن امام شهید و غریب را زنده نگه دارد. آنچه در ادامه می خوانید سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) است.
روضه نخوانید!
دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند که اینها تبلیغات خودشان را بکنند؛ و آنها تبلیغات را از آن طرف شروع کردند، و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همین معنا، منتها با فرم دیگر، به فرم دیگر، نه با آنطور سرنیزه، به یک جور دیگر، این طایفه را میخواستند کنار بگذارند. حالا هم همان ها [هستند] منتها جوان هاى ما را بازى میدهند. همان مساله است. همان مساله زمان رضاخان است که مجالس را او قدغن کرد. حالا یک دستهاى آمده اند مى گویند که نه، دیگر روضه نخوانید! نمیفهمند اینها که روضه یعنى چه. اینها ماهیت این عزادارى را نمیدانند چیست. نمىدانند که این نهضت امام حسین آمده تا اینجا، تا این نهضت را درست کرده (1).
ما ملت گریه سیاسی هستیم
انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسى- عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد [ه]، یک مساله سیاسى است؛ یک مسالهاى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.
ما از این اجتماعات استفاده میکنیم. ما از آن «اللَّه اکبر» ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مساله سطحى نبوده است که میخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر .ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است (2).
صفحات: 1· 2
آیت الله مهدوی کنی را از زبان خودشان بشناسید
آیتالله مهدویکنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان منتقل شده بودند که پس از گذشت چندماه بستری ایشان در بیمارستان، امروز دعوت حق را لبیک گفتند.ایشان در محضر استادان مبارزی همچون حضرات آيات مشكيني، حاج شيخ عبدالجواد سده اي (جبل عاملي)، شهيد صدوقي، سلطاني، مجاهدي، رفيعي قزويني، شعراني، علامه طباطبايي، آيه الله العظمي بروجردي، امام خميني، آيه الله العظمي گلپايگاني و … رضوان الله تعالي عليهم دروس عالي فقه، اصول فقه، تفسير، حكمت، كلام و دروس خارج فقه و اصول را تلمذ كردند.مبارزات معظم له عليه حكومت طاغوت، باعث دستگيريهاي متعدد، تبعيد، شكنجه و زندانيشدن ايشان گرديد. ايشان آخرين عالمي است كه در روزهاي نزديك پيروزي انقلاب اسلامي براي چندمين بار دستگير و در آستانه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي آزاد شدند. آيت الله مهدوي كني، پس از پيروزي انقلاب، از طرف حضرت امام خميني قدس سره الشريف عهدهدار مسؤوليتهاي متعددي در تاسيس نظام نوپاي اسلامي شدند.
چندی پیش برنامه بوستان از رادیو معارف گفت و گویی با آيت الله مهدوي كني درباره زندگي معظم له داشته که مشروح آن در زیر آمده است؛
بنده محمدرضا مهدوي كني در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در کن و در یک خانواده مذهبی و روستایی- شهری به دنیا آمدم. نام پدرم خواجه اسدالله است. ایشان در کن کشاورزی و باغ و زمین داشتند که قسمتی از آن موروثی از پدرشان بود. پدرم روحانی نبودند ولی علاقه مند به روحانیت بودند. در منزل ما معمولا علما و روحانیت آن زمان رفت و آمد می کردند و من هم از بچگی با روحانیت انس داشتم.
در سن ۷-۸ سالگی پای منبر علمای آن زمان در کن می رفتم و منبر آنها را یاد می گرفتم و برای مادرم بازگو می کردم. گاهی از اوقات چادر مادرم را می گرفتم و به عنوان عبا روی دوشم می انداختم و سرم را هم با چیزی می بستم، مادرم می گفت: مثل آشیخ حسین واعظ کن شدی و از من میخواست منبر آشیخ حسین را برایش بخوانم و من هم شبیه او می خواندم. سخنان را که بازگو میکردم روضه هم میخواندم. و از همان زمان علاقه مند بودم.
مادرم فاطمه نام داشت و بسیار مادر خوبی بود و بسیاری از خصوصیاتی که اگر خوب باشد و داشته باشم از مادرم ارث برده ام. ما ۵ برادر و ۳ خواهر بودیم که یکی دیگر از برادرهایم هم روحانی هستند.
در کن با علمایی مثل مرحوم آیت الله سرخه ای و مرحوم کلباسی و مرحوم حاج میرزا علی کنی رفت و آمد داشتیم. آیت الله سرخه ای عالم و مجتهد و مبارز بزرگی بودند که با ما رفت و آمد داشتند و مسجدشان در محله امامزاده یحیی - محله ۱۵ خرداد است و سرانجام هم پدر زن بنده شدند. مرحوم کلباسی امام جماعت مسجد میرزا محمود وزیر در سرچشمه تهران بودند. مرحوم حاج میرزا علی کنی عالم بزرگواری بودند که در حد مرجعیت بودند و یکی از مشوقان من برای تحصیل علوم دینی بودند. ایشان نقش بسیار برجسته ای در لغو قرارداد رویتر داشتند.
خاطرات دوران کودکی
در دوران کودکی پدرم و برادران بزرگتر از خودم مراقبم بودند که با چه کسانی معاشرت می کنم و اینطور نبود که خیلی آزاد و رها باشم، البته محدود هم نبودم و یادم هست که با هم سن و سالانم بازی می کردیم چه در مدرسه و چه بیرون از مدرسه، الک و دولک و توپ بازی و… می کردیم.
یادم هست که الک ها را با چوب می زدیم. آن زمان پینه دوزی داشتیم که از ناحیه پا یک مقداری معلول بود، روزی در دکانش نشسته بود و پینه دوزی میکرد، الک من خورد به سر او و او رفت پیش پدر من و شکایت کرد که آقا رضا الک را زده به سرم. پدرم خیلی مقید بود که ما به کسی تعدی نکنیم، بدون اینکه از ما بپرسد که عمدی بوده یا سهوی یا چرا این کار را کردی، فکرشان این بود که بالاخره بی مبالاتی کردی، جلوی مردم دو سه تا سیلی به من زدند و گفتند دیگر به کسی جسارت نکنید. فقط دو مورد یادم هست که پدرم مرا تنبیه کرده باشند که یک مرتبه اش همین بود و غیر از این دو مورد یاد ندارم پدرم با من حتی بد حرف زده باشند.
مروری بر نیم قرن مجاهدت آیت الله مهدوی
بیشک یکی از مؤثرترین گروهها در بروز تحولات سیاسی-اجتماعی کشور، گروه روحانیون است. این قشر با مبارزات، فعالیتها و خدمات سیاسی خود در چند صد سال اخیر، افتخارات زیادی را در عرصههای گوناگون برای کشور به ارمغان آوردهاند. آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، یکی از این مفاخر بزرگی است که در بسیاری از عرصههای سیاسی، انقلابی و اجتماعی خوش درخشیده بودند.
این روحانی بزرگ که قبل از انقلاب از فعالان و مبارزان انقلاب اسلامی و از پیروان و شاگردان امام (ره) نیز بودند، مبارزات خود را از یکی از مساجد تهران آغاز کردند و نقش بزرگی در تربیت جوانان در مسیر مبارزه داشتند. مبارزات ایشان تا جایی پیش رفت که به دلیل مبارزات علیه رژیم پهلوی، چندین بار دستگیر شدند و به زندان افتادند. فعالیتها و خدمات این عالم بزرگ بعد از انقلاب نیز تداوم یافت؛ بهطوریکه با تشکیل کمیتهی انقلاب از سوی امام (ره)، بهعنوان اولین فرماندهی این کمیته منصوب شدند و خدمات ارزندهای در این زمینه ایفا نمودند.
از سمت های حساس و خطیری که ایشان بعد از انقلاب عهدهدار آن بودند، میتوان به کفیل نخستوزیر و نیز تصدی وزارت کشور اشاره کرد. ایشان همچنین یکی از اعضای اصلی مجمع روحانیت مبارز، شورای انقلاب، مجمع تشخیص مصلحت و… بودند. علاوه بر فعالیتهای سیاسی، در عرصهی فرهنگی نیز ایشان یکی از بانیان اصلی دانشگاه امام صادق (ع) بوده و ریاست آن را نیز برعهده داشتند. این نوشتهی کوتاه نگاهی دارد به فعالیتها و خدمات این عالم ربانی قبل و بعد از انقلاب.
مبارزات و فعالیتهای آیتالله مهدوی قبل از انقلاب
آیتالله مهدوی کنی در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن در حومهی تهران متولد شدند. ایشان پس از طی دوران ابتدایی، وارد یکی از مدارس علمیهی تهران گردیدند و در نزد اساتیدی چون آیتالله برهان، علامه طباطبایی، آیتالله العظمی بروجردی، امام خمینی و… در بهرهگیری از علوم فقه، تفسیر و حکمت بهرهی فراوان بردند. وی با ورود به حوزهی علمیه با دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره) آشنا گردید و روش سیاسی حضرت امام خمینی (ره) را برگزید.
هرچند ایشان برای اولینبار در سن هجدهسالگی (۱۳۲۸ شمسی) در اردستان دستگیر و زندانی شدند، اما نقطهی آغاز مبارزات و فعالیتهای سیاسی ایشان را باید سال ۱۳۴۲ دانست. در این سال، آیتالله کنی امامت جماعت یک مسجد جدیدالتأسیس در تهران را پذیرفتند. این مسجد، مسجد جلیلی واقع در میدان فردوسی بود که «پناهگاه و ملجأ مبارزان بهشمار میرفت و آیتالله مهدوی کنی، از شاگردان دیرین امام راحل، توانسته بود با شیوهی مؤثر و کارآمد خویش، با بخش زیادی از جوانان انقلابی، ارتباطی صمیمی برقرار سازد.»[۱]
صفحات: 1· 2
عالمان شیعه که منادی وحدت بودند
وحدت بین مسلمین و حفظ وحدت علی الخصوص در زمانه حاضر از موضوعات بسیار مهمی هست که همگی مسلمین باید بدان اهتمام داشته باشند. البته این وحدت به هیچ وجه بدین معنی نیست که مسلمین دست از عقاید خویش بردارند یا مباحث علمی حول مسائل اختلافی در بین مسلمین جریان نداشته باشد. بلکه حفظ وحدت بدین معنی است که مسلمین از هر فرقه و مذهبی کاری نکنند که احساسات دیگر مسلمین جریحهدار شود و به تفرقه و تشتت امت اسلامی بینجامد یا از آن بالاتر خدای نکرده به قتل و کشتار در بین امت اسلامی بینجامد.
در بین علما نیز چه علمای شیعه و چه علمای أهل تسنن مسأله وحدت و اهتمام به آن از مسائل اساسی بوده است که مورد توجه همگی علمای امت اسلامی از گذشته تا کنون بوده است. البته در قرن اخیر با توجه به شرایط بوجود آمده در بین امت اسلامی این نیاز به حفظ وحدت بیش از پیش احساس میشود. و به همین خاطر علمای قرن اخیر در این زمینه فعالیت و مواضع بیشتری داشتهاند.
میرازی شیرازی(1230-1312ق)
سید محمدحسن حسینی شیرازی معروف به «میرازی شیرازی» یا «میرزای بزرگ» یا «میرزای مجدد» از مراجع بزرگ شیعه بود که از پس از ارتحال شیخ اعظم انصاری(ره) در 1281ق که مرجعیت عام شیعه را داشت؛ مرجعیت عام شیعه به ایشان منتقل شد و ایشان به مدت 30 عهدهدار این امر بودند. فتوای معروف ایشان در تحریم تنباکو شهرهی عام و خاص است. اما فعالیتهای سیاسی-اجتماعی ایشان فقط به همین یک مورد خلاصه نمیشود.
ایشان با انتقال حوزه تشیع از نجف به سامراء که شهری سنینشین بود نقش بسزایی در ایجاد مودت و دوستی و روابط حسنه بین شیعه و أهل تسنن داشت. ایشان در آنجا به طلاب أهل تسنن نیز شهریه میدادند.
در زمان اقامت ایشان در سامراء حوادثی بوجود آمد که میتوانست به وحدت بین شعیان و أهل تسنن ضربه اساسی وارد کند که میرزا(ره) با درایت و تیزهوشی خودش مانع از آن کار شد. به 3 نمونه از این مسائل اشاره میشود:
صفحات: 1· 2
روایات اهل سنت از روز مباهله
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 - ص 160
عن ابن عباس فی قوله عز وجل : ( فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءکم [ وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین ] . [ قال ] نزلت فی رسول الله وعلی ( أنفسنا ) و ( نساءنا ) فاطمة و ( أبناءنا ) حسن وحسین
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج 1 - ص 379
قال جابر : وفیهم نزلت ” ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ” قال جابر ” أنفسنا وأنفسکم ” رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی بن أبی طالب ” وأبناءنا ” الحسن والحسین ” ونساءنا ” فاطمة
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 39
قال جابر أنفسنا وأنفسکم رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلى وأبناءنا الحسن والحسین ونساءنا فاطمة
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
فتح القدیر - الشوکانی - ج 1 - ص 347 - 348
قال جابر : فیهم نزلت ( تعالوا ندع أبناءنا ) الآیة . قال جابر ( أنفسنا وأنفسکم ) رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وعلی ، وأبناءنا الحسن والحسین ، ونساءنا فاطمة . ورواه أیضا الحاکم من وجه آخر ‹ صفحه 348 › عن جابر وصححه
صفحات: 1· 2
نگاهی به جایگاه فاطمه (س) در آیه مباهله
در اين مقاله آمده است: آيه مباهله بر صداقت و عصمت گفتاری و رفتاری اصحاب كساء دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان فريقين، روايات متواتری وجود دارند كه پيامبر گرامی (ص) به جای «انفسنا»، حضرت علی(ع) را و به جای «نسائنا»، حضرت فاطمه (ع) را و به جای «ابنائنا» حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسين(ع) را برای مباهله با نصارای نجران به عنوان گواه نبوت از ميان همه امت به همراه بردند.
برخی از دانشمندان اهل سنّت اين امر را متفق عليه و برخی ديگر اجماعی میدانند. روايات مباهله با بيش از 51 طريق متفاوت از 37 تن از بزرگان دين روايت شدهاند. برخی دانشمندان اهل سنت شبهاتی را نيز مطرح كردهاند اما اين شبهات هيچ پايگاه علمی ندارند.
برخی آيات طبق قاعده «جری و اطباق» در شأن حضرت فاطمه(س) آمده و همچنين برخی آيات بطنا در شأن آن حضرت هستند؛ همچون آيه «مرج البحرين». صدها آيه قرآنی و نيز روايات تفسيری در ذيل آيات در منابع فريقين بر عصمت و طهارت، صداقت، ايثار و اخلاص و ديگر كمالات معنوی حضرت زهر(س) دلالت دارند اما متأسفانه شخصيت ايشان ناشناخته مانده است؛ شخصيتی كه حجتی بر حجتهای خداوند است، محبت و دوستی او طبق دستور خداوند بر همه واجب بوده، رضای او رضای خدا و غضب او غضب خداست؛ او كه مركز رسالت و امامت و ولايت است.
صفحات: 1· 2
تفسیر آیه مباهله
پدید آورنده : ابوالفتوح رازی ، صفحه 13
«فَمَن جآجَّکَ فیهِ مِن بَعد ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا ندعوا … هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره ی مسیح) به تو رسید، [باز] کسانی با تو به مُجاجّه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنانِ خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم مکه بگشاد و اسلام منتشر شد و سلطانِ حجَتِ رسول قاهر گشت بر کافران؛ وُفود (گروه ها) آمدن گرفتند به نزدیک رسول صلی الله علیه و آله وسلم . بهری (گروهی) اسلام می آوردند و بهری امان می طلبیدند.
در جمله ی وفود، وَفْد (گروه) نجران بود. عصر در مدینه آمدند. جامه های دیبا پوشیده و صلیب ها در گردن افکنده. جهودان بیامدند و با ایشان مناظره کردند و ایشان را گفتند: شما بر هیچ نه آید. (شما باطل هستید)
چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم نمازِ دیگر(عصر) بکرد، ایشان روی به رسول کردند و گفتند: عیسی را چه می گویی؟
گفت: بنده ای بود که خدای تعالی او را برگزید.
گفتند: یا محمد! او را پدری می شناسی؟
رسول گفت: او نه از نکاح زاد تا او را پدر باشد.
گفتند: هیچ بنده ی مخلوق را دیدی که نه از نکاح باشد و او را پدر نباشد؟
صفحات: 1· 2
مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سیاست
” نجران” بخش با صفایی با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود.
پیامبراسلام(ص) در سال های اول رسالت خود، با سران كشورهای جهان مكاتبه كرد و بدین وسیله آنها را به دین مبین اسلام دعوت نمود. در این بین نامه ای نیز به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود.
mobahele,مباهله,روز مباهله,ذی الحجه,24 ذی الحجه,آیه مباهله,تفسیر آیه مباهله,ماجرا مباهله,ویژه نامه,ویژه نامه مباهله
« به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب. این نامه ای است از محمد پیامبرخدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدا دعوت می نمایم. شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، اگر دعوت مرا نپذیرفتید(لااقل) باید به حكومت اسلامی مالیات(جزیه) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»
نمایندگان پیامبراكرم، نامه ایشان را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. وی پس از خواندن نامه، شورایی مركب از شخصیت های مذهبی و غیرمذهبی تشكیل داد كه وارد مدینه شوند و از نزدیك با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار كنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
دیدار نمایندگان نجران با پیامبراكرم(ص)
نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با ایشان به مباحثه و تبادل نظرات و افكار پرداختند و در مورد حضرت مسیح و حضرت مریم و خدا به گفتگو نشستند، كه در نهایت آنان به پیامبر(ص) گفتند: گفتگوهای شما ما را قانع نمی كند. در این هنگام حضرت جبرئیل نازل گردید، و آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور كرد تا با كسانی كه با او مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد.
فرمان الهی از این قرار بود:” فمن حاجك فیه من بعد ما جاء ك من العلم فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء كم و نساء نا و نساء كم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الكاذبین."( آل عمران/61)
هرگاه بعد از علم و دانشی كه(درباره مسیح) به تو رسیده،(باز) كسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:« بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند.
صفحات: 1· 2
مباهله، گواه روشن حقانيت اهلبيت
«همانا مثل خلقت عيسي از جانب خداوند همانند خلقت آدم ابوالبشر است كه خدا او را از خاك بساخت، سپس بدان خاك گفت بشري به حد كمال باش. هماندم چنان گشت. سخن حق همانست كه از جانب خداوند به تو رسيد مبادا كه هيچگاه در آن شك و ريب كني. پس هر كس با تو در مقام مجادله برآيد بعد از آگاهي تو به او بگو بياييد ما و شما فرزندان و زنانمان را بخوانيم و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار كنيم تا دروغگو و كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم. اين داستان به حقيقت سخن حق است و جز آن خداي يكتا خداي نيست و خداست كه بر همه كار توانا و به همه حقايق داناست. (سوره آل عمران، 59-61)
پذيرش اديان و قبول انديشه الهي به عنوان آنچه كه آدمي را از سردر گميهاي پيچدرپيچ زندگي ميرهاند و به سوي آگاهي رهايي بخش رهنمون ميكند هيچگاه از سوي پيامبران و امامان و نايبان آنها به اجبار نبوده است و انتخاب زندگي در روشني و سفيدي و يا در وجه مقابل آن تاريكي و ظلمت به انتخاب خود انسان وابسته است. اينگونه است كه مسئوليت تمامي اعمال آدمي و چگونگي حيات آينده را مستقيماً خود فرد مشخص كرده و دورنماي لحظات آينده براي هر كسي از چگونگي رفتارها و ايده آلهايش در زمان حال مشخص ميشود.
mobahele,مباهله,روز مباهله,ذی الحجه,24 ذی الحجه,آیه مباهله,تفسیر آیه مباهله,ماجرا مباهله,ویژه نامه,ویژه نامه مباهله
در پذيرش عقايد ديني آدميان هيچگاه به تقليد و پذيرش بدون قيد و شرط تشويق نشده بلكه همواره خطاب رسولان الهي به مردم براي اينكه راه و رسم پيشين زندگيشان را تغيير دهند و پا در مسير بهتر و متعاليتري بگذارند رجوع به عقل و دلشان است، يعني دو ابزاري كه صداي بيدار و آگاهي درون صادق انسان به حساب آمده كه اگر ابراز وجودشان محدود به نيازهاي گذراي آدمي نگردد ميتوانند حركت آدمي را در جهت درست تا رسيدن به مقصد هدايت كنند كه عبور از دقايق ناپايدار زندگي و رسيدن به نهايتي هر چند اندك براي انسان ارمغان آورنده آرامشي ماندگار است.
صفحات: 1· 2
متن خطبه غدیر به ۶ زبان زنده دنیا
جفاي ما به اين دليل است كه خطبه غدير را بيشتر از “من كنت مولاه فهذا علي مولاه” نمي دانيم در حالي كه اين خطبه سراسر حكمت و معنويت است و ائمه را يكايك نام مي برد و از مردم مي خواهد كه اين خطبه را حاضران به غايبان و پدران به پسران بگويند.
بازگو كردن و خواندن اين خطبه باعث ميشود كه بسياري از شك و ترديدها بريزد و اصل ولايت مورد توجه بيشتري قرار گيرد.
در زیر متن خطبه غدیر به ۶زبان زنده دنیا در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
حجم فایل به زبان عربی: ۵۰۴ کیلوبایت
غدیر یك تفكر است
واقعه غدیرحادثه اى تاریخى نیست كه در كنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یك سرزمین نیست. یك تفكر است، نشانه و رمزى است كه از تداوم خط نبوّت حكایت مى كند. غدیر نقطه تلاقى كاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آرى غدیر یك سرزمین نیست، چشمه اى است كه تا پایان هستى مى جوشد، كوثرى است كه فنا برنمى دارد، افقى است بى كرانه و خورشیدى است عالمتاب.
داستان غدیر خم
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز میگشت، گروه انبوهی كه تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه میكردند تا این كه به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
نیم روزهیجدهم ذی الحجه بود كه ناگهان پیك وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده كه: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم كردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدی های نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر میبندم، آنگاه میافزاید چه كسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت هاو شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست همه یك سخن میگویند خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامیمیفرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارترنیستم و همگان یك صدا جواب میدهند كه چرا چنین است آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم یكی ثقل اكبر كه كتاب خداست و دیگری ثقل اصغر كه اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا دیدند و شناختند سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.ای مردم هر كس كه من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تكرار كرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت كه: «امروز دینتان را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.
سندیت واقعه غدیر خم
مرحوم علامه امینى در كتاب الغدیر خودنام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگى ذكر كـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر،.
در میان تابعین 84 نفر،
در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر،
در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر،
در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر،
در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر،
در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر،
در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر،
در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر،
در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر،
در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر،
در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر،
در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر،
در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر،
در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر
حدیث غدیر در كتب معتبر اهل سنت از جمله در كتاب «مُسند»امام احمد حنبل،در «سنن» تِرمَذى، «مُسند احمد» و در «مُستَدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نیشابورى به مضامین مختلف ذكر شده است.
صفحات: 1· 2
میراث مكتوب غدیر
اشاره
كتاب و قلم سابقه هزار و چهار صد ساله با غدیر دارند.از روزى كه پیامبر صلى الله علیه و آله در صحراى غدیر امیر المؤمنین علیه السلام را به عنوان جانشین خود به جهانیان معرفى كرد،كار حفظ و ثبت آن نیز آغاز شد و در هر زمانى حقایق آن به گونهاى انعكاس یافت.از قرن اول هجرى،همگام با روایت سینه به سینه غدیر،كتاب نیز نقش خود را در نقل آن براى نسلهاى بعد ایفا كرد و پرونده پر افتخار غدیر را باز نگه داشت،و از قرن دوم كتاب و كتابت به صورتى جدى در مورد آن به كار گرفته شد.
غدیر كه كتاب ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و حد فاصل بین دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام است،با بكارگیرى قلم،از دست دشمنان مصون ماند و كسى نتوانست مانع این حقیقت بزرگ شود،به طورى كه مؤلفین بزرگى از غیر شیعه هم درباره غدیر كتابهایى نوشتند.
با این همه باید اذعان داشت جاى كتابهایى در حد عظمت غدیر همچنان خالى است و مقام بلند غدیر اقتضاى بیش از این دارد.
غدیر در فرهنگ اسلام
از روز رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله تا پایان قرن اول هجرى ثبت و تدوین احادیث و تاریخ اسلام از طرف غاصبین خلافت ممنوع اعلام شده و مجازاتهاى سختى براى اقدام كنندگان به چنین مهمى در نظر گرفته شده بود.علت اصلى این نقشه جلوگیرى از ثبت مطالبى چون واقعه غدیر بود كه با اساس حكومت غاصبین منافات داشت.
اكنون باید دید غدیر چگونه از این گذرگاه تاریك گذشته و خود را به نسلهاى آینده مسلمین رسانده است.آنانكه كه با گذشت هفتاد روز غدیر را به فراموشى سپردند و صاحب غدیر یعنى امیر المؤمنین علیه السلام را خانهنشین كردند چگونه باور مىكنند كه امروز نام غدیر در سراسر جهان شناخته شده و اینك جشن چهاردهمین قرن خود را پشت سر گذاشته باشد؟
با چنان دشمنان پر قدرتى كه غدیر دارد و با چنان جاهلان فراموشكارى كه نخواستند آن را بیاد بیاورند و از گواهى دادن به یك كلمه درباره آن ابا كردند،ولى اینك میلیاردها كلمه در وصفش به رشته تحریر در آمده و نور آن در جهان معرف بزرگ مذهب اهل بیت علیهم السلام است.
صفحات: 1· 2
شكوه غدير در نگاه على(ع)
در اين بخش به پاره هاى از خطبه غديريه كه درباره معرفى روز غدير و بيان عظمت و شكوه آن است، اشارت مى شود.
1ـ روز غدير، عيد بزرگ:
«ان اللّه جمع لكم معشر المؤمنين، فى هذا اليوم عيدين عظمين كبيرين». آن گونه كه پيش از اين نيز يادآورى شد، هنگامى كه امام(ع) اين خطبه را ايراد فرمود، روز غدير مصادف با روز جمعه بوده است، به همين دليل تعبير به «عيدين» كرده و هر دو را به عظمت و بزرگى ياد كرده است. اين خود بهترين دليل بر «تعيّد» روز هجدهم ذو الحجة و برگزارى مراسم جشن و سرور و بزرگداشت آن است.
در عيد بودن روز غدير، روايات متعددى از پيامبر(ص) و امامان شيعه(ع) به ما رسيده است، از جمله در روايتى از پيامبر(ص) مى خوانيم كه فرمود:
يوم غديرخم افضل اعياد امتى.22
و در روايتى از امام صادق مى خوانيم كه فرمود:
انه يوم عيد و فرح و سرور.23
و يا مى فرمايد:
اشرف و اعظم اعياد است.24
نويسنده «الغدير»، از برخى بزرگان از دانشمندان اسلام چون ابو ريحان بيرونى، ابن طلحه شافعى و ابن خلكان نقل مى كند كه از اين روز با نام «عيد» ياد كرده اند.25
2ـ روز بيان اراده خدا و روز بلاغ:
«فانزل اللّه على نبيه فى يوم الدوح ما بيّن به عن ارادته فى خلصائه وذوى اجتبائه وامره بالبلاغ…». «واژه دوح»، جمع «دوحه» به معناى درختان بزرگ و تنومند است،26 اين بخش از خطبه در حقيقت بيانگر موقعيت جغرافياى تاريخى غدير است. امام(ع) مى فرمايد، آن روز زير درختان تنومند، آياتى نازل شد كه مبيّن اراده خدا براى بندگان خالص، مخلص و برگزيده اوست.
در آن روز كه هجدهم ذو الحجه بود جبرئيل فرود آمد و آيه يا ايها الرسول بلغ… را بر پيامبر(ص) نازل كرد، و آن حضرت را مأمور به تبليغ امرى كرد كه بين خدا وپيامبر(ص) وجود داشت وآن ولايت على(ع) است.27
از جمله بلغ ما انزل اليك بخوبى روشن مى شود كه پيش از آن ولىّ امر تعيين شده بود و آن روز تنها براى معرفى و ابلاغ بوده است.
3ـ غدير روز بزرگ، روز گشايش ، روز تكامل …:
«ان هذا يوم عظيم الشأن، فيه وقع الفرج ورفعت الدرج ووضحت الحجج». عظمت اين روز بدان جهت است كه ظرف ظهور اراده الهى و زمان ابلاغ پيام الهى و آثار مترتب بر آن است؛ روزى است كه گشايش و فرج حاصل شد، چرا كه نگرانى امت اسلام نسبت به زمان پس از پيامبر را برطرف كرد و بدانها اميد بخشيد؛ روزى كه نردبان تكامل افراشته شد و با طرح مسئله امامت و معرفى امام، دين به كمال لازم خود رسيد، روزى كه حجت ها آشكار شد و بر همگان اتمام حجت گرديد.
صفحات: 1· 2
50 نام دیگر برای عید غدیر
نامها به سهولت در ذهنها جاى مىگیرند و به راحتى معانى بلند را منتقل مىكنند به همین دلیل و دلایل دیگر، نامگذارى روزها و یا هفتهها یكى از شیوههاى تبلیغاتى مثبت و منفى شده است و مطرح شدن و رواج پیدا كردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پى دارد.
اسلام علاوه بر این كه براى برخى از روزها اسمهاى خاصى مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و … برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذكر و تنبه آنان گردد.
یكى از روزهایى كه در اسلام براى تعظیم آن، از شیوه نامگذارى بهره گرفته شده “غدیر” است ویژگى غدیر این است كه نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مىدهد نامهاى روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمىدارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مىگشاید چرا كه اسلام بر برگزیدن نامى براى زمان یا مكان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمى را در نظر داشته و به جنبه ها و زوایاى آن توجه كرده است. از این روى شناختن و شناساندن نام هاى روز غدیر یك ضرورت است. با این كار تصویرى روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را مى شناساند.
شایسته است نامهاى غدیر را با بهترین شكل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنى و روحى تازه ببخشیم.
ویژگى غدیر این است كه نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مىدهد نامهاى روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمىدارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مى گشاید.
آنچه در زیر مى آید پنجاه نام و یا صفت براى روز غدیر است كه از روایات برگرفته شده است :
صفحات: 1· 2
غدیر در سیره اهل بیت علیهم السلام
غدیر از اساسىترین برنامه هاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شكوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجةالوداع آخرین رسالت خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:
” یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمك من الناس ان الله لا یهدى القوم الكافرین."(مائده/67)
اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پیامش را نرساندهاى؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه مىدارد. خداوند گروه كافران را هدایت نمىكند. (1)
در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على بنابىطالب(ع) آیه اكمال دین: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» نازل (2)و روز غدیر جشن ولایت و وصایت شد.
اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، كه نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح كنند؛ زیرا در تابش آفتاب غدیراهداف والاى پیامبر جامه عمل پوشید و براى فتنهانگیزى كج اندیشان فرصت باقى نماند.
صفحات: 1· 2
غدیر در كلام حضرت زهراعلیهاالسلام
مقدمه
هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود كه رسول مكرم اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دیده از جهان خاكى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملكوت عروج كرد. ارتحال پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد كرد. بار مصیبت چنان سنگین شد كه بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بی خود گشتند و از تصمیمگیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز كه از قبل خود را آماده چنین روزى كرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى كه در غدیر خم طلوع كرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان كم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تكاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز كردند؛ غافل از آن كه نور خدا با آن دسیسهها خاموش شدنى نیست.
گر چه در این حمله و هجوم، آتش به كاشانه تنها یادگار رسول خدا صلى الله علیه و آله افتاد، و گل محمّدى صلى الله علیه و آله و سلم مظلومانه در پشت در، پرپر گشت، سینه دریایىاش شكافت و پهلویش بشكست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسك به حبل الله المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهرعلیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر كشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت كرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه كه سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
صفحات: 1· 2
واقعه غدير يا اكمال دين
پيامبر گرامى (ص ) در سال دهم هجرت براى انجام فريضه و تعليم مراسم حج به مكه عزيمت كرد. اين بار انجام اين فريضه با آخرين سال عمر پيامبر عزيز مصادف شد و از اين جهت آن را (حجة الوداع ) ناميدند. افرادى كه به شوق همسفرى و يا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بيست هزار تخمين زده شده اند.
مراسم حج به پايان رسيد و پيامبر اكرم (ص ) راه مدينه را، در حالى كه گروهى انبوه او را بدرقه مى كردند و جزكسانى كه در مكه به او پيوسته بودند همگى در ركاب او بودند، در پيش گرفت . چون كاروان به پهنه بى آبى به نام (غديرخم ) رسيد كه در سه ميلى (جحفه ) قرار دارد، پيك وحى فرود آمد و به پيامبر فرمان توقف داد.پيامبر نيز دستور داد كه همه از حركت باز ايستند و بازماندگان فرا رسند.
كاروانيان از توقف ناگهانى و به ظاهر بى موقع پيامبر در اين منطقه بى آب ، آن هم در نيمروزى گرم كه حرارت آفتاب بسيار سوزنده و زمين تفتيده بود، درشگفت ماندند. مردم با خود مى گفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسيده است ودر اهميت فرمان همين بس كه به پيامبر مأموريت داده است كه در اين موقع نامساعد همه را از حركت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ كند.
فرمان خدا به رسول گرامى طى آيه زير نازل شد:
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ) (مائده : 67)
(اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانى رسالت خداى را بجانياورده اى ; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند).
دقت در مضمون آيه ما را به نكات زير هدايت مى كند:
اولاً: فرمانى كه پيامبر (ص ) براى ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطير و عظيم بود كه هرگاه پيامبر (بر فرض محال )در رساندن آن ترسى به خود راه مى داد و آن را ابلاغ نمى كرد رسالت الهى خود را انجام نداده بود، بلكه با انجام اين مأموريت رسالت وى تكميل مى شد.
به عبارتى ديگر، هرگز مقصود از (ما انزل اليك ) مجموع آيات قرآن و دستورهاى اسلامى نيست . زيرا ناگفته پيداست كه هرگاه پيامبر (ص ) مجموع دستورهاى الهى را ابلاغ نكند رسالت خود را انجام نداده است و يك چنين امربديهى نياز به نزول آيه ندارد. بلكه مقصود از آن ، ابلاغ امر خاصى است كه ابلاغ آن مكمل رسالت شمرده مى شود و تاابلاغ نشود وظيفه خطير رسالت رنگ كمال به خود نمى گيرد. ينابراين ، بايد مورد مأموريت يكى از اصول مهم اسلامى باشد كه با ديگر اصول و فروع اسلامى پيوستگى داشته پس از يگانگى خدا و رسالت پيامبر مهمترين مسئله شمرده شود.
ثانياً: از نظر محاسبات اجتماعى ، پيامبر (ص ) احتمال مى داد كه در طريق انجام اين مأموريت ممكن است از جانب مردم آسيبى به او برسد و خداوند براى تقويت اراده او مى فرمايد: (و الله يعصمك من الناس ).
اكنون بايد ديد از ميان احتمالاتى كه مفسران اسلامى در تعيين موضوع مأموريت داده اند كدام به مضمون آن نزديكتر است .
محدثان شيعه و همچنين سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن بر آنند كه آيه در غدير خم نازل شده است و طى آن خدا به پيامبر (ص ) مأموريت داده كه حضرت على (ع ) را به عنوان (مولاى مؤمنان ) معرفى كند.
ولايت و جانشينى امام پس از پيامبر از موضوعات خطير و پر اهميتى بود كه جا داشت ابلاغ آن مكمل رسالت باشد و خوددارى از بيان آن ، مايه نقص در امر رسالت شمرده شود.
همچنين جا داشت كه پيامبر گرامى ، از نظر محاسبات اجتماعى و سياسى ، به خود خوف و رعبى راه دهد، زيرا وصايت و جانشينى شخصى مانند حضرت على (ع ) كه بيش از سى و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهى كه ازنظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بودند بسيار گران بود. گذشته از اين ، خود بسيار از بستگان همين افراد كه دور پيامبر (ص ) را گرفته بودند در صحنه هاى نبرد به دست حضرت على (ع ) ريخته شده بود و حكومت چنين فردى برمردمى كينه توز بسيار سخت خواهد بود.
صفحات: 1· 2
امام هادى(ع) و جلوه هاى غدير
و لقد انزلالله تعالى فيك من قبل و هم كارهون…. انماوليكمالله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و هم راكعون.
«از زيارتنامه اميرالمومنين(ع)در روز غدير»
روز غدير، عيد ولايت و يادآور امامت راستين و فضيلتهاى متعالىامير مومنان على(ع)است. معصومان(ع)يادآوران اين روز بزرگ بودند و با الهام از آيه شريف «و ذكرهم بايام الله» منزلت و جلالت غدير را گرامى داشته، فرمانهايى جهت ارج نهادن به آن فرا روی دلدادگان و سرخوشان باده ولايت قرار دادهاند. يكى از جلوههاىزيباى بزرگداشت غدير در زيارت مخصوص امام على(ع)در روز غديرمشاهده مىشود. كلمات آن زيارت زمزمه روح نواز امام هادى(ع)استو تاريخ صدور آن سالى است كه معتصم خليفه عباسى آن حضرت را بهبغداد احضار كرد. در اين موقعيت، حضرت به زيارتاميرمومنان(ع)شتافت؛ حديث دلبرى و يادمان ارزشهاى راستين راتجلى ديگر بخشيد و ميراث ماندگارى از شكوه ولايت در خاطرهها بهيادگار گذاشت.
در زمينه اتقان سند و استحكام صدور آن صاحب «هديهالزائرين» مىنويسد:
«شيخ جليل محمد بن المشهدى يكى از بزرگان علما است. درمزار كبير براى اين زيارت شريفه سند بسيار معتبرى ذكر نموده كهكمتر خبرى به قوت سند او مىرسد؛ و عبارت او در اين مقام چنيناست: خبر داد مرا فقيه اجل ابوالفضل شاذان بن جبرئيل قمى ازفقيه عماد محمد بن ابى القاسم الطبرى از ابى على از پدرش محمدبن الحسن(شيخ طوسى)از شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان از ابىالقلسم جعفر بن قولويه از محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم از پدرش ابراهيم بن هاشم از ابى القاسم حسين بن روح وعثمان بن سعيد عمرى از ابى محمد حسن بن على العسكرى از پدرش«امام هادى(ع » و اين سلسله شريفه همه از اعيان علما و شيوخ طائفه و روساى مذهباند و جناب ابوالقاسم حسين بن روح و عثمان بن سعيد هر دو از نواب امام عصر(ع)هستند و بعد از تامل معلوممىشود كه در تمام زيارات ماثوره زيارتى به اين وجه از صحت واعتبار و قوت سند پيدا نمىشود.»
صفحات: 1· 2
فروغى از دانش امام هادى (ع)
سال 212 هجرى است و «صريا» غرق نور و شادى است. تقدير دستاندركار آفرينش معجزه خلقت است و جهان در انتظار يكى اززيباترين چهرههاى ملكوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمينعلى(ع) را در جمع خويش جشن گرفته و بر استمرار كوثر فاطمىقامت نماز و تكبير بسته است.
«سمانه مغربيه»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش«جوادالائمه(ع») بر اين نعمتبزرگ شكر گزار و شادان است. اوامام «علىالنقى» است كه بايد در سن هشتسالگى، پس از پدر،سكاندار كشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاكى رهنمون شود. سرفصلهاى زندگى و درخششخورشيدگونش در روزنه بيان و قلم نمىگنجد؛ زيرا امام ظهور اسماعظم الهى و تجلى شكوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامىتوان از راه آثار و بركات پرتوى از آفاق وجودى و گسترهروحىاش را دريافت. اين نوشتار به بخشى از جلوههاى امامهادى(ع) مىپردازد.
الف- زيارت جامعه
يكى از آثار ماندگار وارزشمند امامهادى(ع) زيارت جامعه است كهخود متقنترين متن شناخت امامت راستين است. صحت صدور و ارزشسندى آن چنان است كه مرحوم مجلسى مىنويسد:
صفحات: 1· 2
فعاليتها و مبارزات امام هادى (ع) در سامراء
در اين موضع، سعى امام (ع) بر اين بود كه از راههاى مختلف و در برابر افراد و قشرهاى گوناگون، موضع بر حق خود را تبيين و تثبيت نمايد و به آنان بفهماند كه شرايط جانشينى از پيامبر (ص) و رهبرى و پيشوايى امت اسلامى تنها در وجود او جمع است و ديگران فاقد آن شرايط و نيازمند آن حضرت هستند. اينك نمونههايى از اين موضع:
1ـ در برابر شخص خليفه
متوكل در جمعى كه امام هادى (ع) نيز حضور داشت از «على بن جهم» از بهترين شاعران پرسيد . وى، برخى از شعراى دوران جاهليت و اسلام را بر شمرد، ولى متوكل توجهى نكرد. سپس متوجه امام هادى (ع) شد و همان پرسش را از حضرت كرد. امام (ع) فرمود: «حمانى» (1) آنجا كه مىگويد:
لقد فاخرتنا من قريش عصابة
بمد خدود و امتداد أصابع
فلما تنازعنا المقال قضى لنا
عليهم بما نهوى نداء الصوامع
ترانا سكوتا و الشهيد بفضلنا
عليهم جهير الصوت فى كل جامع
فإن رسول الله أحمد جدنا
و نحن بنوه كالنجوم الطوالع
ـ گروهى از قريش به كشيده بودن گونهها و بلند بودن انگشتان خود، به تفاخر با ما برخاستند .
ـ زمانى كه كار به منازعه كشيد، فرياد عبادتگاهها به سود ما ـ آنگونه كه ما مىخواستيم ـ داورى كرد.
ـ ما را گرچه ساكت مىبينى، ولى در هر محفلى با صداى رسا به فضل و برترى ما بر قريش، گواهى داده مىشود.
ـ همانا رسول خدا (ص) جد ماست و ما فرزندان او بسان ستارگان درخشانيم (و در آسمان انسانيت مىدرخشيم) .
متوكل متوجه امام (ع) شد و گفت: اى ابوالحسن! «نداى صوامع» چيست؟
صفحات: 1· 2
حجاب قرآني و نقش آن در نهاد خانواده
چکيده:
پوشش و حجاب پرتوئي از آفرينش الهي است که فلسفه وجودي آن حفظ مقام و ساحت مادي و معنوي زن و مرد و زمينه ساز رشد و کمال آن ها تا مراتب عالي انسانيت است. يکي از قوانين رباني در شرايع الهي مسأله حجاب و پوشش بوده است و خالق بشر که بر تماي اسرار و رموز آفرينش، عالم خبير است، زيبايي، امنيت، رشد و تعالي انسان ها به خصوص زن را در پوشش و عفاف و حجاب دانسته است، آيات نوراني قرآن کريم اين حکم الهي را به نحو مطلوب تبيين و سيره ي قرآني معصومين (عليهم السلام) به ويژه سيره معصومه کبري فاطمه زهرا (س) آن را به بهترين شکل به منصه ظهور و اجراء در صحنه زندگي رسانده اند. در اين مقاله، پوشش به عنوان يک خواسته فطري و عقلاني انسان مورد توجه قرار گرفته و بر همين اساس اين حکم امضائي اسلام در شرايع و اديان آسماني قبل از اسلام نيز مورد جستجو و بيان، واقع گرديده و آن گاه معناي لغوي و اصطلاحي حجاب در قرآن کريم مشخص و آثار و برکات حجاب از جمله رشد و حفظ عفاف و حيا مورد توجه و نقش آن در پايداري نهاد مقدس خانواده بيان گرديده است و در پايان آثار زيانبار بي حجابي و بد حجابي ارائه شده است. از آن جا که اين موضوع قرآني نقش بارز و آشکاري در نهاد خانواده (از حيث آباداني و رشد يا تخريب آن) دارد سعي شده همه اين موضوعات با رويکرد به جايگاه نهاد خانواده از منظر قرآن ارائه گردد.
کليد واژگان:
حجاب و پوشش، حيا جايگاه خداوند در قرآن و روايات
مقدمه:
وضع و جعل احکام دين از طرف شارع مقدس حضرت حق تبارک و تعالي منطبق با فطرت، عقل و حکمت بوده و هر کدام از آن ها از هدفمندي خاصي براي رشد و تعالي انسان برخوردار بوده اند حجاب و پوشش قرآني يک حکم از مجموعه احکام واجب الاجراء الهي است که از اهداف، آثار، برکات و نقش آفريني هاي خاصي برخوردار است و اگر حقيقت اين حکم براي انسان ها روشن و آشکار گردد بعيد است که فطرت هاي سالم و خداخواه تسليم آن نشوند و آن را اطاعت ننمايند. قرآن کريم دين را فطري مي داند يعني دين بنيان کننده ي طبيعي ترين قوانين وجود بشري است و به عبارت ديگر دستورات اسلامي منطبق بر مسير شکوفائي فطرت بشري است و با کمي دقت بر اين دستورات و احکام فطري، اهداف، آثار و نتايج عقلاني و حکميانه آن ها نيز آشکار مي گردد. بر همين اساس حجاب و پوشش اسلامي که يکي از اوامر انسان ساز الهي و يکي از احکام حيات بخش اسلام در زندگي طيبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتني بر نيازها و شرايط رواني او و زمينه ساز پويائي و کمال انساني خواهد بود و اصولاً عمل به قوانين اسلام يک عمل اعتباري و قراردادي نيست بلکه عمل به قوانين اسلام يعني پاسخ گوئي به نياز فطرت است.
جنس زن از ديدگاه اسلامي داراي شخصيت شايسته و موقعيتي الهي است که مي تواند مدارج کمال را طي کرده و به مراتب عالي انسانيت راه يابد. دامن زن مدرسه انسان کمال جو است و جايگاه الهي و والاي اين گوهر آفرينش اقتضاء دارد که در قلعه مستحکم حجاب و پوشش قرار گيرد تا ارزش هاي او مصون و محفوظ بمانند.
صفحات: 1· 2
نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي
بي گمان بازخواني جايگاه و نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي براي پاسخ گويي به برخي از پرسش ها و شبهاتي كه از سوي مخالفان و حتي دوستان مطرح مي شود امري ضروري و بايسته است. هدف نويسنده از بررسي جايگاه و نقش آن حضرت در نظام ولايي در مقاله حاضر از آن روست كه بازخواني آن به عنوان طرح مسئله و دعوت ديگران به بررسي و تحليل و تبيين علمي آن مي تواند غباري را كه در پس سده ها بر چهره تابناك حقيقت نشسته بزدايد و حقيقت مقام و جايگاه ايشان را بازنماياند.
مفهوم امامت در بينش و نگرش قرآني
براي اين كه نقش امام جواد(علیه السلام) به روشني در نظام ولايي و جايگاه ايشان چنان كه هست نمايان و آثار امامت وي به درستي آشكار شود مي بايست نخست جايگاه امامت در فرهنگ قرآني و شيعي دانسته شود. از اين رو پيش از ورود به مسئله ضروري است تا اين مفهوم بازخواني شود.
امام در بينش و نگرش قرآني و فرهنگ شيعي از جايگاه بس بلندي برخوردار است. امام خليفه الله و انسان معصوم كاملي است كه خود راه كمال را پيموده و به عنوان راهنما و مدير و مدبر نه تنها در خدمت انسان و بلكه هستي است تا هر كسي را به مقام و جايگاه لايق و شايسته خويش برساند.
امام و امامت را مي توان از ابعاد مختلف كلامي و عرفاني و سياسي و اجتماعي و در نظام ها و مدل هاي مختلف بررسي و جايگاه آن را شناسايي و معرفي كرد ولي آن چه درباره امام و امامت در مفهوم قرآني بيان شده آن است كه امام به عنوان خليفه و جانشين خدا بر هستي است كه به ولايت و ربوبيت طولي، همه موجودات آفرينش را به سوي كمال، هدايت و رهنمون مي گرداند.
صفحات: 1· 2
میراث علمی امام جواد علیه السلام
معمولاً پس از رحلت یک امام به دلیل مشکلاتی که به وجود میآمد تا مدّت زمانی ارتباط شیعیان با امام بعدی بسیار محدود میشد. حتی وکلای آن حضرت هم که در بلاد اسلامی حضور داشتند، برقراری ارتباطشان با امام، با دشواریهایی روبرو میشد . در آغاز امامت امام جواد علیه السلام کمی سن آن حضرت نیز به عنوان مشکلی بر مشکلات دیگر افزوده بود و تا زمانی که شک و تردید شیعیان بر طرف شد مدّتی به طول انجامید . در نصّ دیگری آمده که امام تا ده سالگی امامت خویش را مخفی میداشت(اثبات الوصیه، ص 215) و این خود دلیل دیگری بر پیچیدگی بر قراری ارتباط میان او و شیعیانشان بود . از سوی دیگر حکّام نیز سخت گیری هایی در این زمینه اعمال میکردند که برقراری ارتباط را به میزان بسیار زیادی مشکلتر میکرد و در نتیجه شیعیان نمیتوانستند آزادانه با امامشان آمدوشد داشته باشند . بیشترین رابطهای که برای آنان امکان پذیر بود و طبعاً نمیتوانست ارتباط گستردهای به شمار آید ، نوشتن نامه به امام و دریافت جواب آن بود . لذا از امام جواد علیه السلام به بعد و حتی پیش از آن در زمان امام رضا علیه السلام امامان به وسیله نامه با شیعیان خود رابطه برقرار میکردند .
بیش از دویست و بیست حدیث پیرامون مسائل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و طبعاً در شرایط سیاسی آن روز چه بسیار از مکتوبات او که در پاسخ اصحاب خود نگاشته بود از بین رفته و از دسترس ما خارج شده است
صفحات: 1· 2
هشت درس و پيام از هشتمين امام(ع)
اصولا رسول اكرم(ص) و ائمه(عليهم السلام) طبق رواياتى كه داريم قبل از اين عالم انوارى بودهاند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته اند.»
حضرت امام خمينى ضمن بيان مطلب فوق افزوده اند:
«ومقاماتى دارند الى ماشاء الله چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مىكند:
… هرگاه كمى نزديكتر مىشدم، سوخته بودم.
با اين فرمايش كه … ما با خدا حالاتى داريم كه نه فرشته مقرب آن را مىتواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل.اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه(عليهم السلام) چنين مقاماتى دارند.
چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.»
پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تاآن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى پرتوافشانى كرده و مىكند.
در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومين(عليهم السلام) و علماى بزرگوار در محضر درخشانترين سيماى نورانى از تبار امام كاظم(ع) و آفتاب خطه خراسان مىنشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مىگيريم.
دستت نمى رسد كه بچينى گلى ز شاخ بارى به پاى گلبن ايشان گياه باش
1- عبادت و نيايش
امام خمينى مىنويسد:
فرموده ائمه(عليهم السلام) كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است»
از مقامات معمولى و اول درجه ولايت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است كه به فهم ما و شما نمىگنجد.
و در جاى ديگر مىفرمايد: شما خيال مىكنيد گريه هاى ائمه طاهرين(عليهم السلام) و … براى تعليم بوده و مىخواسته اند به ديگران بياموزند؟
آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدامىگريستند و مىدانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است.
از مشكلات، سختيها ناهمواريهاى عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرفديگرش آخرت مىباشد و از ميان جهنم مىگذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روى هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مىبردند.
شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مىكند كه: حضرت رضا(ع) در شب كم مىخوابيد و بيشتر بيدارمىماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مىداشت (و به عبادت و نيايش مى پرداخت).
و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مىساخت.
شيخ صدوق در جاى ديگر از رجاء بن ابىضحاك نقل مىكند كه وى گفت:
مامون به من ماموريت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدينه به مروبياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بياورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مىرفت) و شب و روزمىبايستبه نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، بهخدا سوگند كسى را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقاتنديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداى نمازها و ذكرها و راز و نيازهاىحضرت راشرح مىدهد.
صفحات: 1· 2
نگاهی به زندگانی مادر امام رضا(ع)
نام مادر امام رضا(ع) پس از ورود به خانه امام موسیبن جعفر(ع) چه بوده است؟
ـ از آنجا که مادر بزرگوار امام رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، در یک کشور و فرهنگ دیگری غیر از ممالک اسلامی به دنیا آمده است و تا موقعی که ایشان، توسط یک کاروان برده فروش به عنوان یک کنیز وارد مدینه نشده بود، اطلاع چندانی از زندگی او در دسترس نیست، به همین خاطر نام اصلی او که موقع تولد، توسط پدر و مادرش انتخاب شده است، به طور قطع معلوم نیست، ولی آنچه که در میان بیشتر تاریخنویسان و محققان در این زمینه مشهور شده است، این است که اولین نامی که این بانوی بزرگوار، پس از ورود به منزل امام به آن نام شناخته شده بود، «تکتم» بوده است.
مرحوم شیخ صدوق (بزرگ محدث شیعه) در کتاب عیون الاخبار خود به این مسدله تصریح میکند، آنجا که به نقل از صولی (یکی از قدیمیترین مورخین و محدثین) میگوید: «تُسَمّی تُکْتَمَ و عَلَیْهِ استَقَرَّ اسْمُهَا حِینَ مَلِکَهَا أبُوالْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(ع)»
و در این خصوص، چند احتمال کلی را میتوان در نظر رفت:
احتمال نخست اینکه؛ این نام، در واقع همان نام اولیه آن بانو است که توسط پدر و مادرش برای وی انتخاب شده بود، اما هر چند که این احتمال، هیچ منافاتی با منقولات مربوطه ندارد؛ چرا که در هیچ منبعی تصریح نشده است که امام(ع) این نام را برای وی انتخاب کردهاند، ولی اگر ما این احتمال را بپذیریم، این سوال مطرح میشود که آیا این نام، با فرهنگ آن مناطقی که این بانو در آنجا به دنیا آمده است، مناسبت دارد یا نه؟!
در جواب میگوییم: چنانچه در برخی از منابع تاریخی ذکر شده است، آن بانوی بزرگوار در شهر «مریس» (یکی از شهرهای شمال آفریقا و حوالی اندلس در آن زمان) به دنیا آمده است و گفته میشود که این شهر، هم اکنون در سواحل شرقی کشور الجزائر و حوالی سودان و اسپانیای فعلی واقع شده است.
صفحات: 1· 2
منزلت کريمه اهل بيت نزد علما و مراجع
در زمينه مقام حضرت معصومه عليهاالسلام در بين علما گفتهها فراوان است که به صورت فهرستوار به نمونههايي اشاره ميکنيم:
1ـ صدرالمتألهين شيرازي: هر گاه شبههاي برايم پيش ميآمد کنار قبر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم (از کهک) ميآمدم و از آن حضرت استمداد ميکردم و شبهه فلسفي من حل ميشد.(1)
2ـ شيخ عباس قمي: افضل دختران حضرت موسي بن جعفر سيده جليله معظمه فاطمه بنت امام موسي بن جعفر(عليهماالسلام) معروفه به حضرت معصومه است که مزارش در بلده طيّبه قم است.(2)
3ـ آية الله بروجردي: شاه وقت عربستان از آية الله بروجردي درخواست ملاقات ميکند، ايشان درخواست ملاقات را رد ميکند و ميفرمايد: اين شخص اگر قم بيايد به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام نرود توهين به آن حضرت خواهد شد و من تحمّل آن را ندارم به هيچ وجه.(3)
4ـ آية الله اراکي: نامبرده در مقدّمه حاشيه «دُررالاصول» مينويسد: «هر چند به خاطر کمي استعداد و اندک بودن وقت، من شايسته اين کار (نوشتن حاشيه) نبودم ولي با تکيه به توجّه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) اين کار را در جوار اين بقعه منوره و با توسّل به لطف و عنايت آن بزرگوار انجام دادم… .»(4)
5ـ آية الله مرعشي: معظم له هنوز در قيد حيات بود، فرمود: تا کنون شصت سال است که هر روز من اولين زائر حضرتم.(5)
6ـ علامه طباطبائي(ره): هنگام روزه پيش از افطار به حرم ملکوتي کريمه اهل بيت حضرت معصومه مشرف ميشد و با بوسه بر مزار آن بانوي بزرگ عالم اسلام روزه خود را ميگشود.(6)
7ـ آية الله گلپايگاني: طلاب عزيز بر شماست که قصد را خالص کنيد و ارتباط مداوم خود را با ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصاً حضرت صاحب و مولايم حضرت ولي عصر(عج) تداوم بخشيد و کثرت تلاوت قرآن کريم و ادعيه صالحه و عرض اخلاص و ادب به دُخت حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) و اينها همه رمز موفقيّت و توفيق در راه ادامه تحصيل ما است.(7)
حسن ختام را اشعاري از آية الله صافي گلپايگاني قرار ميدهيم:
اين بارگه که خاک درش مشک ازفر است
بويش چو بوي خلد برين روحپرور است
درا الشفا و عقدهگشا و فرح فزاست
باب امان ز محنت فرداي محشر است
طور حضور و مطلع نور و مطاف حور
آرامگاه دختر موسي بن جعفر است
خاتون دين پناه که برهان عزّتش
هر صبح و شام صيحه الله اکبر است
هر کس دري به خانه و راهي گزيده است
چشم اميد لطفي صافي بر اين در است
پي نوشت :
1- حسين مظاهري، جهاد با نفس، ج 4، ص 185.
2- منتهي الآمال، ص 844.
3- مجله حوزه، شماره 43.
4- بارگاه معصومه، همان، ص 110.
5- همان، ص 119، فروغي از کوثر، ص 55.
6- جواد محدثي، پيام زن، ص 17، شماره 11، بهمن 71.
7- وصيت نامه آيةالله گلپايگاني، ص 2.
اهميت زيارت حضرت امام رضا (عليه السلام)
این مقاله بصورت خلاصه 15 مزیت از مزایای زیارت شاه طوس امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) را بیان می کند:
مزيت اول - زيارت حضرت رضا (عليه السلام) افضل و برتر از زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) است :
شاه عبدالعظيم حسنی فرمود: به حضرت جواد عليه السلام عرض كردم كه به زيارت قبر حضرت سيدالشهدا عليه السلام مشرف شوم يا به زيارت پدرتان .
فرمود: اندكى درنك كن ؛ سپس داخل اندرون شد بعد - در حالى كه اشكهايش بر رخسارش جارى بود - خارج شد و …
سپس فرمود: زائران امام حسين عليه السلام بسيارند؛ اما زائران پدرم كمند.
در روايت ديگر فرمود: زيارت پدرم افضل است زيرا حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را همه مردم زيارت مى كنند؛ اما پدرم را، جز خواص شيعه زيارت نمى كنند.( 118)
زيرا هر فرقه اى از شيعه ، امام حسين عليه السلام را از جهات مختلفى از قبيل ، شهادت آن حضرت ، مخصوصا فرزند بى واسطه حضرت زهراعليهاالسلام بودن محترم مى شمارند و فرق ديگر شيعه ، از قبيل : كیسانيه ، زيديه ، اسماعيليه و واقفيه و…امامت حضرت سيدالشهدا عليه السلام را پذيرفته اند؛ اما در اين ميان ، حضرت رضا عليه السلام داراى ويژگى خاصى است كه اغلب انشعابات تشيع ، قبل از ايشان بوده و باقيمانده از فرق مختلف همين خواص شيعه هستند كه به ولايت حضرت رضا عليه السلام معتقدند و شمارشان نسبت به بقيه كمتر است ؛ لذا در روايات عارفا بحقه قيد شده يعنى ايشان را امام واجب الاطاعه بداند.
مزيت دوم - زائر حضرت رضا عليه السلام از زوار تمام انبياء و اوليا و ائمه عليهم السلام افضل و با ارزش تر است .
صفحات: 1· 2
نمونه هايى از فضائل وسيره فردى امام رضا (ع)
دعاى مستجاب
1- آل برمك، مخصوصاً يحيى بن خالد بر مكى براى حفظ حكومت و مقام خويش هارون عباسى را وادار كردند تا موسى بن جعفر (ع) را شهيد كرد، بدين سبب امام رضا (ع) در مكه به آنها نفرين كردند، حكومت و مقامشان تار و مار گرديد.
محمد بن فضيل گويد: ابوالحسن رضا (ع) را ديدم، در عرفات ايستاده و دعاى مىكرد. بعد سرش را پايين انداخت، (گويى چيزى به قلب مباركش الهام شد) كه وى علت سر به زير انداختن را پرسيدند؟
فرمود: به برامكه نفرين مىكردم كه سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعاى مرا درباره آنها مستجاب كرد، امام از مكه برگشت، چيزى نگذشت كه در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت وتار و مارشان كرد.(1)
جعفر برمكى شقه شد، پدرش يحيى به زندان رفت، بطورى متلاشى شدند كه مايه عبرت مردم گشتند.
* * *
علم غيب
2- حسن بن على بن وشا از مسافر نقل مىكند: با ابوالحسن الرّضا (ع) در «منى» بودم، يحيى بن خالد با گروهى از آل برمك از آنجا گذشتند. امام صلوات الله عليه فرمود: بيچارهها نمىدانند در اين سال چه بلايى به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانيد عجيبتر از اين آن است كه من با هارون مانند اين دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارك را در كنار هم گذاشت. مسافر گويد: والله من معنى اين كلام را نفهميدم مگر بعد از آنكه امام را در طوس در كنار قبر هارون دفن كرديم. (2)
صفحات: 1· 2
امام رضا علیه السلام و تشیع ایران
پس از آنکه مأمون بر برادرش امین، پیروز شد، در حقیقت، حکومت عباسیان را که در اصل تکیه بر خراسانیان داشت، بیشتر از پیش، خراسانی کرد. حکومت امین، تکیه بر عناصر عربی و خاندان عباسیان داشت، اما حکومت مأمون از این دو جهت، ضعیف بود. لذا وی سعی کرد تا پایگاه دیگری بدست آورد. برای ایجاد این پایگاه، میتوانست حمایت مردم را که علاقه به علویان داشتند، جذب نموده از آن ابزاری برای سرکوبی قیامهایی بسازد که بنام علویان صورت میگرفت. ابن خلدون فراوانی شیعیان را سبب چنین دعوتی از سوی مأمون برای ولایتعهدی امام رضا _ علیه السلام _ میداند.[1]در نظر عامه مردم آمدن امام و پذیرش دعوت مأمون برای گرفتن خلافت و یا ولایتعهدی، مهر تأییدی برای مأمون بود، این یکی از اهداف مهم این اقدام بود.
امام ابتدا دعوت مأمون را نپذیرفت. بدنبال آن اصرارهای مأمون به تهدید تبدیل شد و بالاخره پس از تهدیدهای فراوان [2]امام مجبور شد تا به مرو بیاید و ولایتعهدی را بپذیرد. امام این ولایتعهدی را تحت شرائطی قبول کرد؛ مهمترین شرط آن بود که مسئولیتی در قبال کارها نداشته باشد. از جمله امام فرمود: انی داخل فی ولایه العهد علی ان لا آمر و لاانهی ولاافتی و لااقضی و لااولی و لااعزل ولاأغیر شیئا مما هو قائم و تعفین من ذلک کله.[3] من ولایتعهدی را میپذیرم به شرط آنکه هیچ امر و نهی نکرده و فتوا و قضاوتی ننمایم. همچنین نقشی در عزل و نصب و تغییر وضعی که حاکم است، نخواهم داشت و از همه اینها معاف خواهم بود. همین موضع امام سبب شد تا شورشهای علوی، همچنان برپا باشد و لذا به قول برخی این ولایتعهدی نیز در فروکش کردن شورشهای علوی سودی نبخشید.[4]
مأمون برای اینکه امام در مسیر خود به شهرهای شیعی برخورد نکند، دستور داده بود تا او از بصره به طرف اهواز، از آنجا به فارس و بعد به خراسان آورده شود. رجاءبن ابی الضحاک، چنین دستور یافته بود ه امام را جز از این طریق، از راه کوفه نیاورد.[5]در بعضی از مصادر آمده است که امام از طریق قم، آورده شده است.[6] اما این مطلب صحیح نیست چرا که در کتاب عیون اخبار الرضا، تصریح شده که مأمون به رجاء نوشته بود لا تأخذ علی طریق الکوفه و قم[7] راه کوفه و قم را در پیش مگیر.
صفحات: 1· 2
زیارت این فرد هم ردیف زیارت امام رضا علیه السلام است
حضرت معصومه (س) در میان معصومین (ع) از جایگاه و شانی رفیع برخوردار هستند به گونه ای که روایات متعددی درباره ایشان از لسان ائمه اطهار (ع) بیان شده که به برخی از آنها اشاره می شود.
امام صادق (ع) می فرمایند: “خداوند حرمى دارد که مکه است، پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت درب بهشت، سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند.”
امام رضا (ع) فرموده اند: “کسى که حضرت فاطمه معصومه (س) را زیارت کند پاداش او بهشت است.”
همچنین، آن حضرت (ع) می فرمایند: “هر کس معصومه (س) را در قم زیارت کند، مثل کسی است که مرا زیارت کرده است.”
در زیارتنامه حضرت معصومه (س) که مأثور از امام رضا (ع) است، آن حضرت (س) دختر رسول خدا (س)، دختر فاطمه زهرا (س)، خدیجه کبری (س)، امیرالمومنین علی (ع)، امام حسن و امام حسین (ع)، دختر ولی خدا (ع)، خواهر ولی خدا (ع) و عمة ولی خدا معرفی شده اند. که در کنار شرافت خانوادگی مقامات عالی ملکوتی آن بانوی مکرمه را یادآور می شود.
امام جواد (ع) می فرمایند: “کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است."
صفحات: 1· 2
مروری بر زندگی و شخصیت حضرت حمزه سید الشهدا (ع)
پانزده شوال برابر است با سالروز غزوه احد که در این جنگ عموی پیامبر(ص) حضرت حمزه (ع) به شهادت رسیدند در ادامه مروری بر زندگی و شخصیت این آزاد مرد تاریخ اسلام می اندازیم:
یکی از شخصیت های بزرگ در تاریخ اسلام، که در راه قرآن و دفاع از اسلام فداکاری و ایثار را به حد اعلی رسانید و در شرایطی که توحید در مقابل شرک و خداپرستی در مقابل بت پرستی قرار گرفته بود و پیامبر اسلام به یاران صدیق و حامیان مخلص و دلسوز نیازمند بود، به یاریاش شتافت، جناب حمزة بن عبدالمطلب بود که مانند امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام در مقابل پرچم شرک، لوای توحید را برافراشت و تعهد و ایمان خویش را در صحنههای جنگ متجلی ساخت.
او در سختترین و خطرناکترین وضعیت جنگ، که حتی بعضی از یاران نزدیک پیامبر معرکه را ترک کرده، به قله کوهها و شیار درهها پناه میبردند، دلیرانه مقاومت نمود، نه با یک دست که با دو شمشیر و با هر دو دست از رسول خدا دفاع کرد و با سپر قراردادن وجود خویش، حملات پیاپی دشمن را که متوجه جان آن حضرت بود، در هم شکست تا این که با فجیعترین وضع به مقام ارجمند شهادت نایل شد و در تاریخ به عنوان یکی از بزرگترین سرداران و مجاهدی مقاوم از مجاهدان شجاع و بااخلاص و از مدافعان و شهدای نامی اسلام و به صورت عالیترین الگو و سرمشق متجلی گردید.
حمزه در قرآن مجید و در احادیث و روایات، مورد تقدیر و تجلیل فراوان قرار گرفته و مدال پرافتخار «سیدالشهدا» از سوی رسول خدا نصیب او گردید و لقب زیبای «اسدالله» و «اسدالرسول» بر او داده شد. و ائمه هدی علیهمالسلام با شخصیت و فداکاری او، در مقابل مخالفان مناظره و احتجاج و در میان پیروانشان مباهات و افتخار نمودهاند و در اثر ترغیب و تشویق رسول خدا صلی الله علیه و آله بر زیارت قبر حضرت حمزه، قبر و حرم آن بزرگوار در طول تاریخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و زیارت او را مانند زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روی قبر او، مانند حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهمالسلام به همدیگر سبقت میجستند و از این رو قبر شریف آن بزرگوار دارای مجموعهای از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود که قدمت و پیشینه آن، به قرنهای اول اسلام میرسید ولی نزدیک به یکصد سال قبل، این حرم شریف مانند سایر بقاع و حرمها در مدینه و مکه، به وسیله وهابیان تخریب گردید و اینک از این بقعه پاک، به جز یک قبر خاکی و ساده چیزی باقی نیست.
صفحات: 1· 2
ويژگيهاى حضرت معصومه (س)
هادى دانشور
تعداد امامزادگان شايسته تعظيم و تجليل در «دار الايمان قم»كه بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سايبان هست به چهارصد نفرمىرسد.
در ميان اين چهار صد اختر تابناكى كه در آسمان قم نورافشانى مىكنند، ماه تابانى كه همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان خود قرار داده، تربت پاك شفيعه محشر، كريمه اهلبيت پيغمبر(عليهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س)مى باشد.
پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموس الرجال مى نويسد: «درميان فرزندان امام كاظم(ع) با آن همه كثرتشان بعد از امام رضا(ع)، كسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمىباشد.
محدث گرانقدر حاج شيخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بن جعفر(ع)، مى نويسد: «برحسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.
بررسى شخصيت برجسته و فضايل گسترده حضرت معصومه(س) در اين صفحات نمى گنجد.
در اين نوشته به برخى از ويژگيهاى آن خاتون دوسرا اشاره مى كنيم:
1- شفاعت گسترده
بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است كه در قرآنكريم از آن به «مقام محمود» تعبير شده است.
و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف يعطيك ربك فترضى) بيان گرديده است.
همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مكرم شفاعت گستردهاى دارند كه بسيار وسيعو جهان شمول است و مىتواند همه اهالى محشر را فراگيرد: 1- خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعليها.
2- شفيعه روزجزا
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله عليها همين بس كهشفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پيك وحى طاقهابريشمى از جانب پروردگار آورد كه در آن، جمله «خداوند مهريه فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باكلك تقدير نقش بسته بود.
اين حديث از طريق اهل سنت نيز آمده است.
صفحات: 1· 2
زندگينامه و جایگاه حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه عليها السلام در اول سال 173 هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشود.
پدرش امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مادرش حضرت نجمه بود كه به علت پاكي و طهارت نفس به او طاهره مي گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگي و در روز دوازدهم ربيع الثاني سال 201 هجري قمري در قم به شهادت رسيد كه امروز بارگاه ملكوتي و مرقد مطهرش همچون خورشيدي در قلب شهرستان قم مي درخشد و همواره فيض بخش و نورافشان دلها و جانهاي تشنه معارف حقاني است.
آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه اي از وجود حضرت زهرا سلام الله عليها بود.در طهارت نفس امتيازي خاص و بسيار والاداشت كه امام هشتم برادر تني آن حضرت او را (كه نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني» : (كسي كه حضرت معصومه عليها سلام را در قم زيارت كند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است).
مقام علم و عرفان او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه غير معروف او چنين مي خوانيم: «السلام عليك يا فاطمه بنت موسي بن جعفر و حجته و امينه» : (سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر و حجت و امين از جانب موسي بن جعفر).و باز مي خوانيم: «السلام عليك ايتها الطاهرة الحميدة البرة الرشيدة التقية الرضية المرضية»: (سلام بر تو اي بانو پسنديده نيك سرشت، اي بانوي رشد يافته، پاك طينت، پاك روش، شايسته و پسنديده).بدين لحاظ و مقامات عالي معنوي آن بانوست كه حضرت رضا عليه السلام در فرازي از زيارتنامه معروفش به ما آموخته كه در كنار مرقدش خطاب به او بگوييم: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شانا من الشان».
(اي فاطمه! در بهشت از من شفاعت كن چرا كه تو در پيشگاه خداوند داراي مقامي بس ارجمند و والا هستي).امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.
خاندان عصمت پيامبر در انتظار آن بودند كه اين دختر ممتاز چشم به اين جهان بگشايد تا قلب و روي آنان را به ديدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا عليه السلام و دودمان نبوت و آل علي عليه السلام پيام آور شادي مخصوص و پايان بخش انتظاري عميق و شور آفرين بود زيرا حضرت نجمه فرزندي جز حضرت رضا عليه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نيز داراي فرزندي نشده بود.
از آنجا كه سال ولادت حضرت رضا عليه السلام يعني سال 148 هجري قمري و سال ولادت حضرت معصومه عليها سلام سال 173 و بين اين دو ولادت بيست و پنج سال فاصله بود و از طرفي امام صادق عليه السلام ولادت چنان دختري را مژده داده بود، از اين رو خاندان پيامبر بيصبرانه در انتظار طلوع خورشيد وجود حضرت معصومه عليها سلام بودند.
هنگامي كه وي چشم به جهان گشود براستي كه آنروز براي اهل بيت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله عليه روز شادي و سرور وصف ناپذير و از ايام الله بود زيرا اختري از آسمان ولايت و امامت طلوع كرده بود كه قلبها را جلا و شفا مي داد و چشمها را روشن مي كرد و به كانون مقدس اهل بيت عليهم السلام گرمي و صفا مي بخشيد
اين سوال كه پيامبر اسلام با آنكه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بيشتر دوست مي داشت و به او بيشتر اعتبار مي داد. سوالي است كه درباره حضرت معصومه عليها سلام نيز صادق است كه چرا حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با داشتن دختران بسيار به حضرت معصومه عليها سلام توجه مي كرد و در ميان آنها اين دختر به آن همه مقامات نايل شد. پاسخش اين است که در آيات قرآن و گفتار پيامبر و امامان به طور مكرر معيار, داشتن علم، تقوا و جهاد و ساير ارزشهاي والاي انساني است
براستي كه حضرت معصومه عليها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله عليه در معيارهاي ارزشي اسلام يكه تاز عرصه ها و در علم و كمالات و قداست گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. وي تافته اي ملكوتي و جدا بافته و ساختار وجودي او از ديگران ممتاز بود.همان گونه كه پيامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: «فداها ابوها» : (پدرش به فدايش باد)، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز در شان حضرت معصومه عليها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه عليها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراين نام رازها نهفته است. يكي از رازها اين بود كه در علم و عمل از رقباي خود پيشي گرفته و ديگر اين كه از ورود شيعيان به آتش دوزخ جلوگيري مي نمايد.
همچنين از نظر كمالات علمي و عملي بي نظير است ديگر اين كه گرچه مرقد مطهرش آشكار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله عليها مخفي نيست ولي مطابق مكاشفه اي كه براي بعضي از اولياي خدا روى داده امام باقر يا امام صادق عليهم السلام فرمودند: «كسي كه مرقد حضرت معصومه عليها سلام را زيارت كند به همان مقصودي نايل خواهد شد كه از زيارت قبر حضرت زهرا سلام الله عليها نايل مي شود. از ديگر مشابهت هاي حضرت معصومه عليها سلام به حضرت زهرا فداكاري ايشان در راه اثبات ولايت بود زيرا حضرت معصومه عليها سلام نيز آن چنان تلاش كرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسيد.
يعني حضرت معصومه عليها سلام نيز با كارواني از حجاز به سوي خراسان براي ديدار چهره عظيم ولايتمداران عصر يعني برادرش حضرت رضا عليه السلام حركت كرده تا يار و ياور او باشد ولي در مسير هنگامي كه به سرزمين ساوه رسيد دشمنان خاندان نبوت در يك جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ريختن زهر در غذايش او را مسموم ساختند كه بيمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سكونت در قم به شهادت رسيد
همان گونه كه حضرت زهرا سلام الله عليها با استدلالهاي متين و استوار، حقانيت ولايت حضرت علي عليه السلام را تبيين مي كرد، حضرت معصومه عليها سلام نيز چنين بود. رواياتي كه از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولايت علي عليه السلام است كه با اثبات ولايت او ولايت امـامـان معصوم نيز ثابت مي شود.
براي نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل مي كنند كه فرمود: پيامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روي پرده اي در قصر بهشت ديد كه چنين نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علي ولي القوم» : (معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست محمد رسول خدا و علي ولي و رهبر مردم است) و بر روي پرده درگاه قصر ديگري نوشته شده است: «شيعت علي هم الفائزون» (شيعيان علي رستگارند).نيز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود:«الا من مات علي حب آل محمد مات شهيدا»: آگاه باشيد! كسي كه با حب آل محمد از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است).
يكي از روايات او كه با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله عليها مي رسد اين است كه:حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: آيا سخن رسول خدا را فراموش كرده ايد كه در روز عيد غدير خم فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم علي هم مولا و رهبر او است و نيز به علي فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسي به موسي (ع) است.به اين ترتيب مي بينيم حضرت معصومه عليها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جاي پاي حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت و همچون او در عرصه جهاد و تلاش براي اثبات حق كوشيد تا جايي كه جانش را فداي ولايت نمود و شهد شهادت نوشيد.
سالروز رحلت آیت الله بروجردی/وحدت در نگاه آیت الله بروجردی
توصیه به وحدت و داشتن اتحاد و یکپارچگی بین مسلمین، از توصیههای مهم و مورد تأکید قرآن و اهل بیت(ع) میباشد. در روایات نیز فراوان توصیه به وحدت بین مسلمین شده و به شیعیان توصیه شده که با سایر مسلمین از دیگر مذاهب خوشرفتاری کنند. حتی این مسأله تا بدین جا پیش می رود که ائمه(ع) ما دستور داده اند در نماز جماعت آنها شرکت کنیم. برای نمونه از امام صادق(ع) روایت داریم که فرمودند: «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[1] یعنی: «هر کس با برادران اهل تسنن در صف اول نماز گزار گوئی در پشت سر رسول الله(ص) نماز گزارده است.»
حضرت آیتالله بروجردی(ره) نیز از طلایه داران بحث تقریب در دوران معاصر بودند؛ فعالیتهای معظم له تا بدانجا پیش رفت که شیخ محمود شلتوت مفتی اعظم الأزهر فتوای تاریخی خویش را صادر کرد و اتباع از مذهب شیعه إثنی عشری را مجاز اعلام کرد. در این مختصر به بررسی فعالیتهای تقریبی ایشان میپردازیم.
تسلط حضرت آیتالله بروجردی(ره) به فقه أهل تسنن و اهتمام ایشان به فقه مقارن
حضرت آیتالله بروجردی(ره) که پس از حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) به مرجعیت عامه و تام شیعه رسید و تقریباً تا زمان حاضر، ایشان آخرین مرجعی بودند که در شیعه به مرجیعیت تام و علیالاطلاق رسیدند؛ علاوه بر فقه امامیه و روایات أهلالبیت(ع)به فقه عامه و روایات عامه نیز مسلط بودند و به فقه مقارن اهتمامی تام داشتند. حضرت آیتالله صافی در مصاحبه با هفتهنامه حوزه که ویژه حضرت آیتالله بروجردی(ره) بوده و در سال 70 منتشر شده است در این باب میفرمایند: «آیه الله بروجردی، براقوال عامه، فوق العاده، مسلط بود. نه تنها بر فتاوی واقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشت که بر نظریات صحابه و دیگر فقهای آنان، چون: اوزاعی ثوری، لیث و… محیط بود. اختلاف نظرهایی که در یک مساله داشتند، می دانست. این تسلط، به طوری بود که: برخی از فقهای اهل سنت، در ملاقات باایشان آن مرحوم رااز خودشان براقوال ، نظریات علمای عامه مسلط تر می دیدند.»[2]
دلیل این تسلط را ایشان در ادامه میفرمایند: «وقتى یک روایت را بدون اطلاع از فضا و محیط صدور روایت بررسى کنیم به معناى ظاهرى که از لفظ استفاده مى شود آگاه مى شویم ولى وقتى محیط صدور روایت و نظریات علمى و مطرح شده در آن فضا را بدانیم چه بسا قرینه حالیه اى فهم ما را از روایت عوض کند یا توسعه دهد مثلا من دراین مجلس با توجه به یک جریانى که دراین جا پیش آمده است حرفى مى زنم. شما که در مجلس هستید مى دانید حرف من ناظر بر چه جریانى است ولى وقتى همین حرف را مجرد از جریان در بیرون بگویید چه بسا افراد معناى دیگرى از آن بفهمند بنابراین مجتهد نباید غافل ازاقوال وانظار محیط صدور روایت باشد.
البته غافل از وانظار محیط صدور روایت باشد. البته این جهت در همه اخبار محتمل نیست ولى چون فى الجمله علم اجمالى به آن است در هر کجا محتمل باشد بایدازاین قرینه فحص نمود.»[3]
صفحات: 1· 2
8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم
تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن …
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس - عليه السلام - و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق - عليهم السلام - قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .
طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب “تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت” بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)
عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: “… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آنها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند.”
جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را “عنوان المجد في تاريخ نجد” گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانههاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است!
صفحات: 1· 2
بررسي تاريخ حرم ائمه بقيع
مذهب بر حق شيعه دوازده امامي ، در طول دوران ومعاصر گذشته خصوصاً در اين أعصار أخير مورد هجمه بد خواهان و کج انديشاني است که يا بخاطر جهل وناداني با اين فرقه ناجيه به ستيز برخاسته اند و يا دست دشمني وستيزه جويي آنان ازآستين هوي پرستي وعناد بيرون آمده بر گرده مذهب اهل بيت چنگ زده خواهان زوال و نابودي آن مي باشد ولي بايد بدانند که “هر که با آل علي در افتاد برافتاد.”
اما اينکه پشت اين مذهب به عنايات باريتعالي و الطاف مخصوصه آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرم است و استوار ، دليل نمي شود که ما شيعيان از شناخت آيين و کيش خود کوتاهي کرده احياناً در وادي ضلالت و گمراهي افتاده آنچه در کف داشته ايم به باد نيستي و فنا بسپاريم، آنگاه انگشت حسرت و ندامت به دندان برگيريم و به گذشته پرافتخار خود غبطه خوريم، چرا که در اين وادي وانفسا که تمام جهان خواران و احزاب شياطين انس و جن دست در دست يکديگر نهاده اند نياز مبرم به يک جهش علمي وعملي فراگير شيعيان احساس مي شود تا در درياي طوفاني حوادث و بلايا چنگ در کشتي هدايت آويخته، سوار بر آن خود را به ساحل رستگاري و نجات رهنمون گردند.
پاره اي از حملات و ترفندهايي که در چند قرن أخيرعليه شيعه راه اندازي شده و با لباس اسلام پيش آمده شبهات و بلايايي است که گروه منحرف و مضلّ وهابيت، سردمدارآن مي باشند،که با برداشتي نادرست از دين و ديانت چهره اي کريه از اسلام به نظاره مي گذارند واز طرفي ديگر مخالفان اين ايده را مشرک و مهدورالدم مي خوانند.
از جمله اشتباهاتي هم که مرتکب شده اند در مورد تبرک و زيارت قبور مسلمانان بالعموم و قبور ائمه اطهار (عليهم السلام ) بالخصوص مي باشد و با توجيهات صوري و کم مايه به چه فجايعي که دست نيازيده اند؟!
در اين راستا به تخريب قبور ائمه بقيع پرداختند و قصد ويراني ديگر حرمهاي شريف را داشتند که با ممانعت فرق ديگر مسلمانان موفق بدان نشده اند، خذلهم الله تعالي .
لذا ما دراين مختصر به سيري هر چند کوتاه در تاريخ قبرستان بقيع و حرم ائمه بقيع خواهيم پرداخت و درنهايت به چندي از شبهات آنها بحول و قوهالهي جواب خواهيم داد.
معناي لغوي بقيع
صاحب مجمع البحرين مي گويد :«البقيع من الارض المکان المتسع وقيل لايسمي بقيعا الا و فيه شجر او اصولها ،و منه بقيع الغرقد»(1) در لغت بقيع به محل وسيع گويند و همچنين بعضي اضافه کرده اند که بقيع به آن محل وسيعي گويند که داراي درخت و يا ريشه درخت باشد،آنگاه ابن اثير مي افزايد:چون بقيع قبلاً داراي درخت «غرقد» و ريشه هاي آن بود پس از قطع اين اشجار نيز با همان اسم معروف گرديد.(2 ) «غرقد» نيزدرختي است وحشي و خاردار و داراي ميوه مخصوص.
صفحات: 1· 2
تخریب قبرستان بقیع، سند تاریخی دیگری از جنایات جریان تکفیری وهابی
در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور همچنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس - علیه السلام - و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق - علیه السلام - و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق - علیهم السلام - قرار داشت را از جا در آورده و بردند. اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود. آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند.
مذهب بر حق شیعه دوازده امامی، در طول زمان خصوصاً در این أعصار أخیر مورد هجمه بد خواهان و کج اندیشانی است که یا بخاطر جهل ونادانی با این فرقه ناجیه به ستیز برخاسته اند و یا دست دشمنی وستیزه جویی آنان از آستین هوی پرستی وعناد بیرون آمده بر گرده مذهب اهل بیت چنگ زده خواهان زوال و نابودی آن است.
اما اینکه پشت این مذهب به عنایات باریتعالی و الطاف مخصوصه آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرم است و استوار ، دلیل نمی شود که ما شیعیان از شناخت آیین و کیش خود کوتاهی کرده احیاناً در وادی ضلالت و گمراهی افتاده آنچه در کف داشته ایم به باد نیستی و فنا بسپاریم، آنگاه انگشت حسرت و ندامت به دندان برگیریم و به گذشته پرافتخار خود غبطه خوریم، چرا که در این وادی وانفسا که تمام جهان خواران و احزاب شیاطین انس و جن دست در دست یکدیگر نهاده اند نیاز مبرم به یک جهش علمی وعملی فراگیر شیعیان احساس می شود تا در دریای طوفانی حوادث و بلایا چنگ در کشتی هدایت آویخته، سوار بر آن خود را به ساحل رستگاری و نجات رهنمون گردند.
پاره ای از حملات و ترفندهایی که در چند قرن أخیرعلیه شیعه راه اندازی شده و با لباس اسلام پیش آمده شبهات و بلایایی است که گروه منحرف و مضلّ وهابیت، سردمدارآن می باشند،که با برداشتی نادرست از دین و دیانت چهره ای کریه از اسلام به نظاره می گذارند واز طرفی دیگر مخالفان این ایده را مشرک و مهدورالدم می خوانند.
از جمله اشتباهاتی هم که مرتکب شده اند در مورد تبرک و زیارت قبور مسلمانان بالعموم و قبور ائمه اطهار (علیهم السلام ) بالخصوص می باشد و با توجیهات صوری و کم مایه به چه فجایعی که دست نیازیده اند؟!در این راستا به تخریب قبور ائمه بقیع پرداختند و قصد ویرانی دیگر حرمهای شریف را داشتند که با ممانعت فرق دیگر مسلمانان موفق بدان نشده اند، خذلهم الله تعالی .
عید فطر در قرآن كریم
عید در لغت از ماده عود به معنی بازگشت است، و لذا به روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتی بر طرف میشود و بازگشت به پیروزیها و راحتیهای نخستین میکند عید گفته میشود، و در اعیاد اسلامی به مناسبت این که در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه حج، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز میگردد و آلودگیها که بر خلاف فطرت است، از میان میرود، عید گفته شده است. (1)
بسیاری از آیات قرآن بر اجتماعی بودن شئون اسلامی دلالت میکند و صفت اجتماعی بودن در تمامی احکام و قوانین اسلامی حاکم است. شارع مقدس اسلام در مسئله جهاد، اجتماعی بودن را به طور مستقیم تشریع کرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداری که دشمن دفع شود واجب است.
روزه و حج بر هر کسی که مستطیع و قادر به انجام آن دو باشد و عذری نداشته باشد واجب است، اجتماعیت، در این دو واجب به طور مستقیم نیست. بلکه لازمه آن دو است، چون وقتی روزهدار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد کرد و در آخر در روز عید فطر، این اجتماع به حد کامل میرسد، و نیز وقتی مکلف به زیارت خانه خدا گردید قهراً با سایر مسلمانان یک جا جمع میشود، و در روز عید قربان این اجتماع به حد کامل میرسد. و نیز نمازهای پنجگانه یومیه را بر هر مکلفی واجب کرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولی این رخصت را در روز جمعه تدارک و تلافی کرده و اجتماع برای نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.
عید فطر در قرآن
با مراجعه به قرآن شریف آیاتی را میتوان یافت که به طور مستقیم و با کمی دقت بر عید فطر و آداب آن توجه دارند و نشان میدهند که این مسئله از دید قرآن پنهان نمانده است. آن آیات عبارتنداز:
1- آیه 185 سوره مبارکه بقره:
در این آیه خداوند متعال ضمن معرفی ماه مبارک رمضان و نزول قرآن در آن به برخی از احکام مربوط به این ماه شریف اشاره کرده و میفرماید: هر یک از شما که هلال ماه رمضان را مشاهده کرد باید روزه بگیرد و کسی که در حال سفر و یا مریض بود و ماه رمضان را درک کرد در روزهای دیگر باید، روزه فوت شده را جبران کند. در ادامه میفرماید: خداوند این احکام را به خاطر راحتی شما و نه به خاطر به سختی افتادنتان تشریع نموده است و این که عدد را تکمیل کنید و خدا را به خاطر هدایت بزرگ بدارید.
«یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر و لتکملواالعدة و لتکبروالله علی ماهدئکم و لعلکم تشکرون».
صفحات: 1· 2
حقیقت متعالی شب قدر
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « … قدر به معناى اندازه و تعیین است… حوادث جهان … از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
صفحات: 1· 2
آزادى از ديدگاه امام على(ع)
على امير المؤمنين با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد.او خليفه است و آنها رعيتش،هر گونه اعمال سياستى برايش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتى سهميه آنان را از بيت المال قطع نكرد،به آنها نيز همچون ساير افراد مىنگريست.اين مطلب در تاريخ زندگى على عجيب نيست اما چيزى است كه در دنيا كمتر نمونه دارد.آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبرو مىشدند و صحبت مىكردند،طرفين استدلال مىكردند،استدلال يكديگر را جواب مىگفتند.
شايد اين مقدار آزادى در دنيا بىسابقه باشد كه حكومتى با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسى رفتار كرده باشد.مىآمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازيت ايجاد مىكردند.روزى امير المؤمنين بر منبر بود.مردى آمد و سؤال كرد.على بالبديهه جواب گفت.يكى از خارجيها از بين مردم فرياد زد:«قاتله الله ما افقهه»(خدا بكشد اين را،چقدر دانشمند است!).ديگران خواستند متعرضش شوند اما على فرمود رهايش كنيد،او به من تنها فحش داد.
خوارج در نماز جماعتبه على اقتدا نمىكردند زيرا او را كافر مىپنداشتند.به مسجد مىآمدند و با على نماز نمىگذاردند و احيانا او را مىآزردند.على روزى به نماز ايستاده و مردم نيز به او اقتدا كردهاند.يكى از خوارج به نام ابن الكواء فريادش بلند شد و آيهاى را به عنوان كنايه به على،بلند خواند:
و لقد اوحى اليك و الى الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين . (1)
صفحات: 1· 2
مردم از ديدگاه حضرت على(ع)
-لطف او عام بود،همه كس را چه هم كيش بود و چه غير آن،مورد عنايت قرار مىداد و براى ستمى كه به آنها مىرسيد، شديدا مىرنجيد،لذا مىفرمود:
«مردم دو دستهاند:يا برادر دينى تو هستند،يا انسانى مانند تو.» (1)
«بر اهل ذمه ستم روا مدار.» (2)
در پيمان مسيحيان نجران نوشت:«نبايد ستم ببينند و نه حقى از آنان پايمال گردد.» (3)
از اينكه يك سرباز دشمن توانسته بود خلخالى از پاى زنى يهودى،در شهر«انبار»كه محيط مسلمين بود، باز كند و به غارت ببرد،شديدا ناراحتشده مسلمانان آنجا را عتاب كرد و فرمود:
«اگر مسلمانى،پس از اين ماجرا به تاسف و اندوه بميرد،جا دارد،و او را سرزنش نبايد كرد.» (4)
پى نوشتها:
1.ترجمه الامام على (جرج جرداق) -ج 1 ص 117.
2.ماخذ قبل-ج 1 ص 280/281.
3.ماخذ قبل-ج 1 ص 280/281.
4.ماخذ قبل-ج 1/281.
على معيار كمال صفحه 180
دكتر رجبعلى مظلومى
جايگاه على در قرآن در رابطه با پيامبر (ص)
در سال نهم پس از هجرت پيامبر،گروهى به نمايندگى از نصاراى نجران يمن به مدينه آمدند تا راجع به اسلام از پيامبر (ص) سؤالهايى بكنند و با او درباره دين به احتجاج پردازند .و ميان آنان با پيامبر بحث و گفتگويى شد كه پيامبر در اين گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسيح و تعليمات او بيان كرد.و ليكن آنان در موضع منفى خود نسبت به تعليمات اسلامى پافشارى كردند.آن گاه وحى نازل شد و پيامبر را مأمور به مباهله با آنان ساخت .مباهله نفرين كردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسيله خداوند بر آن كه باطل است عذابش را نازل كند:«هر كس پس از روشن شدن جريان با تو مجادله كند.بگو بياييد فرزندان و زنان و نزديكان خود را گرد آوريم،لابه و زارى كنيم و لعنت خدا را نثار دروغگويان گردانيم» (1) .
پيامبر (ص) به دليل مأموريتى كه داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسيحى را به مباهله دعوت كرد.نيشابورى در تفسير:غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زير را نقل كرده است:«پيامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مأمور كرده است كه اگر پذيراى برهان نشديد با شما مباهله كنم،گفتند اى ابو القاسم!ما باز مىگرديم و درباره كار خود با هم مشورت مىكنيم،آن گاه به نزد تو مىآييم.و چون بازگشتند به شخص دوم هيأت نمايندگى كه مردى كاردان و با تدبير بود گفتند:اى عبد المسيح!نظر تو چيست؟اوگفت:به خدا قسم اى جمعيت نصارا شما دانستيد كه محمد پيامبرى است فرستاده از جانب خدا.و براستى سخن قاطع را درباره صاحبتان مسيح براى شما بيان كرد.و به خدا سوگند،هرگز قومى با پيامبرى مباهله نكرد مگر آن كه بزرگ و كوچك آنان از ميان رفتند.و شما اگر اين كار را بكنيد بيچاره مىشويد!اگر خوش نداريد،در موضع خود بايستيد و بر دين خود پافشارى ورزيد و اين مرد را به حال خود واگذاريد و به شهرهاى خود باز گرديد.
صفحات: 1· 2
حجاب؛ مانعی برای فعالیت اجتماعی زنان!
«زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن ظلم است.
باز داشتن زن از کوششهائی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانت به اجتماع نیز میباشد. هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است. عامل انسانی بزرگترین سرمایه اجتماع است. زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهرهمند گردد. فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع، هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب میشود که زن همیشه به صورت سربار و کل بر مرد زندگی کند.»
آنچه طرح شد یکی از اشکالاتی است که به مسئله حجاب میگیرند؛ اینکه حجاب سبب رکود و تعطیل فعالیتهائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است. اما در جواب باید گفت حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. مبنای حجاب در اسلام اینست که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمیدهد وقتی از خانه بیرون میرود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمیدهد چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمیکند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد.
صفحات: 1· 2
... و كجاست مثل خدیجه
تبیین الگوهاى رفتارى مناسب براى فعالیتهاى اجتماعى، فرهنگى و… اساسىترین نیاز زنان در جامعه ما به شمار مىرود، در این میان گروهى راه افراط پیموده، زنان را از هرگونه فعالیتى محروم مىسازند و عدهاى دیگر حضور بىمحابا در اجتماع را تنها نسخه شفابخش مىدانند.
مسلما دراظهار و اعمال نظر پیرامون مسایل مربوط به جامعه زنان باید خاستگاه اسلامى آن را درنظر گرفت، زیرا سخنراندن بدون شناخت عمیق از سیره معصومان، جامعه زنان را از بستر اصلى خارج و در گرداب سطحى نگریها گرفتار مىسازد.
نگاه تاریخى و تحلیل واقعیتهاى موجود در زندگى شخصیتهاى مؤثر و مطرح جامعه زنان، در طول تاریخ اسلام، مىتواند ما را به خاستگاه اصلى نظرات دینى پیرامون زنان و تشخیص محدوده و نحوه فعالیتهاى اجتماعى آنان نزدیك سازد.
زندگى حضرت خدیجه را مىتوان نمونه اى كامل از تحول مثبت و سیر به سمت كمال دانست؛ زیرا خدیجه(س) بیش از چهلسال از زندگىاش را در دوران جاهلیت سپرى كرد، آنگاه با غلبه بر تمام تضادهاى موجود اجتماعى دل به اسلام سپرد. و به اولین اجتماع كوچك اسلامى گام نهاد . زندگانى او چون پلى است كه ابتداى آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامى است. از اینرو بررسى نقاط حساس زندگانى وى مىتواند ما را در دستیابى به الگوى مثبت یار ىدهد و براى همه گروههاى جامعه، به ویژه زنان، كه دوران جاهلیتها، تعصبها و هجوم فرهنگهاى بیگانه را تجربه كرده اند سودمند باشد.
صفحات: 1· 2
نگاهى به آموزه هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه همسر گرامى رسول اكرم صلى الله علیه و آله، 68 سال پیش از هجرت نبوى صلى الله علیه و آله در شهر مكه به دنیا آمد. پدر وى خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم مىباشد. او در چهل سالگى با حضرت محمد صلى الله علیه و آله كه 25 سال از عمر شریفش را سپرى كرده بود ازدواج نمود. بنابر قول مشهور ثمره ازدواج خدیجه شش فرزند به نامهاى قاسم، عبدالله، رقیه، زینب، امكلثوم و فاطمه علیهاالسلام بود. قبل از اسلام وى به خاطر دارا بودن صفات پسندیده و فضائل اخلاقى و پاكدامنى، «طاهره» لقب گرفت. ثروت خدیجه در میان اهل مكه بىنظیر بود و اهالى مكه با اموال وى به صورت مضاربهاى تجارت مىكردند. خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه آن ثروت را در اختیار حضرت رسول نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادى، دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جاى آورد .
مقام او در نزد پیامبر اكرم به حدى بود كه در مدت 25 سال زندگى مشترك با این بانوى با عظمت، آن حضرت به خاطر تكریم وى با هیچ زنى ازدواج نكرد و بهترین دوران جوانى خویش را به وى بخشید. بعد از رحلت حضرت خدیجه، رسول اكرم همیشه به یاد محبتها و تلاشهاى او بود. بنابر برخى اقوال خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اكرم با دو نفر دیگر به نامهاى «ابو هالة بن زراره تمیمى» و «عتیق بن عائذ مخزومى» نیز ازدواج كرده بود. این یاور با وفاى رسالت بعد از 25 سال زندگى در كنار حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در دهمین سال بعثت در 65 سالگى و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلى الله علیه و آله و مسلمانان را داغدار نمود .
صفحات: 1· 2
رمضان؛ ماه جشن و سرور بندگی
مقدمه
ماه رمضان به دلیل وجود مناسبتهای مذهبی و فضیلت و شرافت بزرگی که دربارهی آن نقل شده، برای مسلمانان دارای ارزش فوقالعادهای است. با نفوذ فرهنگ غربی در کشورهای اسلامی، شبهاتی که در سود و زیان کردنهای اومانیستی در اذهان نقش میبندد، این ارزش را مورد هدف قرار میدهد. وجود افرادی در شبکه های بیگانه و یا بعضاً در محیط اطرافمان، که با این حساب کردنهای لیبرالی به چرتکه انداختن میپردازند و غالباً سود و لذت و شادیهای فقط تجربی را شاهد مثال میآورند تا روزهداری و روزهداران را سرزنش کنند و یا با عباراتی موجبات ناراحتی و رنجش مردم مسلمان را سبب شوند این زمینه را فراهم کرد تا مفهوم شادی و سودها و لذتهای سرشار ماه رمضان به اقتضای ایام پیش رو بیشتر پرداخته و ابعاد شادیبخش و عیدگونهی این عید اصیل بندگی را با نگاهی جدید مورد بررسی قرار دهد.
شادی واقعی در اسلام
دین اسلام به منظور تامین هدف عالی انسان در این جهان یعنی عبودیت و قرب الهی (ذاریات.56) دو ابزار و دو مقدمهی ضروری را مورد توجه قرار داده است. یکی آرامش روحانی و دیگری آسایش جسمانی است. انسانها بسته به مجموعهی هنجارها و ارزشهایی که بر فضای ذهنیشان غالب است تعریفهای متفاوتی از آسایش و آرامش که همان شادی جسمی و روحی است دارند. اصولاً میزان رشد فکری و بزرگی همت و عظمت روح را از غمها و شادیهای هرکس می توان شناخت؛ یکی خوشحالیاش به عفو و گذشت است و دیگری به انتقام. یکی غصه می خورد که چرا مردم، خلاف می کنند، دیگری غمش برای این است که چرا مانع عمل خلافش میشوند. طبق نظام ارزشی اسلام مطلوبیت هر چیزی زمانی است که در مسیر کمال و سعادت انسان باشد و پیامبر و ائمه ی معصومین علیهم السلام تلاش می کنند شادیهای مردم را جهت بدهند. در دین اسلام که حاوی برترین و استوارترین احکام از منشاء وحی الهی است، برخلاف سایر تفکرات غیر اطمینانآور، ملاکهای صحیح شادی و شاد زیستن آمده است. موارد زیر را میتوان از معیارهای شادی درست دانست:
الف – اطاعت خداوند: شادی، وقتی است که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کرده باشد و از گناه، دوری گزیند؛ چنانچه علی علیه السلام می فرماید: شادی مؤمن، به طاعت پروردگارش می باشد و حزنش بر گناه و عصیان است(1)
ب – پرهیز از گناه: لذت و خوشی، همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق می افتد که با انجام کارهایی که عادتا باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم می آورد، چرا که روح و وجدان، آمادۀ لذت بردن نیست اساسا روح انسان به گونه ای است که گاهی از «پرهیز» سرخوش می شود و به شادی و نشاط می رسد که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل مقایسه نیست از پیامبراکرم (ص) سؤال شد بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: آنهایی هستند که وقتی نیکی می کنند خوشحال می شوند و زمانی که بدی کردند طلب استغفار میکنند(2)
صفحات: 1· 2
«زندگی» به سبک «بندگی»
صفحات: 1· 2
اوصاف ماه مبارك رمضان در آئینه كلام معصوم«ع»
عبدالرحمن بن بشیر نقل می كند امام زین العابدین(ع) در هر روز ماه رمضان این دعا را می خواند:«بارخدایا این ماه رمضان و ماه روزه است… (1) امام سجاد همچنین در صحیفه سجادیه هنگام ورود به ماه رمضان از این ماه بعنوان (شهر صیام، یاد نموده اند.صوم و صیام در لغت هر دو مصدر و به معنای امساك و خودداری از انجام كاری است. این كار ممكن است گفتن یك سخن با خوردن و آشامیدن یا راه رفتن یا تمتع و لذت جنسی یا فعل دیگر باشد. به اسبی كه راه نمی رود صائم گفته و به باد راكد نیز صوم گفته اند.
صوم و صیام از نظر شرع عبارت است از خودداری از كارهای معین در زمان معین با نیت از طلوع فجر تا مغرب مهمترین كارهادر ماه رمضان روزه است. ماه رمضان با روزه شروع می شود و باروزه پایان می پذیرد. ماه رمضان پیوند اساسی و عمیق با روزه دارد.
فراگیرترین و عمومی ترین دعای معصومین (ع) درماه مبارك رمضان در ارتباط با توفیق در روزه گرفتن در این ماه است.
در كتاب شریف مفاتیح الجنان آمده است: پیامبر گرامی اسلام در شب اول ماه مبارك رمضان می فرمودند: حمد و ستایش مخصوص خدائی است كه ما را بوسیله توای ماه مبارك گرامی داشت. بار خدایا ما را بر روزه و قیام در این ماه نیرومند گردان.
پیامبر اسلام (ص) هنگامی كه هلال ماه رمضان را مشاهده می كردند روبه قبله كرده می فرمودند «خدایا روزه ، نماز و تلاوت قرآن رادر این ماه روزی ما كن» (2) حضرت علی (ع) فرموده اند: « برشما باد به روزه ماه رمضان ، زیرا روزه این ماه سپر نگهدارنده از آتش جهنم است.(3)
صفحات: 1· 2
ترویج مسیحیت در میان ایرانیان با کمک گوگل
باروری و فرزندآوری از نگاه قرآن
صفحات: 1· 2
دانلود نسخه اینترنتی نرم افزار چند رسانه ای بقیه الله
همسنگران عزیز میتوانند برای دریافت نسخه اصلی این نرم افزار(یک دی وی دی) شماره تماس و ادرس خود را به سامانه پیامک 30005825000156 ارسال نمایند تا در اولین فرصت نرم افزار ارسال شود.
همچنین عزیزانی که تمایل به همکاری و عضویت در تیم طراحی نرم افزار را دارند رزومه و اطلاعات تماس خود را به ادرس ایمیل:
fanavari@p313.ir
ارسال نمایند
بی صبرانه منتظر شنیدن انتقادات و پیشنهادات شما در راستای بهبود کیفیت نرم افزار ها هستیم
اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان
جو حاكم در دوران حكومتهاى بنىاميه و بنى عباس و نظير آنها سبب گرديد كه بسيارى از حقايق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود و در ميان مسلمانان ترويج نشود و در مقابل بسيارى از چيزها كه در مسير سياست آنها قرار مىگرفتبه وجود آمد و تبليغ شد. نظير مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.
جلالالدين عبدالرحمان سيوطى (1) در حالات يزيدبن عبدالملك بن مروان كه بعد از عمر بن عبدالعزيز به حكومت رسيد مىنويسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربنعبدالعزيز رفتار كنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم دربارى) را پيش او حاضر كردند و همه آنها شهادت دادند كه بر خلفا حساب و عذابى نيست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بىبندو بارى) برگشت .
زمانى كه منصور عباسى از مالك بن انس امام مذهب مالكى خواست كتاب موطا را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط كرد كه بايد در كتابت از على بن ابىطالب(ع) حديثى نقل ننمايى! و نيز (2) به او گفت: از شواذ بن مسعود و شدائد بن عمر و رخصتهاى ابن عباس اجتناب كن به هر حال در اثر جريانهاى اشاره شده و (3) انزواى امامان: و شهادت، تبعيد و زندانى شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهلبيت(ع) سبب گرديد كه مساله مهدويت در ميان برادران اهل سنتبه دست فراموشى سپرده شود و اين مقدار كه در كتابها نقل شده و محفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته استحجتبر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض شده اميد است دانشمندان اسلامى اين حقايق را ترويج كرده و وظيفه الهى خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.
صفحات: 1· 2
اينك آخرالزمان: جنگ عراق ايده وقوع آرماگدون در آخرالزمان را تشديد مىكند
با توجه به ظهور مسيحيت بنيادگرا در كشور آمريكا و جنگ آمريكا عليه عراق، نظريهپردازان مسيحى همچون جرى فالول، مورگان استرانگ، گرىفريزر و… نظرات خود را - كه غالباً مبتنى بر مكاشفات يوحنّا (بخش پايانى كتاب مقدس) است - به مخاطبان القا مىكنند و از طرفى جنگ عراق را شاهدى بر تحقّق پيشگوييهاى كتاب مقدس (انجيل) مىدانند و سعى مىكنند تا بدينوسيله ديدگاههاى راست مسيحى را تبليغ و حقانيّت خود را به جهانيان عرضه دارند. در اين مقاله كه از يكى از سايتهاى اينترنتى گرفته شده با واژگانى همچون، آرماگدون، جنگ آخرالزمان، ضد مسيح، ايده هزاره، راست مسيحى آشنا خواهيم شد و همچنين نگاهى كوتاه به نظرات آنها در مورد جنگ عراق و چگونگى تحقق پيشگوئيها در بخش مكاشفات كتاب مقدس خواهيم داشت.
با نتيجه نهايى جنگ در عراق، هماكنون بسيارى از مسيحيان بنيادگرا1 ماجرايى را كه هماكنون بر روى شنهاى باستانى عراق در حال وقوع است پيامآور تحقق پيشگوييهاى كتاب مقدس2 (انجيل) درباره آخرالزمان و بازگشت دوباره عيسى مسيح3، مىدانند، اين عقيده در كتابها، ادبيات، وبسايتها، و حتى فيلمها نيز ديده مىشود.
بعضىها بر اين عقيدهاند كه پيشبينى قابل توجهى درباره جورج دبليو بوش وجود دارد، مردى كه سخن خود را با يك خطابه مذهبى بسيار قوى و ورزيده القا مىكند، و همچنين عقايد مذهبى و باورهاى دينى را در سياستهاى خارجىاش دخالت مىدهد، پر واضح است كه بسيارى از حاميان مذهبى بوش، از حوادث عراق به عنوان تحقق يك پيشگويى تعبير كردهاند.
بيل بردوى4 اخيراً طى مقالهاى در واشنگتن پست نوشت:
حادثه هاى جهان - مخصوصاً حركت نظامى آمريكا به سوى عراق - موجب شده است تا اشخاصى با دلايل جديد براى تعبير و تفسير كردن آخرين حادثه جهانى خودنمايى كنند.
صفحات: 1· 2