le="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
كلمه «Armageddon» يا آنگونه كه در اصل مقالهاى كه خواهيد خواند آمده است »هَرْ مَجِدُّون« واژهاى است اصلاً يونانى كه بنا به تعريف واژه نامههاى آمريكايى همچون فرهنگ »وبستر« به معنى نبرد نهايى حق و باطل در آخر الزمان است. همچنين اين واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام كه بنا به آنچه در باب شانزدهم مكاشفات يوحنا، در عهد جديد آمده است، جنگى عظيم در آنجا رخ مىدهد و مرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پايان مىيابد. به عبارتى نبرد مذكور مقدمه تحولى بزرگ است كه سرنوشت نهايى آدمى بر روى كره زمين به آن بستگى دارد. دكتر عبدالكريم زبيدى نويسنده مقالهاى كه ترجمه آن در پى خواهد آمد، در نوشته كوتاه خود به بررسى اعتقاد غربيان به اين حادثه پرداخته و به طور خلاصه از رابطه اين واقعه با حادثه عظيم ظهور مهدى آل محمد، صلوات الله عليهم اجمعين، پرده برداشته است. اين مقاله گرچه در برخى موارد حاوى تحليلى سطحى است، اما در عين حال نكات مهمى را در خود دارد كه در شرايط سياسى كنونى منطقه قابل اهمال نيست.
حادثه شريف ظهور، حادثهاى بزرگ است و قدرتهاى بزرگ جهان، سياست خارجى خود را بر مبناى حوادثى كه پيش از آن رخ مىدهد جهت داده و نقشههاى نظامى خود را به شكلى سامان دادهاند كه آمادگيهاى لازم براى اين حادثه در آن ملحوظ باشند. اين در حالى است كه مؤسسات دينى و رسانههاى اين دولتها نيز، مردم خود را براى پيشباز اين حادثه آماده مىسازند.
صفحات: 1· 2
در دوران سخت غيبت صغرى، در روزهايى كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ رو به رو بودند و مىبايست با غيبت امام خو كنند، يك زن به عنوان مفزع و پناه معرفى مىشود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسكرى، عليهالسلام، است. در اين دوره، اگر چه امام هادى و امام حسن عسكرى، عليهماالسلام، زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند و شخصيتهاى مورد اعتمادى همانند عثمانبن سعيد عمرى و پسرش محمد بن عثمان رابهعنوان وكيل معرفى كرده بودند، بهدلايلى از موقعيت مادر امام حسن عسكرى، عليهالسلام، معروف به جدّه، استفاده شد و وى پناه شيعه معروف گرديد. ازگفتگوى احمد بن ابراهيم با حكيمه دختر امام جواد، عليهالسلام، برمىآيد كه پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسكرى، عليهالسلام، همچنان بسيارى از كارها بهدست مادر بزرگوار امام حسن عسكرى، عليهالسلام، انجام مىشده است ولى در حقيقت ازطرف حضرت حجه بن الحسن، عليهالسلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.
شيخ صدوق، رحمه الله عليه، از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262 ق. بر حكيمه دختر امام جواد، عليهالسلام، وارد شدم و از پس پرده با وى سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم. او همه آنها را يكايك شمرد و آنگاه حجه بن الحسن بن على را نيز نام برد…
صفحات: 1· 2
بازخواني رويدادهاي تاريخي بر مبناي رابطه متن و زمينه متن به عنوان روش تحليل گفتمان، يكي از راه هاي نقد رخدادهاي تاريخي است. اين روش در حال حاضر در بسياري از پژوهش هاي اجتماعي و تاريخي استفاده مي شود. در اين مقاله يكي از فرازهاي مهم تاريخ معاصر ايران يعني سخنراني تاريخي امام خميني در فرودين سال 1343 كه موجب تبعيد معظم له از ايران شد بر اساس روش تحليل گفتمان مطالعه و بررسي مي شود.
كليد واژه ها: تحليل گفتمان، 15 خرداد، جنبش هاي اجتماعي، ايران.
اشاره
صفحات: 1· 2
در میان آثاری که در مورد ائمه اطهار و به صورت مشخص تر درباره امام سجاد (ع) نوشته شده و توانسته باشد اجزاء مختلف زندگی ایشان را به صورتی منسجم در کنار هم قرار داده باشد می توان به کتاب «انسان 250 ساله» اشاره نمود. این کتاب مشتمل بر بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام می باشد. این اثر در واقع «یک فرا تحلیل تاریخی است؛ که به جای شرح و تفصیل وقایع زندگی ائمه، نگاهی کل گرا به زندگی هر یک از معصومین باتوجه به بستر تاریخی دوره مربوطه و در راستای مقصود واحدی که همه ی این بزرگواران دنبال می کردند ارائه می دهد.»( انسان 250 ساله، ص10)[1] در این نوشته سعی شده تا چکیده ای منسجم از فصولی که فضای پس از حادثه عظیم کربلا و دوران امامت امام سجاد را تبیین نموده ارائه نماییم.
ایده اصلی رهبری انقلاب این است که اساسا برای اینکه سیره ی هر فردی به معنای واقعی آن روشن شود لازم است تا جهت گیری کلی او مشخص گردد. در سایه مشخص شدن این گرایش کلی است که حوادث جزئی معنی می یابد.به همین دلیل برای درک صحیح اقداماتی که بعضا در سیره معصومین منسجم به نظر نمی رسند لازم است تا آن جهت گیری کلی آنان را درک کنیم. و آن جهت گیری کلی تلاش برای برپایی حکومت اسلامی است. در حقیقت ایشان با این ایده، یک چارچوب تحلیلی برای مطالعه سیره معصومین ارائه می دهند تا به کمک آن بتوان به درک عمیق تری از زندگانی معصومین نائل آمد.
این جهت کلی درباره امام سجاد(ع) نیز صادق است. یعنی تمامی اقدامات ایشان از جمله دعاها و مناجات ها و مواضع ایشان در قبال دوستان و دشمنان، تمامی معنایی سیاسی یافته و قدمی در راستای تشکیل حکومت می باشد. برای بررسی زندگانی حضرت در گام نخست می توان دوران ایشان را به دلیل تفاوت روشی حضرت به دو دوره تقسیم نمود: دوران اولیه؛ کوتاه و انقلابی – دوران ثانویه؛ طولانی، ملایم و ریشهدار.
1- دوران اولیه: کوتاه و انقلابی
منظور دوران اسارت حضرت می باشد که پس از واقعه عظیم عاشورا شروع می شود. امام را در این دوره «به صورت یک انقلابی پرخروشی می بینید که کمترین سخنی را تحمل نمی کند و در برابر چشم همه، پاسخ های دندان شکن به دشمنان مقتدر خود می دهد.»(ص170) در برابر عبید الله بن زیاد به نحوی سخن می راند که او قصد جان ایشان را می نماید. «در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد در برابر انبوه جمعیت، حقایق را با روشن ترین بیان برملا می کند، و این گفتار ها و خطبه ها متضمن حقانیت اهل بیت برای خلافت، و افشای جنایت های دستگاه حاکم موجود، و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و ناآگاه است.»(ص170) زبان تند و برنده و صریح حضرت در این دوره از آن روست که زمینه ی کار و فعالیت خود در آینده را مهیا کند. و آن زمینه، هک شدن تمامی آنچه که بر حسین (ع) و یارانش در عاشورا روا داشته شد، در اذهان مردمان آن روزگار بود. ایشان با گسترش پیام شهادت غریبانه اباعبدالله شوره زار قلب های مردمان روزگار خویش را آماده می نمایند تا امکان پاشیدن دوباره بزرهای معارف الهی در آنان فراهم آید.
صفحات: 1· 2
حادثه كربلا از منظر تربيت فرزندان
حادثه كربلا، جاودانهترين رويدادى است كه زمانه در بستر خودمانند آنرا نديده است. حادثهاى كه آثارش در حصار مرزهاى اسلامىمحدود نگشته و خورشيد فروزانش همه گيتى را تا ابد درخشانگردانيد. همه كسانى كه پيرامون اين حادثه به تامل نشستهاند،به فراخور شناختخويش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگى، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعىدرس اصلاح گرفتهاند.
اين واقعه بىنظير زواياى بىانتهايى دارد كه تنها اندكى ازآنها شناخته شده و زواياى ناشناختهاش بسى بيش از شناخته شدهاست. بىگمان با گسترش دانش بشرى در حوزه علوم انسانى، اميد كشفآنها دور از انتظار نيست، از جمله زواياى اين واقعه عظيم تاملاز منظر روانشناسى و تربيت است. نگارنده معتقد است هدف سيره وسنت ائمه اطهار عليهم السلام قبل از هر چيز، هدايت و تربيت است،زيرا آنان بزرگترين مربيان بشريتاند و بايد تفسير تربيتى ازحوادث زندگى آنان ارائه شود.
ذكر اين نكته مفيد است كه، گوناگونى شرايط زمانى ائمه اطهارعليهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترك، در عرصهدعوت و تربيتشيوههاى گوناگون داشته باشند. در ميان امامانشيعه، امام حسين(ع)شرايط ويژه خود را داشت. بنابراين ضمن آنكههمه زندگى و سيره حضرت سرمشقى كامل، از حيات طيبه، براىپيروانش استسيره تربيتى آن حضرت در حادثه كربلا هم براىكسانىكه زندگيشان به شرايط زمانى آن حضرت شباهتبيشترى دارد ومىخواهند حسينى باشند، اهميتبيشترى دارد.
توجه به نيازهاى فرزندان
موجودات عالم براى ادامه حيات نيازهايى دارند كه بدون برآوردن آنها ادامه حيات نا ممكن و يا همراه با سختى است ايناحتياج در غير انسان به نيازهاى مادى و جسمانى محدود است؛ امادر انسان نياز امور مادى، روانى و معنوى فراوانى را شامل مىشودكه تنها در سايه رفع نياز از همه امور به رشد كامل جسمانى وروانى مىرسد. توجه به نيازهاى گوناگون از نكات مهم تربيتى است،نيازهايى كه در قالبهاى زيستى، عاطفى، روانى و معنوى جلوهگرمىشود. در واقعه كربلا نيز با وجود همه مسايل و شيوهاى كه امامحسين(ع)در پيش روى خود داشته، از توجه به نيازهاى مادى و معنوىفرزندان و همراهان خود غافل نماند.
الف: نيازهاى مادى
نيازهاى مادى احتياج اوليه هر انسان است. و بدون تامين آن،قادر به ادامه حيات نيست. نياز به رفع تشنگى از اين جمله استكه در كربلا به خاطر وضعيت ويژهاى كه دشمن براى كاروان كربلا بهوجود آورد، به نيازهاى حياتى تبديل شد و ايشان را به تلاش، براىرفع آن از راههاى ممكن، واداشت؛ از اينرو، آنگاه كه حضرتعباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبيد، حضرت از او خواستبراى كودكان آب فراهم نمايد و فرمود:
«فاطلب لهولاء الاطفال قليلا من الماء» پس كمى آب براى اينكودكان فراهم كن…
اين توجه حضرت آنگاه به اوج مىرسد كه فرزند شيرخوارهاش را بربالاى دست مىگيرد و از دشمن برايش آب مىخواهد. در مقتل ابى مخنفآمده است:
امام حسين(ع)به سوى ام كلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را دربارهفرزند شيرخوارهام به نيكى سفارش مىكنم، او شير خواره است وشش ماه بيشتر عمر ندارد. ام كلثومبه برادر جواب داد: سه روز است اين طفل آب ننوشيده است.
برايش آبى طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ايستادو آنگاه فرمود: «اى قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادترسانديد و جز اين طفل باقى نمانده و او از تشنگى دهان را بازمىكند و مىبندد، به او جرعه آبىدهيد…»
صفحات: 1· 2
دريابان على شمخانى در مقاله اى با عنوان «حماسه فتح خرمشهر هويت ملت ايران» به تحليل عمليات بيت المقدس كه در بيستم ارديبهشت آغاز شد و پس از دو هفته در روز سوم خرداد ۶۱ منجربه آزادسازى خرمشهر گرديد، پرداخته است.
عضو شوراى سياست گذارى راهبردى تاكيد كرده است كه اين حادثه بزرگ تاريخى را مى توان از چند بعد بررسى كرد تا اهميت آن آشكارتر شود. شمخانى با بيان اين كه عمليات بيت المقدس پيامدها و تحولات بسيار مهمى را به دنبال داشت، اهم پيامدها و تحولات را به اين شرح عنوان كرده است:
۱- ظهور قدرت دفاعى ايران:
پيروزى نظامى ايران در عمليات بيت المقدس پس از ناكامى و شكست در دو مرحله كه مرحله اول آن بازدارندگى در برابر تجاوز دشمن و مرحله دوم، جلوگيرى از اشغال ۱۵ هزار كيلومتر از خاك ايران بود را مى توان به عنوان ظهور قدرت دفاعى ايران مورد توجه قرار داد. ماهيت پيروزى از نظر جغرافيا و ميدان درگيرى، زمان، روش دستيابى به آن (تاكتيك عمليات)، فرماندهى و كنترل و نيروهاى شركت كننده و همچنين بسيارى از موضوعات ديگر، هر كدام مقوله جداگانه اى است كه در صورت بررسى و كالبد شكافى هر يك مى تواند رخداد عظيم تاريخى را با شكلى در خور شأن آن جلوه گر سازد؛ به نحوى كه شايسته عمليات بزرگى باشد كه امام (ره) در ثمره آن فرمود: «خدا خرمشهر را آزاد كرد.»
صفحات: 1· 2
ستاره درخشانى در آسمان تقوا طلوع كرد؛ گوهر گران بهایى در معدن فضیلت و انسانیت تكون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگه دارى شد. نوگلى بویا در گلستان شرافت و بزرگوارى نمو یافت؛ نوزادى از مقدس ترین پستان ها شیر خورد و در آغوش پاكیزه ترین مادران چشم گشود. كودكى در دامان با فضیلت ترین بانوى عالم پرورش یافت.
دخترى كه دانشمندترین اساتید به تربیتش همت گمارد. دوشیزه اى كه در ساده ترین و بى آلایش ترین زندگى ها رشد كرد و در تمام شؤون زندگى، پیوسته با واقعیت و حقیقت سروكار داشت وهرگز با زندگى خیالى و پندارى ارتباطى حاصل نكرد و در مكتب مقدسى كه در جهان بشرى نظیر نداشت، عالى ترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص موجد مكتب واستادان بزرگ آن كه بزرگ ترین مربیان بشر بوده اند قرار داشت و هر روز درس جدیدى ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت مى آموخت و با هوش سرشار و استعداد فوق العاده، همه آن تعلیمات مقدس را در خزینه دل مى اندوخت و پیاپى، خود را براى گرفتن درس هاى بالاتر،آماده مى نمود؛ شاگردى كه در محیط تحصیلى خود هیچ گونه رادع و مانعى نداشت و هر روزبهتر از دیروز، بر نردبان ترقى و تعالى صعود مى كرد.
خردمند بانویى كه از آغاز عمر در مركزحوادث بزرگ و پیش آمدهایى كه در تحولات زندگى بشر، داراى بزرگ ترین تاثیر بوده،جاى داشت و از نزدیك، با هوشى سرشار و نظرى دقیق به حقیقت آن حوادث پى مى برد وموقعیت شخصیت هاى رحمانى و شیطانى را، كه در برابر یك دیگر قرار گرفته بود؛ تشخیص مى داد و تاثیر هركدام را به خوبى درك مى كرد و از راز پیروزى این و رمز شكست آن آگاه بودو موفقیت هاى ابدى را كه در آغاز با شكست صورى جلوه گر مى شد، از شكست قطعى، كه در ابتدا با موفقیت پندارى همراه بود، تمیز مى داد.
یكتا زنى كه نه تنها در زنان، بلكه در مردان عالم، كمتر نظیرش را مى توان دید. توانابانویى كه عالى ترین نمونه اى از شهامت و دلیرى، دانش و بینش، كفایت و خردمندى، قدرت روحى و تشخیص موقعیت بوده وهر وظیفه اى از وظایف گوناگون اجتماعى را كه به عهده گرفت، به خوبى انجام داد.
دانشمند بانویى كه باید مردان جهان از خوان تعلیماتش بهره برگیرند و از خرمن كمالاتش خوشه ها بچینند.
صفحات: 1· 2
بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بانوى حرم حضرت ابوطالب (ع) و مادر فاطمه بنت هرم بن رواحه است كه در استيعاب و مقاتل الطالبين نسبت او را به فهر كه يكى از اجداد رسول خدا (ص) است ميرساند شصت سال يا شصت و پنج يا هفتاد سال در این دنیا زندگی كرد و بعد از هجرت به مدينة در سال ۴ هجرت به دیدار حق شتافت و در بقيع مدفون گرديد و شوهرى بغير از ابو طالب نداشت و از آن جناب چهار پسر و دو دختر آورد پسران به اين ترتيب اول طالب بود و پس از ده سال عقيل متولد شد.
پس از ده سال جعفر متولد شد و پس از ده سال ديگر امير المومنين (ع) متولد شد و دختران يكى فاخته كه مشهوره به ام هانى است و ديگرى جمانه .
در خصايص فاطميه آمده است فاطمه بنت اسد عليها سلام بنور ولايت حاملة و زنى نيكو سیرت و دانا و بينا به امور آخرت و هوشمند با كمال عفت و شرافت بود.او نخستين جدۀ حسنين تا خاتم الائمة قائم آل محمد عليهم السلام است. پس از جهتى با خديجه كبرى ام المؤمنين برابر است و از جهتى ام الائمۀ اثنى عشر يعنى مادر دوازده نفر امام عليه السّلام است بلكه ظهور انوار ولايت و امامت اولا از آن مخزونۀ عصمت و گنجينۀ حياء و عفت شده و زنى نزديك تر از او به هاشم بن عبد مناف جز نبات طاهره عبد المطلب نبوده و اول هاشميه است كه خليفه هاشمى از او متولد شده و چنين اختر فروزنده ای را به جهان آورده است.
فاطمه بنت اسد نه تنها مادر امير المومنين بود بلكه بعد از وفات عبد المطلب كه رسول خدا شش يا هشت سال از سن او گذشته بود و در خانۀ ابوطالب بسر مي برد فاطمه بنت اسد در حق رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مادرى ميكرد و در همه جهت او را بر فرزندان خود مقدم ميداشت و نيز مادر فاطمه زهراء عليها سلام بود بعد از خديجه كه آن سيدۀ نساء هنگاميكه مادرش خديجه دنيا را وداع گفت پنج سال بيش از سن آن حضرت نگذشته بود و فاطمة بنت اسد مادرى ميكرد و در دامان عزت خود آن مستورۀ دو جهان را بجان و دل سرپرستى مي كرد تا از دنيا رفت (كفى لها فخرا و شرفا)
صفحات: 1· 2
در كتاب شريف نهج البلاغه برخى اخبار غيبى وجود دارد كه در زير از نظرتان مىگذرانيم:
1- شهر بصره غرق مىشود.
پس از اينكه جنگ جمل به پايان رسيد و بصره فتح شد على (ع) خطبهاى ايراد كرد كه بخشى از آن، از خبرهاى غيبى آن حضرت به شمار مىآيد.
فرمود: وايم الله لتغرقن بلدتكم كانى بمسجد كم كجؤجؤ سفينة…
به خدا سوگند شهر شما غرق مىشود و مسجد شما بسان سينه كشتى (كه بدنه آن در آب فرو مىرود و تنها سينهاش روى آب ظاهر است) ديده مىشود خداوند از بالا و پايين به اين شهر عذاب خواهد فرستاد. 1
ابن ابى الحديد در شرح اين كلام مىنويسد:
بصره تاكنون دوباره در آب غرق شده است يك بار در زمان «القادر الله» و بار ديگر در زمان «القائم بامرالله» طغيان آبهاى خليج فارسى اين شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قسمتى از مسجد جامع همان طور كه على (ع) خبر داده بود در ميان آب ديده مىشد و در اين دو حادثه تمام خانهها خراب شد و جميعت زيادى غرق شدند. 2
2- معاويه بر سرزمين عراق مسلط مىگردد.
امير مؤمنان (ع) خبر مىدهد كه او پيش از معاويه از دنيا مىرود و معاويه پس از او بر عراق مسلط مىگردد و سپس مىافزايد:
«انه سيامركم بسبى و البرائة منى…» .
«از شما مىخواهد كه به من ناسزا گوييد و از من بيزارى جوييد…»3
همانطور كه على (ع) خبر داده بود، معاويه پس از آنحضرت بر عراق مسلط شد و از مردم خواست كه به آن حضرت ناسزا بگويند وازاو بيزارى جويند و داستان اسفانگيز ناسزا گويى به على (ع) حتى در خطبههاى نماز جمعه كه از زمان معاويه به دستور او مرسوم شده بود در تواريخ ثبت و ضبط است. 4
صفحات: 1· 2
يكى از برجسته ترين آثار سيد رضى كتاب شريف نهج البلاغه است؛ كتابى كه هر گوهرشناسى را به اعتراف به جايگاه بلند و برجسته آن واداشته و سرهاى همه آنان را به تواضع در برابر اين كتاب فرود آورده است.
حنّا الفاخورى نويسنده تاريخ ادبيات عرب مى نويسد:
(كتاب نهج البلاغه يك ثروت عظيم فكرى و ادبى است. اين كتاب پيوسته مردمان را به عمل به شعائر دينى و پيروى از تعاليم قرآن مجيد و استوار ساختن كارهاى نيك و خوش فرجام فرامى خواند و آنان را به پيش رفتن در طريق فضائل برمى انگيزد. نهج البلاغه دين را با مسايل اجتماعى و سياسى درآميخته و البته دين را پايه و اساس آن دو ديگر قرار داده و خواهان جامعه اى است كه بر سخن عدل و مساوات و حريّت استوار شده باشد. در اين كتاب عدل را جايگاهى وسيع است و امام آن را از مقتضيات اصلى زندگى و نگهبان آن قرار داده است… در نهج البلاغه در كنار اين تعاليم آراء گوناگونى در فلسفه مابعدالطبيعه و فقه و معلومات بسيار تاريخى نيز آمده و مجموعه اين مزاياست كه نهج البلاغه را در عالم ادب و دين و اجتماع به مقامى بلند رسانده است).
شيخ محمد عبده مفتى اسبق مصر و شارح نهج البلاغه در وصف اين كتاب مى گويد:
(معتقدم بحق سخن على عليه السّلام بعد از قرآن كريم و كلام نبوى فصيحترين و بليغترين و پرمعناترين و جامعترين سخنان است).
شارح بزرگ نهج البلاغه ابن ابى الحديد مى گويد:
(يك سطر از نهج البلاغه برابر با هزار سطر كلام ابن نباته يعنى همان خطيب بلندآوازه اى است كه همگان بر يگانه بودن او در عصر خود و در فن خطابت اتفاق نظر دارند).
صفحات: 1· 2
نهج البلاغه يک اثر فوق العاده هنری است و از لحاظ زيبايی و شيوايی معتبر است . هيچ گوينده فارسی و هيچ نويسنده و هنرمند و شاعری را در زمان خود و در هيچ زمانی سراغ نداريم که بتواند با زبان شيوای علی (ع) حرف بزند(۱)
<<مقام معظم رهبری>>
نهج البلاغه دريايی است بی کران اقيانووسی پهناور گنجينه ای است پر گهر باغی است پر گل آسمانی است پر ستاره.
جرج جرداق مسيحی نويسنده معروف لبنانی در کتاب ارزنده خود به نام (الامام علی صوت العداله الانسانيه)می گويد:
نهج البلاغه در بلاغت فوق بلاغت است . قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده است(۲)
و هم او می گويد :< جاذبه های کلمات امام علی (ع)آنچنان شوری در من ايجاد کرد که ۲۰۰ بار نهج البلاغه را مطالعه کردم> (۳)
شارح معروف نهج البلاغه <<ابن ابی الحديد معتزلی>>در عظمت خطبه های نهج البلاغه می گويد :
من سوگند می خورم به همان کسی که تمام امت به او سوگند ياد می کنند من اين خطبه (الهيکم التکاثر ۲۲۱) را از پنجاه سال قبل تا کنون بيش از هزار بار خوانده ام و هر زمان که خوانده ام و هر بار که مطالعه نموده ام در قلب من اثر عميقی گذاشته است (۴)
تاريخ ادبيات عرب حاکی از ظهور گويندگان و نويسندگانی است که سخنانشان نشات يافته از احساس می باشد به نحوی که چون به گوش شنونده برسد اعماق قلب و روح او را تسخير کند . گزينش افاظ فصيح٬ ترکيب مناسب ٬ آرايش های لفظی و معنوی در آثار آنان بوضوح ديده می شود اما هيچ کس را ياری مصاف با حضرت مولی الموحدين علی ابن ابی طالب نمی باشد. اينک به طور گذرا صنايع ادبی در نهج البلاغه را که حاکی از اين نوع اعجاز در کلام امير المومنين (ع) می باشد ملحوظ نظر قرار می دهيم:
صفحات: 1· 2
پروفسور هانرى كربن, محقق و شرق شناس معروف فرانسوي, نهج البلاغه را از مهمترين سرچشمه هايى معرفى كرد كه متفكران شيعه پيوسـتـه از آن سيراب شده اند.
در قسمتى از گفتار او آمده اسـت كـه بـعد از قـرآن و احـاديـث پيامبر اسلام(ص), نهج البلاغه در درجه نخست اهمـيـت قـرار دارد و تفكر فلسفى شيعه به آن وابسته است.
استاد امين نخله, يكى از صاحبنظران مسيحيت, در جواب شخـصى كـه از او درخواست كرده بود كه صد كلمه از نهج البلاغـه را بـراى او انتخاب كند, مى گويد: به خدا قسم نمى توانم.
چگونه از ميان صدها كلمه كهربار تعداد صد كلمه آن را انتـخـاب كنم. من از انتخاب يك كلمه آن هم عاجز هستـم, زيـرا ايـن كـار درست به اين مى ماند كه دانه ياقوتى را از كنار دانه هاى ديـگـر بردارم.
بولس سلامه, استاد شاعر و نويسنده معروف مسيحى لبناني, دربـاره نهج البلاغه مى گويد: نهج البلاغه اثر جاودانه اى است كـه انسـان را به شناخت انديشه بزرگ علـى ابـن طـالـب (عـليـه السـلام) وادار مـى سـازد و هيـچ كـتـابـى جـز قـرآن بــر آن بــرتــرى ندارد.
جرج جرداق نويسنده و اديب معروف مسيحي, نهج البلاغـه را بـيـانى رساتر از هر بيانى دانسته اسـت كـه تـا انسـان هسـت و انديـشه انسانى وجود دارد, با ذوق هنرى و ادبى انسان پيوند ناگسسـتـنى خواهد داشت.
برگرفته شده از مجله مكتب اسلام , ش 4 , سال 40
اما بعد، جهاد، درى است از درهاى بهشت كه خدا به روى گزيده دوستان خود گشوده است; و جامه تقوى است، كه بر تن آنان پوشيده است.
زره استوار الهى است كه آسيب نبيند; و سپر محكم اوست - كه تير در آن ننشيند -. هر كه جهاد را واگذارد و ناخوشايند داند، خدا جامه خوارى بر تن او پوشاند، و فوج بلا بر سرش كياند; و در زبونى و فرمايگى بماند. دل او در پردههاى گمراهى نهان، و حق از او روى گردان. به خوارى محكوم و از عدالت محروم.
من شبان و روزان، آشكارا و نهان، شما را به رزم اين مردم تيره روان خواندم و گفتم: با آنان بستيزيد، پيش از آنكه بر شما حمله برند، و بگريزيد.
به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانهشان نكوشيدند، جز كه جامه خوارى بر آنان پوشيدند. اما هيچ يك از شما خود را براى جهاد آماده نساخت و از خوارمايگى، هركس كار بار به گردن ديگرى انداخت; تا آنكه از هر سو بر شما تاخت آوردند و شهرها را يكى پس از ديگرى از دستتان برون كردند. اكنون سربازان اين مرد غامدى به انبار در آمده و حسان پسر حسان بكرى را كشته و مرزبانان را از جايگاههاى خويش راندهاند. شنيدهام مهاجم به خانههاى مسلمانان، و كسانى كه در پناه اسلامند در آمده، گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پاى زنان به در مىكرده است; حالى كه آن ستمديدگان برابر آن متجاوزان، جز زارى و رحمتخواستن سلاحى نداشتهاند. سپس غارتگران، پشتوارهها از مال مسلمانان بسته; نه كشتهاى بر جاى نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. اگر از اين پس مرد مسلمانى از غم چنين حادثه بميرد، چه جاى ملامت است، كه در ديده من شايسته چنين كرامت است.
شگفتا! به خدا كه هماهنگى اين مردم در باطل خويش، و پراكندگى شما در حق خود، دل را مىميراند; و اندوه را تازه مىگرداند. زشتبا ديد و از اندوه برون نياييد! كه آماج تير بلاييد، بر شما غارت مىبرند و ننگى نداريد. با شما پيكار مىكنند و به جنگى دست نمىگشاييد. خدا را نافرمانى مىكنند و خشنودى مىنماييد. اگر در تابستان شما را بخوانم، گوييد هوا سخت گرم است، مهلتى ده تا گرما كمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم، گوييد سختسرد است، فرصتى ده تا سرما از بلاد ما به در شود. شما كه از گرما و سرما چنين مىگريزيد، با شمشير آخته كجا مىستيزيد؟
اى نه مردان به صورت مرد، اى كم خردان ناز پرورد! كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم كه به خدا، پايان اين آشنايى ندامتبود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدايتان بميراناد! كه دلم از دستشما پر خون است و سنيهام مالامال خشم شما مردم دون، كه پياپى جرعه اندوه به كامم مىريزيد، و با نافرمانى و فروگذارى جانبم، كار را بهم در مىآميزيد، تا آنجا كه قريش مىگويد پسر ابوطالب دلير است اما علم جنگ نمىداند. خدا پدرانشان را مزد دهاد! كدام يك از آنان پيشتر از من در ميدان جنگ بوده و بيشتر ازمن نبرد دليران را آزموده؟! هنوز بيستسال نداشتم كه پا در معركه گذاشتم، و اكنون ساليان عمرم از شصت فزون است. اما، آن را كه فرمان نبرند سر رشته كار از دستش برون است.
نهج البلاغه - خطبه 27
دكتر سيد جعفر شهيدى
با خود فکر می کردم چرا در زمانی که به ایران بخاطر اجرای برنامه تنظیم خانواده در سال 1371 جایزه دادند، آمریکا نا موفق ترین کشور در کاهش جمعیت معرفی شد؟
با خود می اندیشیدم چرا همزمان با وقتی که ما و کشورهای مسلمان را برای کاهش جمعیت تشویق می کردند،در کشورهایی همچون ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی و رژیم غاصب صهیونیستی سیاست های افزایش جمعیت بصورت گسترده اجرا می شد؟
کمی تامل کردم و دیدم سياست های کاهش جمعيت در کشورهای مسلمان عمدتا با اهداف سياسی و براساس جهانی سازی غربی تنظيم شده است و جمعیت کشورهای توسعه یافته به دليل فروپاشی خانواده و حاکميت ارزش های مادی و خودمحوری و لذت طلبی باز هم رو به نزول است. لذا کشورهای غربی و در رأس آن آمريکا برای ايجاد تعادل اقتصادی و جمعيتی به نفع خود و به عبارت دیگر برای حفظ عملکرد تجاری و صنایع امریکاو موقعیت اقتصادی و سیاسی کشورهای توسعه یافته و غربی جمعيت جهان را به کاهش تشویق می کنند در حالی که مشوق های گسترده ای برای ازدیاد جمعیت در کشورهای خود قرار داده اند!!؟
گفته دکتر «چارلز راون هولت»، مدیر پیشین دفتر صندوق جمعیت شاهد بر این مدعاست . وی می گوید: «کنترل جمعیت برای حفظ عملکرد طبیعی مصالحِ تجاریِ ایالات متحده در سراسر جهان، ضرورت دارد.».به نظر می رسد که شاید از دو طریق بتوان از رسیدن جمعیت به ده میلیارد جلوگیری کرد؛ یا باید نرخ زاد و ولد کنونی به سرعت کاهش یابد و یا باید نرخ مرگ و میر بالاتر رود. راه حل دیگری متصور نیست.
قال امیر المؤمنین (ع): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره. (1)
جناب شیخ بهائی میفرماید: اعداد روح حروف هستند، یعنی عدد جان حرف میباشد. (الاعداد ارواح و الحروف اشباح)
هر حرفی عددی دارد که در حقیقت روح و جان و بطن آن حرف است، حروف ابجد عبارتند از:
«اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ»
عدد حروف ابجد:
الف =۱، ب = ۲،ج =۳، د =۴،ه =۵، و =۶،ز=۷، ح = ۸، ط =۹، ی =۱۰، ک =۲۰، ل =۳۰، م =۴۰، ن =۵۰، س =۶۰، ع =۷۰، ف =۸۰، ص =۹۰، ق =۱۰۰، ر=۲۰۰، ش =۳۰۰، ت =۴۰۰، ث =۵۰۰، خ =۶۰۰، ذ =۷۰۰، ض =۸۰۰، ظ =۹۰۰، غ =۱۰۰۰
صفحات: 1· 2
«و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحبّ الصّابرین».
«چه بسیار پیامبرانی که مردانی الهی همراه آنان جنگیدند و با باطل نبرد کردند و هرگز سستی پیدا نکردند و ضعف نشان ندادند و خداوند مقاومت کنندگان را دوست می دارد».
در جای دیگر می فرماید:
«انّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفّاً کأنّهم بنیان مرصوص »
خداوند مردمی را که در راه او می جنگند و مانند دیواری روئین و فلزی که هیچ قدرتی نمی تواند آنها را از جا بکند و حرکت دهد، ایستادگی می کنند، دوست دارد.
باز در این زمینه می فرماید:
«محمّد رسول الله و الّذین معه اشداء علی الکفّار رحماء بینهم »
و امثال این آیات در قرآن زیاد است.
منبع: پایگاه جامع شهیدمطهری
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى وعبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام وحى داشت و دستهاى سياست، اين مفسران واقعى (اهل بيت عليهم السلام) را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نيازهاى اعتقادى و پرسشهاى عبادى و مسايل مستحدث يكى پس از ديگرى رخ نمود و كسانى كه در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مىشدند، ناگزير بايد جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارك مىديدند!
عدم احاطه كامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از يك سو، و عدم آشنايى آنان با فرهنگ ويژه وحى از سوى ديگر، سبب گرديد تا با قياس و توجيه گرى و استحسان و تكيه بر آراى شخصى و گاه احاديث بىريشه و اقوال بىاساس، عقيدهاى را ابراز كرده و يا فتوايى دهند.
بنابر اين، يكى از راههاى اساسى مبارزه با اين مشكل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غير مستند به وحى بود.
امام باقر (ع) در اين راستا مىفرمود:
هر گاه من حديث و سخنى براى شما گفتم، ريشه و مستند قرآنى آن را از من جويا شويد.سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پيامبر (ص) از قيل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زياد، نهى كرده است.
به آن حضرت گفته شد: اين مطالب در كجاى قرآن آمده است؟
امام باقر (ع) فرمود: در قرآن آمده است
لا خير فى كثير من نجواهم الا من امر بصدقة أو معروف أو اصلاح بين الناس (1)
(اين آيه دلالت مىكند كه بيشتر سخنان نجوايى و به درازا كشيده فاقد ارزش است، مگر سخنى كه در آن امر به انفاق يا كار نيك و يا اصلاح ميان مردم باشد) .
و لا تؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما (2)
(از اين آيه استفاده مىشود كه اموال را نبايد در معرض نابودى و تباهى قرارداد).
صفحات: 1· 2
انجمن اسلامی شهید مظلوم ادواردو آنیلی مدتی است که سیر نمایشگاهی فرقه ضاله وهابیت خود را برای آگاهی و بصیرت عمومی نسبت به این فرقه ضاله، وقف و برای دانلود عمومی بر روی سایت نمایشگاهی اش قرار داده است.
همچنین بزودی سیر نمایشگاهی سیره زندگی امام هادی علیه السلام جهت دانلود رایگان بر روی این سایت قرار می گیرد.
شما می توانید نمایشگاه فرقه ضاله وهابیت را اینجا ببینید و دانلود کنید
شایان ذکر است انجمن شهید ادواردو آنیلی بزرگترین تولید کننده مجموعه های نمایشگاهی مذهبی است که سیر نمایشگاهی من یک محجبه از کارهای شناخته شده آن است.
امام باقر علیهالسلام در گفتارى امیدآفرین و نشاط بخش به منتظران حقیقى آن حضرت مژده مىدهد كه «یَأْتِى عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبى لِلثّابِتِینَ عَلى اَمْرِنا فِى ذلِكَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنى ما یَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِىءُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبادِى آمَنْتُمْ بِسِرّى وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبى فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّى(1) ؛ بر مردم زمانى مىآید كه امامشان از منظر آنان غایب مىشود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهلبیت ثابتقدم و استوار بمانند! كمترین پاداشى كه به آنان مىرسد، این است كه خداى متعال خطابشان مىكند و مىفرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق كردید. پس بر شما مژده باد كه بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آن گاه امام باقر علیهالسلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارجگذارى به چنین منتظران راستینى به آنان مىفرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقى من هستید. رفتار نیك و شایستهتان را مىپذیرم و از كردار ناپسندتان عفو مىكنم و به خاطر شما سایر گنهكاران را مىآمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع مىكنم. اى عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناك خود را به مردم نافرمان نازل مىكردم.»(2)
پیشواى پنجم علیهالسلام در توصیف یاران حضرت مهدى علیهالسلام كه در زمان غیبت، خود را براى شركت در قیام جهانى آن حضرت آماده مىكنند، به ابو خالد كابلى فرمود: «من به گروهى مىنگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا مىخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حكومت الهى تلاش مىكنند. بارها از متولیان حكومت اجراء حق را خواستار مىشوند، امّا با بىاعتنایى مسئولین مواجه مىشوند. وقتى كه وضع را چنین ببینند، شمشیرهاى خود را به دوش مىنهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار مىورزند تا این كه سردمداران حكومت نمىپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مىگردند و كسى نمىتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان وقتى كه حكومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام به كس دیگرى نمىسپارند. كشتههاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مىشوند.»
صفحات: 1· 2
وقتی افراد در یک جامعه به سمت زیاده خواهی و دنیاطلبی روی بیاورند آفات گوناگونی هم در پی خواهد داشت که بدون شک یکی از آنها رشوه است. چرا که در چنین جامعه ای عده ای می خواهند زودتر از دیگران و پیش از موعد مشکل و کارشان حل شود و به موفقیت برسند. لذا چاره ای نمی بینند جز اینکه با پرداخت مبالغی به افرادی که کار دست آنهاست حتی تقاضای باطل خود را جلو ببرند. در طرف مقابل هم در بین متصدیان امور برخی به حقوق و مزایای خویش راضی نیستند و دنبال راه های میان بر برای پول در آوردن هستند. نتیجه این فعل و انفعال این می شود که گناه بسیار بزرگ رشوه در جامعه گسترش می یابد.
در همین رابطه توجه به دو فتوای زیر از رهبر معظم انقلاب ضروری است:
س ۱۲۴۸: اگر شخصى براى انجام کار قانونى خود مجبور به پرداخت مبلغى به کارمندان يکى از ادارات شود تا کار قانونى و شرعى او را به راحتى انجام دهند زيرا اعتقاد دارد که اگر اين مبلغ را نپردازد، کارمندان آن اداره کار او را انجام نخواهند داد، آيا عنوان رشوه بر اين مبلغ صدق مىکند؟ و آيا اين عمل حرام است يا اينکه اضطرارى که باعث پرداخت آن براى انجام کار ادارى او شده، عنوان رشوه را از آن بر مىدارد و در نتيجه حرام نخواهد بود؟
ج: پرداخت پول يا اموال ديگر از طرف فرد مراجعهکننده به کارمندان ادارات که مکلّف به ارائه خدمات ادارى به مردم هستند، و حتماً منجر به فساد ادارات خواهد شد، عملى است که از نظر شرعى حرام محسوب مىشود و توهّم اضطرار، مجوّز او در انجام اين کار نيست.
*****
صفحات: 1· 2
نرم افزار «تنهایی با خدا» مطالب ویژه اعمال ماه رجب و ایام البیض و سنت معنوی اعتکاف طراحی و ارائه شده است.
ادعیه روزانه ماه رجب، لیله الرغائب (شب آرزوها)، اعمال ماه رجب، شرایط اعتکاف و معتکف، مکان و زمان اعتکاف عناوین برخی موضوعات ارائه شده در این نرم افزار میباشد.
نرم افزار تنهایی با خدا به گونه ای طراحی شده است که امکان نصب و اجرا بر روی طیف وسیعی از گوشیها با سیستم عامل آندروید و جاوا را فراهم میسازد. همچنین نمایش فهرست کتاب با قابلیت نمایش مسیر جاری، جستجو در زیر فهرست انتخابی، ایجاد فهرست شخصی (منتخب) بر اساس فهرست اصلی، امکان برجسته نمودن (highlight) متن انتخابی به صورت نامحدود و دسته بندی آنها در گروههای مورد نظر، امکان یادداشت برداری از متن انتخابی، امکان ارسال مطلب مورد نظر از طریق پیام کوتاه و ایمیل، قابلیت چرخش متن به منظور تسهیل در امر مطالعه و برخورداری از پنج سایز فونت متفاوت برخی امکانات قابل توجه این نرم افزار است.
منبع: موسسه فرهنگی موج همراه نور
چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیدههای آن، قطعاً مدار زندگیمان را عوض میکند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگهای القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحالهی در تعریف شدهایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهندهی زن و شوهری تبدیل میشود که در آستانهی جدا شدن هستند! برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچهداشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟ این عوامل پرکردن بیمعنی زندگی است و البته هرکدام از این تعاریف را فرض بگیرید، یک منظومهای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب میکند.
احکام الهی یک سلسلهی واحد است
اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً میگوید: «لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ»۱ بچههایتان را از ترس گرسنهماندن و فقیرشدن نکُشید. این دستور اسلام، و یک منظومهای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را میکشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچهدار نمیشوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و میگویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است. یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
اگر خداوند چنین دستوری میدهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف میکند. خداوند یک منظومهی احکام ایجاد میکند. ما نفقه را نمیدهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمیدهیم، بعد میگوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بستهی مالی بوده که امروزه ۹ قسمت آن را اجرا نمیکنند و بعد میگویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر میشود، قانونش را عوض کنید. اگر دربارهی هر چیزی در عالم اینطوری عمل کنیم، نتیجهاش همینگونه میشود. قوانین اسلام یک بستهی کامل است ولذا با حذف بخشی از آنها قطعاً بخشهای دیگر آسیب میبیند.
فرزند جایگاه والایی در منظومهی توحیدی دارد
یک بحث استثنائی قرآن دربارهی فرزند، در آیات ابتدایی سورهی مبارکهی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیهالسلام است. جناب زکریا اینگونه به پروردگارش میگوید که: «قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً»۲ پروردگارا من پیر شدهام، ولی اینطور هم نیستم که بگویم نمیشود؛ « وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی»۳ من یک مَوالیای دارم و نگرانشان هستم. منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانوادهای دارد؟ نهخیر؛ میگوید: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم میدانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»۴.
نمیگوید من از جانب تو غلام میخواهم. نمیگوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه میگوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». میگوید «ولیّ» میخواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد. یعنی میخواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح میدهد و میگوید: «یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»۵. ارث نبوت برایش مهم است، نه اینکه من دچار کهولت سن هستم و میترسم این پولهایی که جمع کردهام، چه خواهد شد! او «ولیّ» میخواهد. میگوید من پرچم توحید را برافراشتهام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر اینکه موسی وقتی از میان قومش رفت، همهی تلاشهای او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را میخواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامهی ولایتش میخواهد و این همان نگاهی است که همهی انبیاء به فرزندانشان دارند.
صفحات: 1· 2
پژوهشگر: رقیه علیمحمدی
استاد راهنما: سرکار خانم میترا ترابی زنجانی
بررسی جایگاه زن در اندیشه امام علیعلیه السلام و آنچه در نهج البلاغه و سایر متون تاریخی و حدیثی دیگر آمده، آهنگی ملامتگر و تنقیص کننده دارد. که این امر زمینه های گفتگو های فراوان و داوری های متناقض را پیش آورده است.
مثلا در خطبه 80 نهج البلاغه آمده که حضرت چنین خطابه خواندند:
“ای مردم! ایمان زنان ناتمام است، خرد ایشان ناتمام است….”
حال در این باره توجیه ها و سخنان متفاوتی از عالمان و متفکران عرضه شده است.
برداشت ها و تحلیل ها
الف) نفی مطلق:
این گروه، این سخنان را مبنای زن شناسی و تعامل با زنان قرار داده و به دفاع از این روایات منقول پرداخته اند.
ب) نفی مطلق:
این گروه نیز چنین سخنانی را ستمی بر زن دانسته و ظلم تلقی کرده اند و گفته اند: البته که وضعیت تاریخی باعث این سخنان شده است.
ج) توجیه و تأویل:
این گروه از یک سو پذیرش این سخنان را و نسبت دادن آنها به امام علی علیه السلام را روا ندانسته و از دیگر سو، آن حضرت را والاتر از آن می دانند که بر موجودی خواه زن، و خواه مرد، ستم روا دارد و ناعادلانه بر کسی بتازد.
حال، توجیهات این گروه همگی در یک سطح نیست. به طور مثال:
الف) گروهی معتقدند که بخشی از نکوهش های نهج البلاغه راجع به زن ظاهرا به جریان جنگ جمل باز می گردد. و روایاتی که در نهج البلاغه وارد شده یک قضیه حقیقه نیست، بلکه تقریبا نظیر قضیه ی شخصیه یا قضیه خارجیه است1.
ب) برخی این سخنان را به دوره ای از زمان اختصاص داده اند. و گفته اند: قراین و مناسبت های تاریخی را نباید ندیده گرفت2.
ج) برخی نیز بر این باورند که در برخورد با این سخنان، سه نکته را باید در نظر داشت: 1. احتمال تحریف؛ 2. سنجش سخنان با روح اسلام؛ 3. تأویل؛ و گفته اند: نهج البلاغه مجموعه ای است که عالم بزرگوار ما، سید رضیرحمت الله علیه، حدود دوق قرن پس از حضرت امیر به جمع آوری آن پرداخته؛ بنابراین نمی توان قسم خورد که تمامی کلماتی که از آن حضرت نقل شده، به دور از هرگونه تحریف و دستبرد باشد. و باید سلسه راویان آن را بررسی نموده و آن مطالب را با روح اسلام که همان محکمات قرآن است، سنجیده شود…3
د) برخی نیز از جنبه ی نوع و تفاوت های در خلقت زن و مرد اشاره کرده و این موضوع را از آن جهت پیگیری نموده اند.
……………….
صفحات: 1· 2
یکی از سوالاتی که در خصوص قوم بنی اسرائیل وجود دارد این است که چرا خداوند به آنها برتری داد و نعمت زیادی در اختیارشان گذاشت؟ و اینکه آیا اصلاً نعمت فراوان همیشه برای بشر خیر محسوب می شود یا شر؟ و اگر نعمت می تواند موجب انحراف شود راه چاره چیست؟ اینکه اصلاً از خدا نعمت نخواهیم!؟
خداوند متعال در آیه ۴۷ سوره بقره آورده است:
«يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ»
اى بنى اسرائيل! نعمتم را كه به شما ارزانى داشتم، بياد آوريد و اين كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم.
در پاسخ به شبهات فوق با توجه به تفسیر این آیه شریفه باید دانست:
* محتوای آیه ۴۷ به گونه ای است که شاید برخی گمان ببرند بنی اسرائیل بر تمام جهانیان برتری داده شده اند ولی آیا به راستی چنین است؟ و اصلاً چرا خداوند باید گروهی را در نعمت دادن بر سایرین برتری بدهد!؟
آنچه مسلم است اینکه بنی اسرائیل در زمان خویش بر بخشی از مردم زمان خود برتری داده شدند. این نکته از آیه ۱۳۷ سوره اعراف به روشنی پیداست زیرا آنجا فرموده که: «ما اين مستضعفان را وارث مشرق و مغرب زمين كرديم.» پس روشن است كه بنى اسرائيل در آن زمان وارث تمام جهان نشدند و مقصود اين است كه وارث شرق و غرب منطقه خودشان گشتند بنا بر اين فضيلت آنها بر جهانيان نيز برترى نسبت به افراد همان محيط است.
و اما پاسخ سوال دیگر نیز از همین آیه مشخص است. آنها در آن زمان مستضعف بودند. اراده خداوند بر این است که از مستضعفان دلجویی نماید لذا بعد از سختی ها و مشکلات فراوانی که این قوم مستضعف دچارش گردیدند خدا به آنها نعمت فراوان داد.
صفحات: 1· 2
نجات از شقاوت
تسبيحات حضرت زهرا(عليهاالسلام) از آثار و برکات بسيارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات يافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بينش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى ديگر يکى از مهمترين مسائلى که همهى انسانها را آگاه يا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههايشان را در جهت وصول به آن پىريزى مىکنند، مسئلهى رسيدن به سعادت و گريز از شقاوت است
منتهى از آنجايى که انسان اختيار دارد؛ راه خودش را بايد آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اين که راه برايش نمايان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و راه هدايت مىپيمايد، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پيش مىگيرد. و اين مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصيرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نيز به غفلت به سر مىبرند.
لذا آن دسته که داراى بصيرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت هميشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خويش طلب دورى از شقاوت و رسيدن به سعادت مىنمايند. مداومت بر تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.
از اين رو شايسته نيست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماييم. امام صادق(عليهالسلام) در اين رابطه مىفرمايد: «يا ابا هارون، انا نامر صبياننا بتسبيح فاطمه عليهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم يلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنيم به تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام) نيز امر مىکنيم. تو نيز بر آن مداومت کن، زيرا هرگز به شقاوت نيفتاده است بندهاي که بر آن مداومت نموده است.
صفحات: 1· 2
ازدواج امير المؤمنين على عليه السلام با أمّ البنين
پس از آنكه امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله و سلم يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا عليها السلام شهيده راه ولايت و امامت نشست، برادرش عقيل بن ابى طالب را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران بر گزيند تا پسر دليرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام را در كربلا يارى كند (1) .
عقيل، ام البنين كلابيه را براى حضرت عليه السلام برگزيد كه قبيله و خاندانش، بنى كلاب، در شجاعت بى مانند بودند (2) . بنى كلاب از حيث شجاعت و دلاورى در ميان عرب زبانزد بودند، و لبيد درباره آنان چنين سروده است: «ما بهترين زادگان عامر بن صعصعه هستيم» و كسى بر اين ادعا خورده نمى گرفت . «ابو براء»، همبازى نيزه ها (ملاعب الأسنة)، كه عرب در شجاعت مانند او نديده بود، از همين خاندان است (3) .
حضرت امير المؤمنين عليه السلام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام البنين فرستاد. پدر، خشنود از اين وصلت مبارك، نزد دختر شتافت و او نيز با سر بلندى و افتخار پاسخ مثبت داد و پيوندى هيمشگى بين وى و مولاى متقيان على بن ابى طالب عليه السلام برقرار شد. امام عليه السلام در همسرش عقلى سترگ، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ حرمت او كوشيد.
ام البنين، و دو سبط پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
ام البنين بر آن بود كه جاى خالى مادر دو سبط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دو ريحانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و دو سرور جوانان بهشت، امام حسن و امام حسين عليهما السلام، را در زندگى آنها پر كند، مادرى كه در اوج شكوفايى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال خود زد.
فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در وجود اين بانوى پارسا، مادر خود را مى ديدند، و رنج فقدان مادر را كمتر احساس مى كردند. ام البنين ، فرزندان دخت گرامى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را بر فرزندان خود كه نمونه هاى والاى كمال بودند مقدم مى داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى كرد.
تاريخ جز اين بانوى پاك كسى را به ياد ندارد كه به اصطلاح فرزندان هووى خود را بر فرزندان خويش مقدم بدارد. ليكن ام البنين عليها السلام توجه به فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را فريضه هاى دينى مى شمرد، زيرا خداوند متعال در كتاب خود همگان را به محبت آنان دستور داده (4) ، و آنان امانت و ريحانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودند (5) .ام البنين با درك عظمت آنان به خدمتشان قيام كرد و در اين راه از بذل آنچه در توان داشت دريغ نورزيد.
صفحات: 1· 2
شک و تردید مهمان های ناخوانده و مزاحمی بودند که در فکرم جا کرده بودند و قصد رفتن نداشتند. هرکدام چنگال های تیز خود را با سؤال هایی که به سراغم می آمدند در بدنم فرو می کردند. سوزش و درد ناشی از این سؤال ها بیشتر از حدی بود که بتوانم تحمل کنم. پس باید به فکر چاره بود. اما پاسخ آنها را به طور تقریبی می دانستم ولی می خواستم بیشتر و بهتر بدانم. سؤالاتی در مورد اینکه من کیستم؟ چرا اینجا هستم؟ چه خواهم شد؟ به کجا خواهم رفت و سؤالاتی از این قبیل که فکر می کنم برای همه پیش می آید و مغز کوچک بشر عاجز از حل آن است. پس به خدا پناه بردم که او یقیناً راهنمای من خواهد بود. خداوند مانند همیشه لطفش را شامل حالم کرد و قرآن را به من یادآوری و الهام کرد. وای که چقدر ما بدبخت هستیم. قرآن در میان ما و ما مهجور از او. کتابی که لاریب فیه للمتقین است بدون شک راهنمای من خواهد بود. پس با اشتیاق به سوی او رفتم و چون عطر او را بوییدم و مشام جانم را از آن معطر کردم. شگفتا که آیه آیهی آن از عظمت انسان سخن میگفت و این که چگونه دشمنی به نام شیطان در پی از بین بردن این عظمت و بزرگی است. او که از راست و چپ بر انسان وارد می شود تا وی را گمراه کند و با فرو بردن او در گرداب شک و شبهه او را از خدا غافل کرده و بر گمراهی وی بیفزاید. فکر کردم من نیز اسیر شیطان شده ام. او مرا زنجیر کرده بود. اما زنجیری که امکان پاره کردن آن را داشتم. زیرا خدا همه جا با من بود و مرا یاری می کرد. پس می توانستم این زنجیر را پاره کنم. با همان وسیله ای که خدا به من الهام کرده بود؛ یعنی قرآن. قرآنم را گشودم و به آن لبخند زدم. گویی از خواب بیدار شده بودم. قرآن برای من همه چیز بود. آه که تدبر در آیات آن چقدر برایم لذت بخش بود و من به این موضوع کمتر توجه کرده بودم. خدایا مرا ببخش از این که در حق قرآن کوتاهی کرده بودم. چقدر درباره من (انسان) سخن گفته بود. من در نزد او چه مقام والایی داشتم. من مسجود ملائک بودم: ﴿و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم﴾ (سوره بقره، آیه 34) من نماینده خدا بر روی زمین بودم: ﴿انی جاعل فی الارض خلیفة﴾ (سوره بقره،آیه 30) آیا بیشتر از این به کسب افتخار و برتری نیاز داشتم؟
صفحات: 1· 2
اول از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه فرمود سميت فاطمه لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دنيا و حسبا يعنى فاطمه ناميده شد بجهت اين كه از زنان زمان خود منقطع بود و جدا بود بواسطه فضل و دين و حسب و البته آنچه مفيد است فضل و دين و شرف و حسب است.
2 (ر) سميت فاطمه لانقطاعها عن فواطم التسعه چون آنها در كفر متولد شدند و فاطمه وليده اسلام است.
3 و در علل الشرايع از حضرت باقر عليه السلام روايت كند كه چون فاطمه متولد شد (اوحى الله عز و جل الى ملك و قال له انطلق الى محمد و قل له سمها فاطمه فسماها فاطمه ثم قال انى فطمتك بالعلم و فطمتك عن الطمث پس حضرت باقر عليه السلام فرمود والله لقد فطمها الله تعالى بالعلم و عن الطمث بالميثاق) در اين حديث چهار مطلب است اول ملكى اسم فاطمه را بر زبان پيغمبر جارى فرمود دوم فطام فاطمه بالعلم سوم فطامش از طمث چهارم كلام امام عليه السلام كه بقسم
خبر از وقوع قول حضرت رسول داده با ضميمه ى ميثاق و معنى فطام بعلم يعنى ترا شير دادم تا بى نياز شدى و ترا بسبب علم از جهل جدا كردم و اين بيان كنايه است كه فاطمه در بادى فطرت بعلوم ربانيه عالمه بوده است
4 (ر) از حضرت صادق مرويست كه فرمود (افتدرى اى شئى تفسير فاطمه قال لا قال (ع) فطمت عن الشر) يعنى از شر بديها بريده و جدا شده و اگر لازم نباشد فطمت يعنى فاطمه خود را از همه شرور دور نمود
صفحات: 1· 2
تاریخ دقیق تولّد حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در برخی از منابع به این شرح ذکر شده است: حضرت شاه عبدالعظیم که کنیه اش ابوالقاسم و ابوالفتح نیز بوده ، در روز پنج شنبه چهارم ماه ربیع الآخر و در برخی از منابع دیگر دیگر درچهارم ربیع الثانی سنه 173 هجری قمری ، مطابق 25 تیر ماه 158 یزدگردی ، در زمان هارون الرشید در مدینه در خانه جدّش حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام متولّد شد.
ایشان طی مدت ۷۹ سال عمر با برکت خود، چهار امام بزرگوار را درک نمود: امام موسی کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام، و از سه امام آخر احادیث فراوانی روایت کرده است.
هدیه سیدالكریم علیه السّلام به آیت الله مرعشی
طلبه سیّدی ، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می برد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد . دختری معرّفی می شود و به خواستگاری می روند ، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می شود . جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می كند ، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود . شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود : یك جفت گوشواره ، 4 عدد النگو ، 2 عدد پیراهن ، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش . اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود ، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود .
ایشان ناامید از انجام شرط ، عازم قم می شود . امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف می كند . آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود ، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد . تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است . در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می گذارد . در حالتی دل شكسته زار زار می گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می گیرد .
صفحات: 1· 2
به نام خدای مهربان؛ مهدی جان! حکمت بسیاری از اتفاقات و وقایع تاریخی را فقط “خدا” می داند و با اذن او شما که “اولی الامر” ما هستید.
اینکه آغاز ولایت شما همزمان شود با میلاد پیامبر اعظم(ص) و هلاکت لات و عزی…
اینکه به فرمودهی حضرت محمد(ص)، شما؛ بزرگوار در نام و کنیه، زیبایی صورت و حسن خلق و… شبیهترین باشید به ایشان …
اینکه آغاز امامت شما پایان عمر اولین ظالمها بر خاندان نبوت باشد…
اینکه آغاز خلیفةاللهی شما همزمان باشد با هفتهی وحدت…
وحدت درخدای احد، دین واحد، پیامبر واحد، کتاب مقدس واحد و… منجی موعود واحد
… وقتی ظلمهایی را که اسلام انگلیسی وهابیت بر برخی مسلمانان ناآگاه وارد میکند و شکستن حرمت مقدسترین واژهها نظیر جهاد و نکاح و… را در کثیفترین و قبیحترین شکل میخوانیم و میشنویم، وقتی ابتذال برخی جوانان را که حاصل دست استکبار و استعمار است میبینیم، وقتی اخبار ستمی را که بر شیعیان در گوشه و کنار جهان میرود را میشنویم و میخوانیم، در ذهنمان حکومت آرمانی شما را تصور میکنیم…
مهدی جان!
فقط خدا میداند که چه تعداد از مسلمان و ستمدیدگان جهان منتظر و چشم به راه حکومت تو هستند.
حکومتی بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص)، برخاسته از آموزهای الهی و عدل علوی…
حکومتی که در آن همهی ما، اهل سنت پیامبر گرامی اسلام هستیم در اطاعت از دو ثقل پیغمبر(ص) ؛ کتاب خدا، قرآن و اهل بیتشان(ع).
حکومتی که در آن انتقام خون زهرای مرضیهی مظلومه(س) گرفته شده و امیرالمؤمنین علی(ع) دیگر مجبور نیست به سفارش رسولالله(ص) برای حفظ اسلام، سیلی خوردن و شهادت همسرش؛ دختر رسول خدا و غصب حق خلیفةاللهیاش را ببیند و سکوت کند…
حکومتی که در آن فرق ولی خدا(ع) به جرم برپایی عدل الهی و سنت رسول اکرم(ص) شکافته نشود…
حکومتی که در آن خلیفهی خدا به طمع مال و اموال و جاه و مقام با زهر نفاق کشته نشود…
حکومتی که در آن انتقام خون حسین(ع) و یارانش گرفته شده باشد…
حکومتی که حکومت صالحان باشد… ان شا الله.
ونرید آن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
و ما اراده کردیم که بر آنان که در زمین ضعیف شمرده شدند منت نهاده، آنها را پیشوایان خلق و وارثان دیگران قرار دهیم.
صفحات: 1· 2
آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايتهاى رسيده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعهاى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خواندهاند. گشايشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پديد آمد موجب شد مردم آزادانهتر به امام صادق (ع) روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غير فقهى را از او بخواهند.
ابن حجر در باره حضرتش نوشته است: مردم از علم او چندان نقل كردند كه آوازه آن به همه شهرها رسيد. امامان بزرگ چون يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان بن عيينه، سفيان ثورى، ابو حنيفه، شعبه و ايوب سختيانى از او روايت كردهاند. (1)
دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكردهاند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشتهاند، و روايات هيچ يك از آنان برابر با روايتهاى رسيده از او نيست. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشتهاند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مىكند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال مىسازد. (2)
ذهبى از ابو حنيفه آورده است: فقيهتر از جعفر بن محمد نديدم. (3)
و چنان كه نوشته شد، مالك گفته است از فضل و علم و پارسايى از اوبرتر نديده است. سخن مالك بن انس كه يكى از چهار پيشواى مذهبهاى اهل سنت و جماعت است در باره امام صادق (ع) نوشته شد، ابو حنيفه را نيز با آن حضرت ديدار يا ديدارها بوده است.
زبير بكار نويسد: ابو حنيفه را با امام صادق ملاقاتها دست داده است.
صفحات: 1· 2
در مورد فتنهها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق میافتد، روایات بسیاری از شورشها، جنگها و زلزلهها در شام و دمشق، خبر میدهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج میکند، نقش آنجا پررنگتر میشود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور میکند و در برخی دیگر از دمشق میآید.
در کتاب «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر علیهالسلام آمده است:
«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده میشود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست.۱در مورد حوادث زمینهساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده است:
«هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام میکند و تسخیر مرکز، بر او سخت میشود و طولی نمیکشد که او نیز کشته میشود…۲ کامل سلیمان نویسنده کتاب «یوم الخلاص» میگوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت میرسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنیعباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتونهای شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک میکند و همه سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود میسازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق مینشیند . ۳ منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است. آمده است که حضرت عیسی علیهالسلام از شرق دمشق از آسمان فرود میآید .
در مورد اولین سرزمینی که سفیانی اشغال میکند، در روایات به نقل از امیرمؤمنان، علی علیهالسلام چنین آمده است:
سفیانی روز جمعه خروج میکند و بر فراز منبر دمشق، قرار میگیرد و آن نخستین منبری است که او صعود میکند، خطبه میخواند، و مردم را به جهاد فرمان میدهد، و از آنها بیعت میگیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه مطابق میلشان باشد چه نباشد. ۴
صفحات: 1· 2
فصل اول : انگیزهدهی کاری
با چه انگیزهای در مأموریت امر به معروف و نهی از منکر شرکت کنیم؟
از دیدگاه مکتب حیات بخش اسلام، امتیازِ آن دسته از شما بیشتر است که خوش اخلاقتر باشد و با مردم خوش برخوردتر رفتار بکند؛ لذا اگر بداخلاقی پیشه بکنید، مطمئن باشید که موجبات تباه ساختنِ روح ایمان را در خود فراهم میسازید.
شما از امروز، مسئولیت خطیری را به عهده گرفتهاید و نیاز مبرم به توجّه و حمایتِ خداوند مهربان دارید. مطمئن باشید اگر از اخلاقی شایسته برخوردار نباشید، ارتباط شما با خداوند آسیبپذیر خواهد شد.
در روایات اسلامی به ما گفته شده که اگر مایلیم مورد احترامِ مردم قرار بگیریم باید خوش اخلاقی پیشه بکنیم اگر چه دارای امکاناتِ مادی زیادی نباشیم؛ لذا اگر تمایل دارید بر میزانِ اعتماد به نفس شما افزوده شود، خوش برخورد باشید. مأموری که خوش برخورد باشد هم در دنیا خوشبخت زندگی خواهد کرد و هم در آخرت، انسانی بهشتی خواهد شد.
از همین امروز، نیت بکنید در هر شهری که مأموریت پیدا میکنید، قصد آباد کردنِ آن منطقه را همیشه در ذهن و دل خود به همراه داشته باشید، این قدرت را خواهید داشت که فضای اخلاقی شهرتان را آباد بکنید.
با مردمانی که در حین مأموریت مواجه میشوید عاشقانه برخورد بکنید زیرا به تعبیرِ امام موسی کاظم(علیه السلام) مادامی که ساکنانِ زمین همدیگر را دوست بدارند و عاشقانه زندگی بکنند، مورد رحمت و عنایتِ خداوند قرار خواهند گرفت.
هیچ میدانید اگر مایلید کارتان خیر و برکت داشته باشد باید در درونِ خود، برای همه مردم خیرخواهی داشته باشید و با آنها مهربانانه برخورد کنید. (علی (علیه السلام) غررالحکم)
شما مأموری هستید که رسالتی را بر دوش گرفتهاید، پس برای ایجادِ جامعهای سرشار از صفا و صمیمیت قیام بکنید و تفرقه و دودستگیها را کنار بگذارید.
صفحات: 1· 2
در سال 1798 «توماس مالتوس» اقتصاددان مشهور پيش بيني كرد كه جمعيّت جهان روزي به مرز انفجار خواهد رسيد و از حدّ منابع غذائي زمين پيشي خواهد گرفت. به حساب مالتوس جمعيّت جهان كه در سال 1950، 5/2 ميليارد نفر بود در سال 2000 از مرز 6 ميليارد خواهد گذشت. مالتوس عقيده داشت كه منابع غذائي جهان محدود و ميزان آن در حدّ ثابتي است و بايد انسان خود را با آن سازگار نمايد. بدنبال اين پيش بيني، مادّهپرستان و استعمارگران از ترس فقر، شعار «فرزند كمتر، زندگی بهتر» را سر دادند ؛ غافل از اينكه رزق و روزي خداوند بيكران است.
اثر ی اعتراضی از علامه حسيني طهراني در اوج اجرای سیاست های کنترل جمعیت
حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني بر اساس ضرورت توجه به سیاست های کنترل جمعیت که در تضاد با مبانی اسلام است “رساله نکاحیه: كاهش جمعيت ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين" را تالیف نمودند که اين رساله قسمتي از جلد اوّل «نور ملكوت قرآن» ميباشد.
چون در حين طبع اين رساله كه از ارتحال رهبر كبير انقلاب اسلامي پنج سال ميگذشت و در اين مدّت با عنوان تنظيم خانواده و كنترل جمعيّت فعّاليّت هاي چشمگيري به وقوع پيوست ؛ علاّمه تهرانی اقدام به نوشتن تذييلاتي بر اين رساله فرموده و با عطف جملۀ «كاهش جمعيّت ، ضربهای سهمگين بر پيكر مسلمين» نام "رسالۀ نكاحيّه” را تفسير نمودهاند.
آنچه که باعث سلامت زن می گردد
صفحات: 1· 2
شكلگیری اولین هفته وحدت در دوران تبعید
یكى از ابزارهاى هميشه مورد استفادهى دشمنان ملتهاى مسلمان براى اختلاف، مسئلهى اختلافات مذهبى، شيعه و سنى و از اين قبيل بوده. دعوا درست كنند، اختلاف ايجاد كنند، برادران را به جان هم بيندازند، اختلافات را بزرگ كنند، برجسته كنند، موارد اشتراك و اتحاد را ضعيف كنند، كمرنگ كنند، يك چيز كوچك را بزرگ كنند، برجسته كنند؛ اين همه نقاط اشتراك را كه بين برادران سنى و شيعه هست، كوچك كنند، ضعيف كنند؛ اين كارى است كه دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام ميگيرد.
جمهورى اسلامى از اولين روز در مقابل اين توطئه ايستاده است؛ علت هم اين است كه ما ملاحظهى كسى را نميكنيم؛ اين عقيدهى ماست. قبل از اينكه نظام اسلامى تشكيل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزهى انقلابى در آن روز - كه هنوز خبرى از حكومت اسلامى و جمهورى اسلامى نبود - در جهت وحدت شيعه و سنى تلاش ميكردند. من خودم در بلوچستان تبعيد بودم. از آن زمان تا حالا با علماى سنى حنفى شهرهاى بلوچستان - ايرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان - با آنهائى كه بحمدالله زنده هستند، رفيقيم، نزديكيم، صميمى هستيم. من آنجا تبعيدى بودم، دستگاهها نميخواستند بگذارند تلاشى از سوى ما انجام بگيرد؛ اما در عين حال ما گفتيم بيائيد كارى كنيم كه يك نشانهاى از اتحاد شيعه و سنى را در اين شهر نشان بدهيم؛ كه اين مسئلهى هفتهى وحدت - ولادت نبى اكرم در دوازدهم ربيعالاول به روايت اهل سنت، و در هفدهم ربيعالاول به روايت شيعه - آن روز به ذهن ما رسيد و در ايرانشهر آن را عمل كرديم؛ يعنى از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتيم. اين يك فكر عميقى بوده است، مال امروز و ديروز نيست. ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
صفحات: 1· 2
عنصر جاودان هاى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه اى از حقیقتش دست یافت. امام حسین (ع) نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از اینروست که در فرازى از زیارتنامه شریفش مى خوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛(۱) سلام بر تو اى شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
رسولُ اللَّه (ص) فرمودند: «انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى یَردِا عَلَىّ الحوض»(۲) حال که ائمه (ع) بطور عام و امام حسین (ع) به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامت ها و فضیلت هاى قرآن و گنج هاى الهى نهفته است.» «فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان»(۳) در این نوشتار بر آنیم که فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره علمى و عملى آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
اگر چه ما را هرگز یاراى آن نیست که عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جمله اى را به تحریر در مى آوریم.
۱٫ انس با قرآن
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آنجا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مى دانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است – پر منزلت و تنها طریق هدایت مى دانند از اینرو با آن انس ویژه اى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مى کنند.
صفحات: 1· 2
چکیده
حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه درباره آن تشکیک کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد این تشکیک و اثبات اربعین اول شده اند. این نوشتار ابتدا به دلایل منکران اربعین اول پرداخته و در ادامه به پاسخ گویی آن ها می پردازد، سپس با استفاده از قراین و شواهد دیگر، دیدگاه موافقان اربعین اول را تأیید می کند.
مقدمه
یکی از مباحث مهم تاریخ عاشورا که در این فصل درباره آن بحث و بررسی صورت گرفته، حضور اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت و دیگر شهدای کربلاست. در میان شیعه، مشهور است که اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نائل شد و در همان جا بود که اهل بیت(علیهم السلام) هنگام بازگشت از شام نیز به زیارت مزار امام(علیه السلام) آمده و جابر را ملاقات کردند. هم چنین در این روز سر امام حسین(علیه السلام) به بدن ملحق شده و دفن شد. اما در مقابل این شهرت، برخی اندیشمندان متقدم و معاصر شیعه، ورود اهل بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین سال 61 ق انکار کرده اند که دیدگاه ها و دلایل انکار آنان و نیز ادله و قراینی که برخی محققان معاصر برای رد دلایل منکران اقامه کرده اند، بررسی و مطالعه خواهد شد. سپس در ادامه، قراین و شواهد تاریخی و روایی این موضوع را به منظور اثبات چنین شهرتی بیان خواهیم کرد.
صفحات: 1· 2
به مناسبت روز پژوهش همایش یک روزه با محوریت «سبک زندگی اسلامی» درسالن همایش سهروردی استان زنجان با تلاش مدرسه الزهرا(س) برگزار گردید.
این همایش با حضور نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان، حجت الاسلام والمسلمین آقای خاتمی و جناب آقای دکتر زین العابدین صفوی استاد دانشگاه زنجان و حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمدی مدیر حوزه های علمیه استان زنجان همچنین سرکار خانم علیزاده، مدیر حوزه علمیه الزهرا(س) واساتید و طلاب برادران و خواهران بزرگوار حوزه الزهرا(س) وحوزه امام صادق(ع) برگزار گردید.
درابتدای نشست بعد ازتلاوت آیات وحی و سرود ملی، خانم علیزاده مدیر محترم مدرسه علمیه الزهرا(س) به بیان پیام حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمود رضا جمشیدی مدیر محترم حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور پرداختند.
همچنین ایشان دربیانات خود فرمودند: «حوزه های علمیه خواهران وظیفه پروراندن استعدادها وشکوفا کردن این استعدادها را در طلاب خواهران ایران برعهده دارند».
بعد ازبیانات گوهربار خانم علیزاده، امام جمعه زنجان حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای خاتمی به بیاناتی پرداختند.
ایشان با اشاره به تعریف پژوهش وهمچنین فرهنگ سازی اسلامی توسط امام(ره) فرمایشات خود را آغاز نمودند و فرمودند: «وظیفه ما تربیت دانشجویانی است که عدم وابستگی به غرب وشرق را داشته باشد وهدف ما از این تربیت خدمت آنان به کشور عزیزمان است».
وهمچنین وی فرمود: «هدفمان این است که دنیا را با علم اداره کنیم، علمی که دارای جهت بوده و ما را به کمال برساند، علمی که، قدرت و ثروت نیز در سایه آن باشد و با اشاره به سخن یک تحلیلگر عربی فرمودند: «گرچه کشورهای عربی دارای ثروت فراوان است؛ اما از ذلیل ترین کشورها محسوب می شود در حالی که ایران با علم خود همه کشورها راتحت تأثیر خود قرارداده است».
ایشان عقیده داشتند که باید یک انقلاب کمی و کیفی درحوزه های علمیه خواهران مخصوصاً حوزه های زنجان اتفاق بیفتد.
بعد از فرمایشات گرانقدر امام جمعه زنجان و پخش یک کلیپ در موضوع سبک زندگی اسلامی همراه با بیانات رهبر معظم انقلاب، جناب آقای دکتر صفوی، استاد دانشگاه زنجان، عرض کردند: «پژوهش یعنی نوآوری، رفع نیاز جامعه وگشودن نقاط مبهم».
ایشان بر این عقیده بودند که تحقیق وپژوهشی که انجام می شود باید منطبق با نیاز جامعه باشد نه چیزی که گره ای از مشکل باز نکند. همچنین فرمودند: «پژوهش یعنی پیدا کردن دلیل و راهکار نه کپی کردن مطالبی که ازقبل وجود داشته است واظهار تأسف می کردند از اینکه مقالات ما مورد مطالعه قرار نمی گیرد و هر آنچه که به عنوان مقاله ارائه می گردد، استفاده شده از مطالب موجود در سایت ها، بدون تجزیه و تحلیل، است.
همچنین دراین همایش سرکار خانم بازدار، استاد راهنما و مدرس دانشگاه و حوزه به تعریف و تبیین مراحل پژوهش پرداخت، این که یک پژوهش باید دارای چه ویژگیهایی باشد، چه امتیازاتی داشته و در راستای چه محورهایی باشد، دارای چه هدفی باشد و در ارائه یک مقاله پژوهشی باید ازچه چیزهایی اجتناب گردد.
درآخر نیز فرمودند: «نیاز جامعه ایجاب می کند که مقاله ها کاربردی و راهبردی و با راهکارهای مناسب ارائه گردد».
در پایان این همایش بعد از ارائه مقالات برتر توسط عزیزان گردآورنده، ازعزیزانی که دارای مقالات و پایان نامه های برتر بودند؛ تجلیل وتقدیر به عمل آمد. مقالات برتر شامل: «روابط اجتماعی طلاب نوشته توسط مهین سیفی؛ تأثیر رسانه ها برسبک زندگی اسلامی تهیه شده توسط خانم ها رحمانی، عزیزوند وآسیب شناسی بازی های رایانه ای توسط خانم ها طاهری، قربانی، حیدری می شود.
پایان نامه های برتر شامل: تأثیر جنسیت بر تکامل نفس براثر حکمت متعالیه گردآوری شده توسط خانم زهرا کریمی، عوالم هستی در اندیشه فلاسفه اسلامی گردآوری شده توسط خانم سیده زهرا میر عیسی خانی و بصیرت دینی درنهج البلاغه تهیه شده توسط خانم زهرا مهدیخانلو، می شود.
لزوم توجه به وجود اسناد محکم و متقن تاریخی در تأیید وقایع مختلف مذهبی و اعتقادی، راهی برای جلوگیری از نفوذ تفکرات ساختگی و دروغین به عرصه دینی و فکری اجتماع است.
صفحات: 1· 2
متاسفانه یکی از آفات زندگی جوامع انسانی فرآیند دروغ گفتن، حتی در کوچکترین و بی ارزش ترین امور می باشد علی رغم تذکرات فراوان آموزهای دینی در مذمت دروغگویی متاسفانه در اطراف خود شاهد تکرار این عمل مذموم می باشیم، عملی که باعث افول در زندگی دنیوی و حیات دنیوی می باشد.
مومن دروغ نمی گوید!
بی شک مومنین حقیقی و راستین هیچ گاه اقدام به این عمل ناپسند نمی نماید، به نحوی که نقل شده است روزی حسن بن محبوب از امام صادق (ع) پرسید: آیا ممکن است مومن بخیل باشد؟ امام فرمودند: آری.
حسن پرسید: آیا می شود ترسو باشد؟ حضرت فرمودند: آری.
مجدداً پرسید: آیا مومن دروغ نمی گوید؟ حضرت فرمودند: نه، و بدان مومن خائن نیز نمی باشد. سپس فرمودند: آگاه باش؛ مومن ممکن است بر هر خویی سرشته شود، ولی به خیانت و دروغ گویی آلوده نمی گردد. (۱)
نتیجه دروغ های کوچک
یکی از نتایج گفتن دروغ های کوچک بی شک از بین رفتن ترس از این عمل و گام نهادن در مسیرهای بعدی می باشد به نحوی که امام سجاد (ع) در این باره به فرزندان خود فرموده اند: لِولده اتَقّوا الکذِبَ الصَغیر مِنهُ وَالکبیرَ فی کل جِدّ وَ هَزل فاِنَ الرَجل إذا کذَبَ فی الصَغیر اجتَری عَلی الکبیر؛ از دروغ؛ چه کوچک و چه بزرگ، و چه جدی و چه شوخی آن بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیز کوچکی دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرأت پیدا می کند. (۲)
دوری فرشتگان از دروغگو
در باب مذمت عمل دروغ گفتن از حضرت محمد (ص) نقل شده است که ایشان فرموده اند: إذا کذَبَ العَبدُ کذَبة تباعَدَ المَلَک مِنهُ مَسیرةَ مِیلٍ نَتنِ ماجاءَ بِهِ؛ هرگاه بنده ای دروغ بگوید، از او بوی زننده ای که از عمل خود ایجاد نموده است (به واسطه ی دروغ گفتن) فرشته (فرشتگان) به فاصله یک میل (چهار هزار ذرع) از او فاصله می گیرند.(۳)، و همچنین از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که فرموده اند: خداوند متعال برای بدی قفل هایی قرار داده و کلیدهای آن قفل ها را شراب قرار داده است و دروغ، بدتر از شراب است.(۴)
سرانجام دروغ
بی شک هر عملی که از جانب خداوند نهی گردیده است، دارای حکمت هایی می باشد، چنانچه امیرالمومنین علی (ع) درباره ی عقوبت و سرانجام افراد دروغگو فرموده اند: دروغگو با دروغگوییِ خود، سه چیز به دست می آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقیرآمیز مردم را نسبت به خود، دشمنی فرشتگان را نسبت به خود، و همچنین از رسول اکرم (ص) نقل شده است که الکِذبُ یَنقُصُ الرِّزقَ؛ دروغ، روزی را کم می کند.(۵)، و امام باقر (ع) به زیبایی بیان فرموده اند که: دروغ ویران کننده ی ایمان است و از همین روی حضرت علی (ع) نتیجه ی دروغ را خواری در دنیا و عذاب در آخرت، بیان داشته اند.(۶)
پی نوشت ها:
۱_(مستدرک الوسایل، ج۹: ۸۴)
۲_ (الکافی، ج۲: ۳۳۸)
۳_ (شرح نهج البلاغه، ج۶: ۳۵۷)
۴_ (الکافی، ج۲: ۳۳۸)
۵_ (الترغیب و الترهیب: ۵۹۸)
۶_ (الکافی، ج۲: ۳۳۹؛ گنجینه معارف، ج۲: ۲۹۴- ۲۹۷
شیخ مفید که نام کاملش «محمد بن محمد بن نعمان» است در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود.
وی در یک خانواده پرسابقه و اصیل در تشیع و از سلاله نیکان و پاکان به دنیا آمد. سراسر وجود خاندان او مالامال از عشق به اهل بیت رسالت علیهمالسلام بود.
شیخ مفید از چهره هاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» که درباره متکلمان شیعه بحث مىکند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد کرده و او را ستایش مىکند.
شیخ مفید از شاگردان ابن ابى عقیل است.
شیخ مفید بیشتر شب را بیدار بود و به مطالعه و عبادت سپری میکرد
ابو على جعفرى که داماد مفید بوده است، مىگوید:
«شیخ مفید شبها مختصرى مىخوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مىگذرانید»
نظر بزرگان درباره شیخ مفید
شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاه رفیعی است که به کلماتى از بزرگان اشاره مىکنیم:
نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مىگوید:
«محمد بن محمد بن نعمان … شیخ و استاد ما است- که رضوان خدا بر او باد- فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که وصف شود. او تالیفات متعددى دارد.»
صفحات: 1· 2
صفحات: 1· 2
این روز، پر آوازه ترين روزهاى سال و خاطره آميزترين تاريخ بشرى است . دراين روز بزرگ ، پاى مردى ، فداكارى و سربلندى گروه اندكى از انسان هاى به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگى و جنايت پيشه به نمايش درآمد. اين روز، روز فداكارى امام حسين عليه السلام و ياران باوفاى وى مى باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت . در اين روز، حوادث و رويدادهاى مهمى در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براى هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاى روز عاشورا مى پردازيم:
صفحات: 1· 2
شجاعت حضرت عباس عليه السلام در ميان اصحاب امام حسين عليه السلام بى نظير بود، چگونگى شهادت او، و رجزهاى او، و جهاد او با دست بريده، همه بيانگر اوج صلابت و شهامت او است، او تنها به سوى آب فرات رفت، و در برابر چهار هزار نفر تيرانداز قرار گرفت، صف آنها را با كشتن هشتاد نفر از آنها، درهم شكست و خود را به آب فرات رسانيد.
مادرش ام البنين عليها السلام در شهر خطاب به او مىگويد:
لو كان سيفك فى يديك لما دنى منه احد
«اگر شمشيرت در دستهايت بود، كسى را جرئت نزديك شدن به شمشيرت نبود».
روايتشده: هنگامى كه وسائل غارت شده از شهداى كربلا را به شام نزد يزيد بردند، در ميان آنها پرچم بزرگى بود، يزيد و حاضران ديدند همه پرچم سوراخ و صدمه ديده ولى دستگيره آن سالم است، پرسيد: اين پرچم را چه كسى حمل مىكرد؟
گفته شد: عباس بن على عليه السلام آن را حمل مىكرد.
صفحات: 1· 2
رهبر معظم انقلاب درباره تاریخچه ورود قمهزنی به ایران میفرمایند: وقتی کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند، فقط یک چیز را اجازه دادند و آن قمه زدن بود.
قیام امام حسین(ع) در هر عصر و زمان و برای هر ملت و مردمی پیامی دارد، پیامی که هیچگاه کهنه نمیشود، اما در شرایطی که همواره استعمارگران خون آشام در تلاش بودهاند تا نقش عاشورا را کمرنگ کنند و بنیانش را براندازند، مؤثرترین عاملی که میتواند آن را برای نسلهای آینده حفظ کند، مراسم سوگواری امام حسین(ع) است، برپا داشتن مراسمی به یاد سیدالشهدا در ایام مختلف به ویژه دهه محرم و روز عاشورا میتواند روشی برای احیا خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان باشد، تأکیدهای فراوان پیامبر(ص) و ائمه(ع) به برپایی مراسم سوگواری نیز هماهنگ با این اهداف عالیه بوده است.
اما متأسفانه با گذشت زمان و گسترش مذهب تشیع، این مراسم عزاداری به پارهای از آداب و رسوم قومی و ملی و سلایق فردی و جمعی از جمله قمهزنی ممزوج شد که خود میتواند مانعی برای درک مناسب پیام عاشورا باشد.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم با بیان اینکه مدعیان قمه زنی برای اثبات جواز قمه زنی خود به دلایلی استدلال می کنند، به نقد بررسی این دلایل پرداخته است که در ادامه میآید:
صفحات: 1· 2
مراسم عزاداري امام حسین(ع) تاريخچه ای بسیار طولاني دارد، گفته اند که ريشه آن به عزاداري اوليه طايفه بني اسد برمی گردد كه هنگام دفن شهداي كربلا بر سر مزار آنان آمدند و شروع به مويه و زاری كردند و اشك ريختند تا اینکه شيعيان اجازه پیدا کردند در دوره ديلميان و صفويه عزاداری هایشان را آشكار برگزار کنند و کم کم شکل عزاداری ها تغییر کرد. مجالس گریه و مویه ای که در دوره های قدیم برای شهدا برگزار می شد، جای خود را به مراسمی داد که پیچیدگی آن در دوران قاجار به اوج رسيد.
در سال نهصد قمري هم ملاحسين كاشفي هراتي با استفاده از مقاتل مختلف و كتب تاريخي كتابي به نام “روضهالشهداء” تدوين كرد و آن را وقف عام كرد و چون تنها كتاب و معتبرترين نيز بود به زودي بین مردم مشهور شد و هر كسي كه مراسم عزاداري داشت از روي آن كتاب براي مردم ميخواند و مردم گريه ميكردند به طوري كه اسم اين مراسم به روضهخواني و سپس به اختصار روضه ناميده شد.
تا جایی که هر کس سواد خواندن و نوشتن داشت می توانست از نوشته های این کتاب برای روضه خوانی استفاده کند، در تهران قدیم نیز وضع به همین صورت بود مراسم های مختلفی در ایام عاشورا و تاسوعا توسط مردم برگزار می شد که بخش مهمی از آن به نوحه خوانی و روضه خوانی و راه اندازی دسته های سینه زنی در کوچه و خیابان ها و تکیه و حسینه و امام زاده و گاهی بعضی از خانه ها می انجامید.
مردم و محلات و کوچه ها در این دو ماه كاملاً سياهپوش ميشدند، در اين ايام هر كار و عمل زشت از ميان بیشتر مردم رخت بربسته و هر يك به طريقي كوشش در اصلاح اعمال ناپسند خود حداقل در طي اين دو ماه ميكرد. شوخي و خنده و تفريح و مزاح و خوشگذراني و عيش و نوش در اين ايام پسنديده نبود و سرود و شادماني را دشمني با امام حسين(ع) ميدانستند. در اين دو ماه حتي عقد و نكاح و عروسي نيز تعطيل می شد و آن را شوم و بد عاقبت مي دانستند چنانكه اكنون نيز چنين است.
هر مكتبى اگر چاشنيى از عاطفه نداشته باشد و صرفا مكتب و فلسفه و فكر باشد،آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد،ولى اگر يك مكتب چاشنيى از عاطفه داشته باشد،اين عاطفه به آن حرارت مىدهد.معنا و فلسفه يك مكتب،آن مكتب را روشن مىكند،به آن مكتب منطلق مىدهد،آن مكتب را منطقى مىكند.بدون شك مكتب امام حسين منطق و فلسفه دارد،درس است و بايد آموخت اما اگر ما دائما اين مكتب را صرفا به صورت يك مكتب فكرى بازگو كنيم حرارت و جوشش گرفته مىشود و اساسا كهنه مىگردد.
اين،بسيار نظر بزرگ و عميقانهاى بوده است،يك دورانديشى فوق العاده عجيب و معصومانهاى بوده است كه گفتهاند براى هميشه اين چاشنى را از دست ندهيد،چاشنى عاطفه،ذكر صيبتحسين بن على عليه السلام يا امير المؤمنين يا امام حسن يا ائمه ديگر و يا حضرت زهرا(سلام الله عليها).اين چاشنى عاطفه را ما حفظ و نگهدارى كنيم.
مجموعه آثار جلد 16 صفحه 57
استاد شهيد مرتضى مطهری
صفحات: 1· 2
قاسم بن الحسين عليه السلام به عزم جهاد قدم به سوي معركه نهاد، چون حضرت سيدالشهداء عليه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد كه جان گرامي بر كف دست نهاده آهنگ ميدان كرده، بيتواني پيش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر كشيد و هر دو تن چندان بگريستند كه در روايت وارد شده حَتّي غٌشِي عَلَيْهِما، پس قاسم گريست و دست و پاي عم خود را چندان بوسيد تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم عليه السلام به ميدان آمد در حالي كه اشكش به صورت جاري بود و ميفرمود:
پس كارزار سختي نمود و به آن صغر سن و خردسالي سي و پنج تن را به درك فرستاد. حميد بن مسلم گفته كه من در ميان لشكر عمر سعد بودم پسري ديدم كه به ميدان آمده گويا صورتش پاره ماه است و پيراهن و ازاري در برداشت و نعليني در پا داشت كه بند يكي از آنها گيسخته شده بود و من فراموش نميكنم كه بند نعلين چپش بود، عمرو بن سعد ازدي گفت: به خدا سوگند كه من بر اين پسر حمله ميكنم و او را به قتل ميرسانم، گفتم سبحان الله اين چه اراده است كه نمودهاي؟ اين جماعت كه دور او را احاطه كردهاند از براي كفايت امر او بس است ديگر ترا چه لازم است كه خود را در خون او شريك كني؟ گفت به خدا قسم كه از اين انديشه برنگردم، پس اسب برانگيخت و رو برنگردانيد تا آنگاه كه شمشيري بر فرق آن مظلوم زد و سر او شكافت پس قاسم به صورت بر روي زمين افتاد و فرياد برداشت كه يا عماه چون صداي قاسم به گوش حضرت امام حسين عليه السلام رسيد تعجيل كرد مانند عقابي كه از بلندي به زير آمد صفها را شكافت و مانند شير غضبناك حمله بر لشكر كرد تا به عمرو (لعين) قاتل جناب قاسم رسيد، پس تيغي حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پيش داد حضرت دست او را از مرفق جدا كرد پس آن ملعون صيحه عظيمي زد. لشكر كوفه جنبش كردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام عليه السلام بربايند همينكه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و كشته شد. پس چون گرد و غبار معركه فرو نشست ديدند امام عليه السلام بالاي سر قاسم است و آن جوان در حال جان كندنست و پاي به زمين ميسايد و عزم پرواز به اعلي عليين دارد و حضرت ميفرمايد سوگند با خداي كه دشوار است بر عم تو كه او را بخواني و اجابت نتواند و اگر اجابت كند اعانت نتواند و اگر اعانت كند ترا سودي نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتي كه ترا كشتند. هذا يَوْم وَاللهِ كَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.
صفحات: 1· 2
قاسم بن حسن برادر پدر و مادرى همان ابوبكر بن حسن است كه بيش از او كشته شد. ابومخنف به سندش از حميد بن مسلم (كه خبرنگار لشكر عمر بن سعد است ). روايت كرده كه گفت : از ميان همراهان حسين عليه السلام پسرى كه گويا پاره ما بود به سوى ما بيرون آمد، و شمشيرى در دست و پيراهن و جامه اى بر تن داشت و نعلينى بر پا كرده بود؟ بند يك از آن دو بريده شده بود، و فراموش نمى كنم كه آن نعل چپش بود.
عمرو بن سعيد بن نفيل ازدى كه او را ديد گفت : به خدا سوگند هم اكنون بر او حمله آرم . بدو گفتم : سبحان الله تو از اين كار چه مى خواهى ؟ همانهايى كه مى نگرى از هر سو اطرافشان را گرفته اند، تو را از كشتن او كفايت كنند، گفت : به خدا سوگند من شخصا بايد به او حمله كنم ، اين را گفت و بى درنگ بدان پسر حمله برد و شمشير را بر سرش فرود آورد، قاسم به رو درافتاد و فرياد زد: عمو جان ! و عموى خود را به يارى طلبيد.
حميد گويد: به خدا سوگند حسين (كه صداى او را شنيد) چون باز شكارى رسيد و لشكر دشمن را شكافت و به شتاب خود را به معركه رسانيد و چون شير خشمناكى حمله افكند و شمشيرش را حواله عمرو بن سعيد كرد، عمرو دست خود را سپر كرد، ابوعبدالله دستش را مرفق بيفكند و به يك سو رفت ، لشكر عمر بن سعد (براى رهايى آن پست خبيث ) هجوم آورده و او را از جلوى شمشير حسين عليه السلام به يك سو برده نجاتش دادند، ولى همان هجوم سواران سبب شد كه آن نتوانست خود را از زمين حركت دهد و زير دست و پاى اسبان لگد كوب گرديد و از اين جهان رخت بيرون كشيد - خدايش لعنت كند و دچار رسوايى محشرش گرداند.
صفحات: 1· 2
انقلاب معرفت شناختی
تا پس از قرون وسطا، جریان عمومی فلسفه بر هستیشناسی متمرکز بود؛ اما در عصر روشنگری و پس از رنسانس، با یک انقلاب در تاریخ اندیشهی بشر روبهرو میشویم که معرفت را به جای هستی موضوع تأمل فلسفی خود قرار میدهد. هستیشناسی و معرفتشناسی سابقاً در هم تنیده بودند و معرفت در برابر هستی به طور مستقل قرار نمیگرفت؛ اما در این برهه، این دو مقوله از هم جدا شدند و جریان اصلی فلسفه را به کلی دگرگون کردند. از عوارض این تفکیک و نظر استقلالی به مقولهی معرفت، هر چه ذهنیتر شدن و فاصله گرفتن از جهان عینی است. فرورفتن در سوبژه، به جای پرداختن مستقیم به ابژه، به گسترش شکگرایی در مغربزمین دامن زد و منجر به تخریبپل ارتباطی میان عین و ذهن گردید. از نتایج مستقیم این تحولات، تقلیل جهان عینی به برساختههای ذهن انسان بود. دور از انتظار نیست که در دنیای مدرن، جهان مجازی بر جهان عینی سایه افکنَد و مجاز جای حقیقت را بگیرد.
(قديمترين ماءخذ تاريخى دربارة حضرت رقيّه عليهاالسلام )
1
مرحوم آية الله حاج ميرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواريخ مى نويسد:
عالم جليل ، شيخ محمّد على شامى كه از جملة علما و محصّلين نجف اشرف است به حقير فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقى ، كه نسبش منتهى مى شود به سيّد مرتضى علم الهدى و سن شريفش از نود افزون بوده و بسيار شريف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذكور نداشتند.
شبى دختر بزرگ ايشان جناب رقيّه بنت الحسين عليهماالسلام را در خواب ديد كه فرمود به پدرت بگو به والى بگويد ميان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذيّت است ؛ بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند.
دخترش به سيّد عرض كرد، و سيّد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتيب اثرى نداد. شب دوّم ، دختر وسطى سيّد باز همين خواب را ديد. به پدر گفت ، و او همچنان ترتيب اثرى نداد. شب سوم ، دختر كوچكتر سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت ، ايضا ترتيب اثرى نداد. شب چهارم ، خود سيّد، مخدّره را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: ((چرا والى را خبردار نكردى ؟!)).
صبح سيّد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل كرد. والى امر كرد علما و صلحاى شام ، از سنّى و شيعه ، بروند و غسل كنند و لباسهاى نظيف در بر كنند، آنگاه به دست هر كس قفل درب حرم مقدّس باز شد (7) همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند و جسد مطهّرش را بيرون بياورد تا قبر مطهّر را تعمير كنند.
بزرگان و صلحاى شيعه و سنّى ، در كمال آداب غسل نموده و لباس نظيف در بركردند. قفل به دست هيچ يك باز نشد مگر به دست مرحوم سيّد ابراهيم . بعد هم كه به حرم مشرّف شدند، هر كس كلنگ بر قبر مى زد كارگر نمى شد تا آنكه سيّد مزبور كلنگ را گرفت و بر زمين زد و قبر كنده شد. بعد حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين مخدّره ميان لحد قرار دارد، و كفن آن مخدّرة مكرّمه صحيح و سالم مى باشد، لكن آب زيادى ميان لحد جمع شده است .
سيّد بدن شريف مخدّره را از ميان لحد بيرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گريه مى كرد تا آنكه لحد مخدّره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه مى شد سيّد بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظيفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند. سيّد بدن مخدّره را دفن كرد و از كرامت اين مخدّره در اين سه روز سيّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجديد وضو. بعد كه خواست مخدّره را دفن كند سيّد دعا كرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سيّد مصطفى .
در پايان ، والى تفصيل ماجرا را به سلطان عبدالحميد عثمانى نوشت ، و او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف رقيّه و مرقد شريف امّ كلثوم و سكينه عليهماالسلام را به سيّد واگذار نمود و فعلا هم آقاى حاج سيّد عبّاس پسر آقا سيّد مصطفى پسر سيّد ابراهيم سابق الذكر متصدّى توليت اين اماكن شريفه است .
صفحات: 1· 2
n>
نزديك مسجد جامع دمشق ، بقعه و مرقدى وجود دارد كه به مرقد حضرت رقيّه عليهاالسلام دختر امام حسين عليه السلام معروف است . بر روى سنگى واقع در درگاه اين مرقد، چنين نوشته است :
هذَا البَيْتُ بُقْعَةٌ شُرِّفَتْ بِآلِ النّبِىّ صلى الله عليه و آله و سلم وَ بِنْتُ الحُسَيْنِ الشَّهيد، رُقَيَّة عليهاالسلام
اين خانه مكانى است كه به ورود آل پيامبر صلى الله عليه و آله سلم و دختر امام حسين عليه السلام ، حضرت رقيّه عليهاالسلام شرافت يافته است
به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه حضرت رقیه (سلام الله علیها) اندكی پس از واقعه خونین كربلا در سال شصت و یكم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است و نخستین نكته شگفت درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها)، شاید همین باشد كه با چنین عمر كوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور كرد و به جاودانگی رسید، آن گونه كه برادر شیرخوارش علی اصغر (علیه السّلام) به چنین مرتبهای نایل شد.
به عبارت دیگر یكی از جلوه های رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیتهای آن میباشد كه از پایینترین سن آغاز و به بالاترین سنین (حضرت حبیب بن مظاهر) ختم میگردد. نكته قابل تأمل دیگر در بررسی این مهم آن است كه در پدید آوردن این حماسه بی بدیل و شكوهمند تنها یك جنسیت سهیم نبوده، بلكه در كنار اسامی مردان و پسران جانباز و ایثارگر این واقعه، نام زنان و دختران نیز حضوری پررنگ و تابناك دارد
صفحات: 1· 2
حبیب الله عسگر اولادی مسلمان فرزند حسین که در سال 1311 ش، در یک خانواده متدین و از پدر و مادری اهل دماوند، در تهران متولد شد.
پدرش در ابتدا به شغل بنکداری خواربار در دماوند اشتغال داشت، اما از بدو تولد وی تا سال ششم، به علت زلزلهای که در دماوند آمد و زندگی پدرش آسیب جدی دید، امکان زندگی در دماوند برایشان فراهم نبود؛ لذا پدرش در آن شش سال، به کار سادهای در تهران اشتغال داشت تا اینکه مجدداً در دماوند، امکان گذشته را یافت.
یک بار دیگر بر اثر جنگ جهانی دوم و وخیم شدن اوضاع اقتصادی امکان تحصیل از وی گرفته شد، لذا به کار در بازار تهران اشتغال یافت و چند سال در بازار دروازهای تهران به خرده فروشی برنج پرداخت.
وی در منزل برادر بزرگترش صادق سکونت گزید. سکونت در این محل و نزدیکی محل کار او با مسجد امینالدوله باعث آشناییاش با برنامههای مذهبی مسجد شد. در مسجد با شیخ حسین زاهد آشنا شد و در کلاس علوم دینی او در مسجد جامع تهران شرکت کرد و دروس حوزوی را تا سطح فراگرفت.
عسگر اولادی در سالهای پایانی دهه بیست، به هنگام تحصیل علوم حوزوی در مسجد امینالدوله و بعدها در حوزه علمیه مروی و در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت به فعالیتهای سیاسی به رهبری آیت الله کاشانی، جلب و در سال 1327 در یک راهپیمایی که به دعوت آیت الله کاشانی به هواداری از مردم فلسطین تشکیل شده بود، دستگیر و بازداشت شد.
صفحات: 1· 2
يكي از شگفتيهايي كه در حادثة كربلا به وضوح مشاهده ميشود، و چهرةحماسي حادثة عاشورا را برجستهتر ميسازد، حضور فعال همة اقشار اجتماع در تولد آنتحوّل عظيم بوده است.
كارواني كه از شهر مكّه و از لابه لاي مناسك حج راه خويش را يافته وراهيسرزمين حماسه و عشق «كربلا» ميشود، كارواني است متشكل از زن، مرد، پير، جوان،نوجوان، خردسال و حتي كودك شيرخوار و غلام و برده.
بررسي داستان كربلا و نقش اقشار مختلف اجتماعي در اين حركت پيام آور نكاتقابل توجهي است كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
الف) ايجاد تحولهاي اجتماعي، تنها با تحوّل در كلية اقشار اجتماع متصوروممكن است.
ب)(اِنَّ اللّ’ه ل’ايُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّ’ي يُغَيِّرُوا م’ا بِاَنْفُسِهِمْ)
برخلاف قوم حضرت موسي(ع) كه او را در برابر صحنة نبرد با دشمنان تنها گذاردهو رها ميكردند و ميگفتند:(اءِذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّكَ فَق’اتِلا’ اءِنّ’ا ه’هُنا ق’اعِدُونَ)؛ موسي’ تو وخدايت به جنگ برويد ما همين جا مينشينيم و منتظر نتيجة نبرد ميشويم.
در كربلا امام حسين(ع) همراهاني داشت كه اگرچه اندك بودند، اما در برابرتوصيههاي اكيد آن حضرت به ترك نمودن صحنة نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در اينميان، سهم بانوان، گاه سنگينتر از سهم مردان كاروان بود، به ويژه كه پس از عصرعاشورا و شهادت امام حسين(ع) با تحمل اسارت و آزار همواره بر اهداف حسيني پايفشردند و مكتب عاشورا را زنده نگهداشتند.
صفحات: 1· 2
ازدواج امير المؤ منين على عليه السلام با ام البنين سلام الله عليها
پس از آنكه امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه شهيده راه ولايت و امامت نشست ، برادرش عقيل بن ابى طالب عليه السلام را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام را در كربلا يارى كند.
عقيل ، ام البنين كلابيه عليه السلام را براى حضرت على عليه السلام برگزيد كه قبيله و خاندانش ، بنى كلاب ، در شجاعت بى مانند بودند. بنى كلاب از حيث شجاعت و دلاورى در ميان عرب زبانزد بودند، ولبيد درباره آنان چنين سروده است ما بهترين زادگان عامر بن صعصعه هستم و كسى بر اين ادعا خورده نمى گرفت . الو براء، همبازى نيزه ها (ملاعب الاءسنة )، كه در عرب در شجاعت مانند او را نديده بود، از همين خاندان است .
حضرت امير المؤ منين عليه السلام اين انتخاب از پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام البنين سلام الله عليه فرستاد. پدر، خشنود از اين وصلت مبارك ، نزد دختر خود شتافت و او نيز با سر بلندى و افتخار پاسخ مثبت داد و پيوندى هميشگى بين وى و مولاى متقيان على بن ابى طالب عليه السلام برقرار شد. امام عليه السلام در همسر عقلى سترگ ، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى مى داشت و از صميم قلب در حفظ حرمت او كوشيد.
صفحات: 1· 2
در این پست به واقعه هایی اشاره می شود که در تاریخ 13 آبان ماه سال های مختلف صورت گرفته است.
این وقایع از سال های 1288 تا 1358 مصادف با انقلاب دوم دانشجویان طبقه بندی شده است.
13 آبان 1358 :
ساختمان سفارت امريکا در تهران به تصرف دانشجويان مسلمان پيرو خط امام درآمد. به اين مناسبت روز 13 آبان روز ملي مبارزه با استکبار شناخته شد.
13 آبان 1357 :
تعدادي از دانشآموزان و دانشجويان که در دانشگاه تهران تجمع کرده بودند توسط مأموران شاه به خاک و خون کشيده شدند. متعاقب اين حادثه وزير علوم استعفا داد و بازار تهران تعطيل شد.
13 آبان 1357 :
پراودا ارگان حزب کمونيست شوروي رهبران مذهبي ايران را متهم کرد که براي رسيدن به هدفهاي ويژه خود تودههاي مردم را به قيام و شورش وادار کردهاند به نوشته اين روزنامه آيتالله خميني در مبارزه جاري نميتواند روي کوچکترين پشتيباني شوروي حساب کند! به نظر کرملين بهترين اصلاحات، همان است که به دست شاهنشاه انجام شود!
13 آبان 1357 :
آنتوني پارسونز سفير انگليس در ديدار با شاه : بحران فعلي ايران با وضع زمان حکومت مصدق در 1953 که ژنرالها به آساني توانستند بر اوضاع مسلط شوند قابل مقايسه نيست چون در آن موقع مصدق حمايت روحانيت را از دست داده بود.
13 آبان 1356 :
امامخميني (ره ) در پاسخ پيام عرفات به مناسبت شهادت حاج سيد مصطفي خميني نوشتند: « اين مصيبتها در مقابل مصائبي که بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و ميشود ناچيز است».
صفحات: 1· 2
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 - ص 160
عن ابن عباس فی قوله عز وجل : ( فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءکم [ وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین ] . [ قال ] نزلت فی رسول الله وعلی ( أنفسنا ) و ( نساءنا ) فاطمة و ( أبناءنا ) حسن وحسین
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج 1 - ص 379
قال جابر : وفیهم نزلت ” ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ” قال جابر ” أنفسنا وأنفسکم ” رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی بن أبی طالب ” وأبناءنا ” الحسن والحسین ” ونساءنا ” فاطمة
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 39
قال جابر أنفسنا وأنفسکم رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلى وأبناءنا الحسن والحسین ونساءنا فاطمة
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
فتح القدیر - الشوکانی - ج 1 - ص 347 - 348
قال جابر : فیهم نزلت ( تعالوا ندع أبناءنا ) الآیة . قال جابر ( أنفسنا وأنفسکم ) رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وعلی ، وأبناءنا الحسن والحسین ، ونساءنا فاطمة . ورواه أیضا الحاکم من وجه آخر ‹ صفحه 348 › عن جابر وصححه
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
إمتاع الأسماع - المقریزی - ج 6 - پاورقى ص 6
فیهم نزلت : ( ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ) وقال جابر : ( أنفسنا وأنفسکم ) رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی بن أبی طالب ، ( وأبناءنا ) الحسن والحسین ، ( ونساءنا ) فاطمة
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
صفحات: 1· 2
«میثم» در لغت عرب به فردی گفته میشود که بر هرچه گذر میکند آنرا میشکند و از بین میبرد، اما شاید معنای آن در لغات دیگر این نباشد.
میثم بن یحیای تمار از بردگان ایرانی بود که توسط امیر المؤمنین(ع) خریداری و آزاد شد و به شغل خرمافروشی مشغول شد. او از شیعیان مخلص امام علی(ع) بود که در راه آنحضرت نیز به شهادت رسید.
«میثم بن یحیای تمار»، از بزرگان شیعه و از افرادی است که در راه تشیع خود و محبت امام علی(ع) در اواخر سال 60 هجری به شهادت رسید. او از بردگان زنی از قبیلۀ بنی اسد بود که حضرت علی (ع) او را خریده و آزاد کرد و سپس یکی از یاران مخلص امام علی(ع) و بعد از ایشان از اصحاب امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شد. کتابی حدیثی نیز به میثم نسبت داده شده است.[1]
خاندان میثم نیز از بزرگان شیعه شدند، به طوری که ابن ندیم، فهرستنگار و کتابشناس معروف، على بن اسماعیل بن میثم تمّار را نخستین کسى مىداند که در مسئله امامت، رسالهاى نوشت و نام دو تکنگاره از وى را به نامهاى «الامامة» و «الاستحقاق» نیز به میان مىآورد.[2]
برده بودن میثم اشاره به این دارد که وی از مردم عجم بوده،[3] و بعید نیست که وی ایرانی باشد.[4] شیخ مفید در این باره میفرماید: «امام علی(ع) آنگاه که میثم را خریده و آزاد کرد از نام او پرسید، گفت: نام من سالم است. حضرت به او فرمودند: اینگونه از رسول خدا(ص) به یاد دارم که فرموده بود: نام قبلی تو که در عجم داشتهای، میثم بود؟ گفت: این چنین است و خدا و رسولش و شما ای امیر مؤمنان راست میگویید. امام فرمودند: به همان اسم قبلی بازگرد! پس دوباره نامش میثم شد.[5]
صفحات: 1· 2
* مراد از فقه غدیر اعمال مستحب این روز است. روایات سى و شش عمل را در این روز مستحب شمردهاند که ما آنها را به ترتیب حروف الفبا ارائه مىکنیم.
* این تعداد حکم براى یک روز نشان از اهمیت، حساسیت و عظمت آن دارد. در اسلام براى هیچ روزى، هر چند بسیار مهم و مقدس، این تعداد حکم ارائه نشده است. در برخى از روزهاى مهم مانند فطر و قربان، عرفه و مباهله اعمال متعددى مستحب شمرده شده، ولى اگر همه آنها را به یکدیگر ضمیمه کنیم، با مستحبات غدیر برابرى نمىکنند.
* دومین ویژگى فقه غدیر جامعیت است. در هر زمینهاى عملى وارد شده، اعمالى جامع و بى کم و کاست؛ از عمل عبادى تا برنامه سیاسى همایش و طرح اقتصادى ایجاد مساوات همه در فقه غدیر گرد آمده است. گستردگى و غناى این اعمال چنان است که مىتوان گفت در آینه فقه کامل غدیر کمال دین تجلى یافته است.
* سومین ویژگى فقه غدیر این است که براى اعمال آن فضیلتهاى منحصر بفرد قرار دادهاند؛ که در جاى دیگر به چشم نمىخورد و این حتى از فضیلتهاى ماه رمضان نیز بیشتر است. مرحوم میرزا جواد آقا تبریزى مىگوید: « فضیلتى که براى روز غدیر وارد شده نسبت به فضیلتهاى ماه رمضان زیادتر است. » (1)
صفحات: 1· 2
روز هيجدهم ذى الحجّه، يادآور روز مهمّى در تاريخ است. روزى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على(عليه السلام) به امامت و ولايت بر امّت را به آنان ابلاغ كرد. و آن جا بود كه آيه (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى، وَ رَضيتُ لَكُمُ الاْسْلامَ دِيناً)(1) نازل شد. و خداوند با برگزيدن على(عليه السلام) به امامت امّت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهمّيّت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
فضيلت اين روز:
روز هيجدهم ذى الحجّه، يادآور روز مهمّى در تاريخ است. روزى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على(عليه السلام) به امامت و ولايت بر امّت را به آنان ابلاغ كرد. و آن جا بود كه آيه (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى، وَ رَضيتُ لَكُمُ الاْسْلامَ دِيناً)(1) نازل شد. و خداوند با برگزيدن على(عليه السلام) به امامت امّت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهمّيّت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
در روايتى از امام رضا(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «روز قيامت، چهار روز را كه زينت بسته اند به نزد عرش الهى آورند: روز عيد اضحى (قربان) روز عيد فطر، روز جمعه و روز عيد غدير. ولى در آن ميان، روز عيد غدير، از نظر زيبايى، مانند ماه است ميان ستارگان».(2)
صفحات: 1· 2
عيد غدير، عيد الله الاکبر و عيد آل محمد و ارزشمندترين و والاترين عيد اسلامياست. هيچ روزي در طول سال، فرخنده تر و مبارکتر از اين روز مقدس نزد شيعيان اهلبيت نيست. امام صادق سلام الله عليه ميفرمايد:
«ان يوم غدير خم بين الفطر و الاضحي و الجمعه کالقمر بين الکواکب…» روز عيدغدير خم در ميان سه عيد فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگي ماه در ميانستارگان است. چه تعبير ظريفي امام دارد که عيد غدير را تشبيه به ماه کرده است وديگر اعياد را به ستاره; زيرا در اين روز بزرگ بود که خداوند اعلام کرد: امروزدين را بر شما تکميل کردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم «اليوم اکملتلکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا». نعمتبزرگ اسلام که ازهر نعمتي ارزنده تر و گرانبهاتر است، کامل نميشود و محقق نميگردد جز با ولايت علي عليه السلام «و مانودي بشيء مثل ما نودي بالولايه». محب الدين طبري از علماي بزرگ اهل سنت نقل ميکند که رسول خدا(ص) فرمود: «اذاجمع الله الاولين و الاخرين يوم القيامه و نصب الصراط علي جسر جهنم، لميجزها احدالا من کانت له براءه بولايه علي بن ابي طالب». در روز قيامت که خداوند تمام مردم را جمع ميکند و صراط بر پل دوزخ زده ميشود،هيچ کس از آن نميگذرد جز کسي که با ولايت علي ابن ابيطالب، گذرنامه بيزاري وبرائت از جهنم را داشته باشد. ولايت علي(ع) همان دين حنيف است که فرمود:
«فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها». پس اي پيامبر (همراه با پيروانت) به سوي آيين پاک اسلام رويآور که فطرت الهياست و مردم بر آن مفطور شده اند.
صفحات: 1· 2
زیارت جامعه کبیره، منشور بلند امامت و هدایت است که سیل گونه از کوهسار وجود هادی امت، حضرت ابوالحسن ثالث، علی بن محمد النقی (علیه و علی آبائه و ابنائه افضل الصلوة و السلام) سرازیر شده است. امام هادی علیه السلام بر شیعیان منت نهاده و انعام فرموده است که در گفتار شگرف و ژرف خویش، تکاور و سخن را در مرغزاری از معارف جان پرور الهی به جولان در آورده و از دریای دانش خود بارانی در و گهر بر تارک دوستان راستین سلسله عزیز امامت نثار نموده و در خور عقول ما و نه سزاوار حقیقت امام، گوشه هایی از طرایف بوستان خدا را حکایت فرموده است.
متنی بینیاز از سند
امام عزیز حضرت علی النقی علیه السلام به خواهش یکی از دوستان و شیعیان، برای زیارت امامان معصوم علیهم السلام زیارت جامعه کبیره را تعلیم فرموده اند. بزرگ مردانی چون شیخ صدوق آن را در کتاب «من لایحضره الفقیه»(۱) و کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام»(۲) و شیخ طوسی در کتاب «تهذیب الاحکام» (۳) نقل کرده اند.(۴)
شیوایی کلام و والایی مضمون و دانش و معرفتی که در آن موج می زند خود گویای اصالت این زیارت و معرف دانش ارجمند و الهی گوینده آن است. متن این زیارت به گونه ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می داند. افزون بر آن که خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم که مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می بیند و این، چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می کند.
زیارت جامعه و توهم غلوّ
سراسر زیارت جامعه، مملو از ذکر کمالات و فضایل ائمه اطهار علیهم السلام است و زائر با نهایت احترام و ادب در آستانشان اظهار ارادت، اخلاص، خضوع و خشوع می کند، لیکن هیچگونه غلوّ و اغراقی در آن وجود ندارد؛ زیرا:
اوّلا ً، آنچه که در بیان بلند هادی امت علیه السلام آمده، هدایت امت به بخشی از کمالات آن انوار پاک است وگرنه فضایل آن ذوات مقدس بیش از اینهاست. از این جهت زائر در پایان این مثنوی بلند عشق به اظهار عجز رو می آورد تا خود را از امواج اقیانوس ناپیدا کرانه فضایل و کمالات آنان برهاند و در یک جمله میگوید:
سروران من! شما بیش از آنچه من شماره کردم هستید، لیکن من بیش از این نمی دانم و نمی توانم. پایان زیارت من، پایان من است وگرنه شما را پایانی نیست: «موالىّ لا أُحصى ثنائکم و لا أبلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم…».
صفحات: 1· 2
شاید جاودانهترین سند به جا مانده از امام علی النقی (علیهالسلام) در بیان معارف شیعه و محورهای ولایت پذیری شیعیان را زیارت ارزشمند جامعه کبیره بدانیم. اما یکی دیگر از یادگارهای این امام بزرگوار؛ زیارت غدیریه و مربوط به روز عید غدیری است که امام هادی (علیهالسلام) در سفری که معتصم خلیفه عباسی آن حضرت را به بغداد احضار کرد به نجف اشرف و زیارت قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی (علیهالسلام) رفتند و این زیارت را قرائت فرمودند.
امام هادی (علیهالسلام) در این زیارت به ۵۰ آیه از قرآن در فضیلت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اشاره میکنند و به صورت مفصل درباره جایگاه حضرت سخن میگویند که درسی آموزنده و گویا در لزوم ولایت پذیری شیعیان این امام همام است.
از جمله آیات مورد استناد در این زیارت آیه مشهور به آیه ولایت است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه ویوتون الزکاه و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون.»
«سرپرست و ولی شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند، همانها که نماز برپا میدارند، و در حال رکوع زکات میدهند؛ و کسانی که ولایت خدا و پیامبرش و افراد با ایمان را بپذیرند، پیروزند، زیرا حزب و جمعیت خدا پیروز است.»*
صفحات: 1· 2
«از زيارتنامه اميرالمومنين(ع)در روز غدير»
روز غدير، عيد ولايت و يادآور امامت راستين و فضيلتهاى متعالىامير مومنان على(ع)است. معصومان(ع)يادآوران اين روز بزرگ بودند و با الهام از آيه شريف «و ذكرهم بايام الله» منزلت و جلالت غدير را گرامى داشته، فرمانهايى جهت ارج نهادن به آن فرا روی دلدادگان و سرخوشان باده ولايت قرار دادهاند. يكى از جلوههاىزيباى بزرگداشت غدير در زيارت مخصوص امام على(ع)در روز غديرمشاهده مىشود. كلمات آن زيارت زمزمه روح نواز امام هادى(ع)است و تاريخ صدور آن سالى است كه معتصم خليفه عباسى آن حضرت را بهبغداد احضار كرد. در اين موقعيت، حضرت به زيارتاميرمومنان(ع)شتافت؛ حديث دلبرى و يادمان ارزشهاى راستين راتجلى ديگر بخشيد و ميراث ماندگارى از شكوه ولايت در خاطرهها بهيادگار گذاشت.
در زمينه اتقان سند و استحكام صدور آن صاحب «هديه الزائرين» مىنويسد:
«شيخ جليل محمد بن المشهدى يكى از بزرگان علما است. درمزار كبير براى اين زيارت شريفه سند بسيار معتبرى ذكر نموده كهكمتر خبرى به قوت سند او مىرسد؛ و عبارت او در اين مقام چنيناست: خبر داد مرا فقيه اجل ابوالفضل شاذان بن جبرئيل قمى ازفقيه عماد محمد بن ابى القاسم الطبرى از ابى على از پدرش محمدبن الحسن(شيخ طوسى)از شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان از ابىالقلسم جعفر بن قولويه از محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم از پدرش ابراهيم بن هاشم از ابى القاسم حسين بن روح وعثمان بن سعيد عمرى از ابى محمد حسن بن على العسكرى از پدرش«امام هادى(ع » و اين سلسله شريفه همه از اعيان علما و شيوخ طائفه و روساى مذهباند و جناب ابوالقاسم حسين بن روح و عثمان بن سعيد هر دو از نواب امام عصر(ع)هستند و بعد از تامل معلوممىشود كه در تمام زيارات ماثوره زيارتى به اين وجه از صحت واعتبار و قوت سند پيدا نمىشود.»
صفحات: 1· 2
شکوه شکیبایی شرحی بر زندگی هاجر
وصف وارستگی
در طول تاریخ بانوانی می زیسته اند که بر اساس لیاقتهای ذاتی و گرایش به ایمان، طریق تهذیب نفس و خودسازی را با پیروزی و سربلندی طی نموده اند. دست یافتن این زنان به کمالات و درک مدارج عالی اخلاقی بیانگر برخورداری این افراد از روح کامل انسانی، اراده و اختیار است. یکی از این گوهرهای گرانبها هاجر همسر حضرت ابراهیم خلیل(ع) و مادر حضرت اسماعیل ذبیح(ع) است. او گرچه به عنوان کنیزی در قصر به سر می برد، اما زندگی مرفهان و مسرفانِ کاخ او را قانع نمی کرد و گویا جانش با جلوه های معنوی در ارتباط بود و به همین دلیل از جاذبه های دنیا و مظاهر رفاه بیزار بود و این گونه زرق و برقهای فریبنده و فناپذیر را مانع بزرگی برای کسب درجات روحانی تلقی می کرد و گویا برای رهایی از چنین اوضاعی لحظه شماری می کرد، تا آنکه روزنه امید برایش فراهم گشت و موقعیتی پیش آمد که با خانواده پیامبر خدا همراه گردد و بعدها شایستگی همسری حضرت ابراهیم(ع) را به دست آورد و با تأسی از زندگی سراسر معنوی شوهرش که عطر توحید از آن ساطع بود، در مسیر هدایت قرار گرفت و با آشنایی و اجرای برنامه های عقیدتی معرفی شده توسط آن مرد آسمانی به حیات طیبه که در واقع گلستان آرامش است، گام نهاد.
هاجر نمونه کامل مهاجران طریق یکتاپرستی و مصداق کامل ره یافته ای است که از مصر به فلسطین و از آن جا به حجاز مهاجرت کرد و در این جابجایی پذیرای سختیهای بسیار و مرارتهای طاقت فرسایی شد، اما به دلیل تلاش توأم با توکل در مسیر صفا و مروه لطف پروردگار شامل حالش گردید و به پاس خلوص و پاکی او سعی وی جزو شعایر الهی و اعمال واجب حج گردید و چشمه ای که زیر پای فرزندش جاری گشت، شفادهنده قلوب و صفادهنده روانها شد و چون دار فانی را وداع گفت، مدفنش در جوار خانه خدا جزء مطاف قرار گرفت. نوشتار حاضر در آستانه برگزاری کنگره عظیم حج، به بررسی بخشهایی از زندگی این بانوی وارسته پرداخته است.
صفحات: 1· 2
در كنار “كعبه گِل"، آن “كعبه دِل” كه اصل ولایت و رهبری است، محفوظ است و حجی كه رهبری در آن حضور و ظهور ندارد، ناقص است.
حج از آن نظر كه یك امر عبادی سیاسی است، آثار سیاسی در آن به خوبی ظاهر است چنان كه آثار عبادی نیز در این سیاست به خوبی بارز است. ذات اقدس اله كعبه مراسم حج را هم مظهر جمال خود قرار داد، هم محور جلال خویش یعنی در زیارت خانه خدا هم آثار تهذیب و تزكیه مشهود است و هم نشانه تبرّی از شرك و مشركان.
تولّیِ عبادی حج، نشانه جمال خداست و تبرّی سیاسی آن نمونه جلال حق میباشد. همچنین روایاتی كه از معصومین (ع) رسیده است به این دو بخش “جمال” و “جلال” (تولّی و تبری) اشاره كرده است.
در بیان نورانی امیر بیان، حضرت علیّ بن ابی طالب (ع) آمده است كه: “زیارهُٔ بیتِ الله أمنٌ من عذابِ جهنّمَ”.
همچنین حضرتش فرمود: ذات اقدس اله، حج را محور تواضع و فروتنی بندگان خاصّ خود قرار داد: “جعله سبحانه علامهًٔ لتواضعهم لعظمته و إذعانهم لعزّته و اختار مِن خلقه سُمّاعاً أجابوا إلیه دعوتَه و صَدّقوا كلمتَه و وقفوا مواقفَ أنبیائه و تشبّهوا بملائكته المُطیفینَ بعرشه … و كَتَبَ علیكم وِفادته” فقال سبحانه: “و لله علی الناس حجُ البیت مَن استطاع إلیه سبیلاً"؛ یعنی ذات اقدس اله بار یافتن به حرم امن خود را نشانه فروتنی بندگان خود قرار داد و از بین بندگان، انسانهای شنوا و مطیع را انتخاب كرد كه به جای انبیا میایستند و همانند فرشتگان دور عرش خدا طواف میكنند؛ همان طوری كه فرشتگان، حافّین حول عرشاند، زایران بیت الله نیز طایفان حول كعبه و بیت خدا هستند و همان طوری كه انبیا منادیان حقّاند و فرشتگان منادیان رحمت، زایران و مهمانان بیتالله نیز كاری كه انبیا و فرشتگان میكنند در حج انجام میدهند.
برای اینكه این سنّت ابراهیمی در میان انبیای ابراهیمی (ع) زنده بماند از سادهترین قرارها تا مهمترین قراردادها را در موقع حج به نام حج تنظیم میكردند به طور مثلال وقتی جریان اجاره و استیجار موسی و شعیب (ع) مطرح است، میبینیم سخن از نامگذاری “حج” طرح میشود.
صفحات: 1· 2
عوادیا یوسف (Ovadia Yosef در عبري: עובדיה יוסף و به زبان مادري عبدالله يوسف)، خاخام ارشد یهودیان سفاردی در رژیم صهیونیستی و پژوهشگر تلمود و تورات بود که در 23 دسامبر 1920 در بغداد، پايتخت کشور عراق متولد شد و چند روز پيش در هفتم اکتبر 2013 ميلادي در سن 93 سالگي مرد.
وی از حدود یک ماه قبل در بیمارستان «هداش» منطقه «عین کرم» بستری بود و نهایتاً بعد از وخیمشدن اوضاع جسمانیاش، جان داد.
بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي، عواديا يوسف را «غول تورات و قوانين يهود و معلم دهها و صدها نفر» توصيف كرده و گفته است كه «مردم يهود يكي از خردمندترين مردمان عصر كنوني خود را از دست دادهاند». يوسف از تأثیرگذارترین چهرههای مذهبی اسرائیل به شمار میرفت که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیمصهیونیستی و رهبر حزب لیکود، در انتخابات سال گذشته به ملاقات وی رفته و تلاش کرد حمایت او را به دست آورد.
نتانياهو در حال گوش دادن به سخنان عواديا يوسف
وي بين سالهاي 1972 تا 1983 به عنوان خاخام ارشد سفارديهاي اسرائيل فعاليت كرده است. منتقدان وي را متهم ميكنند كه وي در اين دوره به درگيريهاي نژادي ميان اشكنازها و سفارديها دامن زد.
صفحات: 1· 2
در منابع روائي شيعی، در روايات متعددي، اشارهای به جمع شدن ارواح مردگان در مكان خاصی شده كه از اين مكانها، گاهی به صراحت وادی السلام و وادی برهوت عنوان شده و گاهی صراحتی به اين دو عنوان نشده بلكه به طوری توصيف شده كه تطبيق كامل با آنچه در روايات تصريح شده آمده است، دارد.
يعني قرائنی در روايت وجود دارد كه می رساند آنچه را امام ـ عليه السلام ـ در حال توصيف آن هستند، همان وادی السلام يا وادی برهوت است. در هيچ يك از روايات كلمه«نجف» نيامده ولي ظاهرا به كمك قرائني كه در خود روايت وجود دارد، نجف فعلی براي وادی السلام فهميده می شود مضافا اينكه قبرستان آن شهر الان نيز به وادی السلام معروف است اما در مورد وادی برهوت در روايات متعددي تصريح به(يمن) شده است.
روايتی دربارهی وادی السلام
مردی به حضرت صادق ـ عليه السلام ـ گفت: برادری دارم كه در بغداد زندگی می كند می ترسم در همان شهر بميرد. حضرت فرمودند: غمی به خود راه مده از اينكه، چه كسی كجا می ميرد هرگاه مؤمني در شرق و يا غرب عالم بميرد خداوند روح او را به وادی السلام منتقل ميكند آن مرد سؤال كرد: وادی السلام كجاست؟ حضرت فرمود: پشت كوفه بيابانی است معروف به وادی السلام ارواح مؤمنين دسته دسته اطراف و گرداگرد هم می نشينند، و با هم سخن می گويند.(1)
صفحات: 1· 2
از طرفی می گوییم که خداوند می فرماید کن فیکون باشد پس می شود ؛ یعنی بدون نیاز به اسباب ، خداوند خلق می کند و از طرفی هم می گوییم ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها
این دو چه طور قابل جمع هستند؟
خداوند دو نوع می آفریند و این دو نوع هریک برای آفرینش چیزهای خاصی هستند که با ذکر مثال بیان می کنیم:
۱- با امر خدا (که با امر خدا به یکباره به وجود می آید) کن فیکون یعنی ایجادش می کند ، مثل روح (سوره اسرا آیه ۸۵) و جهان هستی و قوانین حاکم برآن که شامل علت و معلول هم می شود. (قرآن می فرماید اگر خدا گفت موجود شو بی درنگ موجود می شود) یعنی مایه آفرینش اولیه جهان هستی و روح این گونه به وجود آمده است.
۲-با خلق کردن یک چیز از چیز دیگری مثل کالبد انسان که از خاک به وجود آمده و یا آفرینش آسمان ها و زمین ها در ۶ روز و…
شرح آیه کن فیکون
آیه “کن فیکون” به شرح زیر است:
إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ (آل عمران/۴۷ و…)
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (نحل/۴۰)
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس/۸۲)
خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (آلعمران، ۵۹)
وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ (انعام، ۷۳)
این آیات همگی در صدد القای این مطلب هستند که خداوند اراده اش نافذ مطلق است و هیچ مانعی برای آن نیست و همه اسباب در خدمت اراده اوست و هر گاه چیزی را بخواهد و اراده کند و حکم نماید، فقط کافی است امر به ایجاد کند تا بدون شک و قطعاً واقع شود.
از آنجا که مادر بزرگوار امام رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، در یک کشور و فرهنگ دیگری غیر از ممالک اسلامی به دنیا آمده است و تا موقعی که ایشان، توسط یک کاروان برده فروش به عنوان یک کنیز وارد مدینه نشده بود، اطلاع چندانی از زندگی او در دسترس نیست، به همین خاطر نام اصلی او که موقع تولد، توسط پدر و مادرش انتخاب شده است، به طور قطع معلوم نیست، ولی آنچه که در میان بیشتر تاریخنویسان و محققان در این زمینه مشهور شده است، این است که اولین نامی که این بانوی بزرگوار، پس از ورود به منزل امام به آن نام شناخته شده بود، «تکتم» بوده است.
مرحوم شیخ صدوق (بزرگ محدث شیعه) در کتاب عیون الاخبار خود به این مسئله تصریح میکند، آنجا که به نقل از صولی (یکی از قدیمیترین مورخین و محدثین) میگوید: «تُسَمّی تُکْتَمَ و عَلَیْهِ استَقَرَّ اسْمُهَا حِینَ مَلِکَهَا أبُوالْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(ع)»
و در این خصوص، چند احتمال کلی را میتوان در نظر رفت:
احتمال نخست اینکه؛ این نام، در واقع همان نام اولیه آن بانو است که توسط پدر و مادرش برای وی انتخاب شده بود، اما هر چند که این احتمال، هیچ منافاتی با منقولات مربوطه ندارد؛ چرا که در هیچ منبعی تصریح نشده است که امام(ع) این نام را برای وی انتخاب کردهاند، ولی اگر ما این احتمال را بپذیریم، این سوال مطرح میشود که آیا این نام، با فرهنگ آن مناطقی که این بانو در آنجا به دنیا آمده است، مناسبت دارد یا نه؟!
صفحات: 1· 2
از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی، پرونده این پادگان نظامی برای همیشه بسته شد، اما خاطره تلخ فعالیت ساکنان این پادگان تا سالها و بلکه دهه ها از صفحه خاطرات دو ملت پاک نخواهد شد .
این روزها خبر تعطیلی کامل یک پادگان نظامی در عراق به یکی از اخبار اصلی رسانههای ایران و منطقه تبدیل شده و مقامات دو کشور از این حادثه ابراز خرسندی می کنند .
خروج 42 نفر باقیمانده اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در شامگاه چهارشنبه هفته گذشته از پادگانی که نام اشرف از سوی این سازمان تروریستی بر آن نهاده شده، شاید یکی از مهمترین و در عین حال شیرین ترین اخبار ماه ها و بلکه سالهای گذشته برای مردم ایران و عراق بوده است .
اما چرا این پادگان برای ملت های ایران و عراق واجد اهمیت بود و چرا دولت های دو کشور خواستار برخورد با ساکنان آن بودهاند. ماهیت این پادگان چیست و چه نقشی در تحولات دو کشور در دو دهه اخیر داشته است؟
این گزارش برای پاسخ به همین مسائل به 10 سوال اصلی پیرامون این پادگان پاسخ میگوید:
1- «اشرف» چیست و کجاست؟
اشرف نام یک پادگان نظامی است که در 80 کیلومتری مرز ایران و 85 کیلومتری بغداد در استان دیالی کشور عراق واقع شده است. نزدیکترین شهر به این پادگان که به مدت 27 سال در اختیار سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بوده است، شهر مرزی خالص در استان دیالی است. پادگان اشرف که سازمان منافقین آن را شهر اشرف می خواندند، در منطقه ای کشاورزی و در زمینی در ابعاد 6 کیلموتر در 6 کیلومتر احداث شده است.
صفحات: 1· 2
اول ذيقعده سال 173 هجرى بود كه عالم به وجود فاطمه اى ديگر از گلشن رسالت جلوه گر شد، تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود،اسوه بانوان جهان گردد.
حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمين امام،از زمره زنان عفيف و پاكدامنى است كه در راه امامت و ولايت رنج هاى طاقت فرسايى كشيد،غصه ها خورد،سختى ها و مشكلات سفر را تحمل كرد و همچون يعقوب به اشتياق و اميد ديدار يوسف شتافت.
امام صادق(ع)پيش از ولادت كريمه آل محمد(ص) فرمود: خدا را حرمى است و آن مكه است،اميرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بيت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانويى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زيارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.
به راستى او فاطمه است تا على را يارى كند،زينب است تا رسالت عاشورا را بر دوش كشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدينه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس كند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را ياور باشد.
صفحات: 1· 2
اوضاع سياسى و فرهنگى عصر
- دولت عباسى گروههاى مختلف فكرى و سياسى چون شيعيان، عباسيان و خوارج با امويان مخالف بودند و مخالفت گروههايى چون شيعه اماميه به سالهاى آغازين عصر خلافت مىرسيد.
به شهادت رساندن امامان شيعه موج خشم و نفرت را در ميان شيعيان به حركت درآورده بود و گاه اين حركتها به صورت قيامهايى عليه خاندان اموى خودنمايى مىكرد.
عباسيان كه به صورت خزنده حيات سياسى خود را در دوره خلافت امويان شروع كرده بودند با دو پشتوانه دينى و دنيايى حكومت را به دست گرفته و احزاب مدعى را يكى پس از ديگرى بركنار كردند.
سابقه دنيايى آنها، اتكاء به سابقه اشرافيت قريشى بود كه ريشه در پيمان سياسى و تجارى يك قرن گذشته اعراب داشت و سابقه دينى آنها، اتصال به خاندان نبوت و وراثت فاطمى و علوى بود كه در دل مردم مؤمن حجاز و عراق و يمن و ايران ريشه دوانده بود.
عباسيان از خاندان عموى پيامبر، «عباس» بودند و از خاندان مكى «هاشم» محسوب مىشدند، همين سبب ادعاى حقانيتخود را بر خلافت در چشم مؤمنان مىآراستند، حال آنكه بنىاميه از اين امتياز محروم بودند.
صفحات: 1· 2
دکتر سوزان اوبری، مسلمانی از ایالت کالیفرنیای امریکاست که بعد از تشرف به اسلام نام خود را صدیقه الفرقان گذاشت. از آن پس بسیار به اصول اسلام و تشیع پایبند گشت. بنا به گفته این محقق وکارشناس امریکایی کلمه Hello که سالهای زیادی است در زبان انگلیسی و میان انگلیسی زبانها جاافتاده و متأسفانه ایرانیها هم آن را بهکار میگیرند، درحقیقت از سوی کسانی شکل گرفته است که به عمد میخواستهاند نام خدا را در دین مسیحیت حذف کنند.
وی که پدرش از کشیشان معتقد به کاتولیک بود و به دلیل اعتقاد به چنین تحریفهایی در دین مسیحیت جان خود را از دست داد – دکتر الفرقان معتقد است پدرش برای بیان حقایق شهید شده و یکی از هزاران مومنی است که جانش را در راه خدا داده است- میگوید: اگر درکتابهای مسیحیت قدیم که مورد تحریف و تعدی مخالفان مسیحیت قرار نگرفتهاند مطالعهای داشته باشیم خواهیم دید که کلمه Hell به معنای جهنم است و آنها که نمیخواستند نام خدا بر سر زبانها بیفتد با ترفندی آن را حذف کردهاند و ما هم بدون اینکه بدانیم به جای استفاده از نام خدا در ارتباطات، همدیگر را به جهنم دعوت میکنیم.
صفحات: 1· 2
عصر امام صادق(ع) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف، به ویژه از طرف خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ مىداد، که انقلاب “ابو سلمه” در کوفه و “ابو مسلم” در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنىامیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت. لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند. دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانىترین و پر هرج و مرج ترین دورانى بود که زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود.
مقام معظم رهبری پیرامون سبک و سیره زندگی امام جعفر صادق(ع) بیانات متعددی فرمودهاند؛ بخشی از سخنان ایشان پیرامون نکات مهم زندگی امام صادق(ع) به شرح ذیل است:
حیات امام صادق؛ عصر استحکام پایههای معرفت اسلامی در جامعه
حرکت امام صادق(ع) و بهطور کلى حرکت عمومى ائمه هدى(ع)، بخصوص نُه امامى که از بعد از حادثهى عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولىعصر این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حرکت بسیجىِ امروز ملت ما، رابطهیى وجود دارد. ائمه اطهار(ع) وظیفه خود مىدانستند که هم پایه ارزشها و تفکر اسلامى را در ذهنیت جامعه مستحکم و عمیق نمایند و هم سعى کنند که بناى آن سلطنت پدید آمده و بناحق بر جاى نبوت نشسته را منهدم و ویران کنند و یک بناى حقیقى و صحیحى بهوجود بیاورند.
ائمه(ع)، مبارزه بسیار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیرى را مىکردند؛ هم در زمینه معنوى و فرهنگى؛ براى حفظ پایههاى اعتقاد اسلامى و جلوگیرى از انحرافى که در جهت بناى حکومت سلطنتى ممکن بود بهوجود بیاید، که بهوجود آمده بود؛ هم در جهت مبارزه سیاسى. اوج این حرکت در زمان امام صادق بود. نمىشود گفت در زمانهاى دیگر، این حرکت اوج نداشت؛ چرا، در زمان امام رضا(ع) و در زمانهاى دیگر هم همینطور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق(ع) یک فرصت و فسحتى را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کارى بکنند که با پایههاى معرفت اسلامىِ صحیح در جامعه، آنچنان مستحکم بشود که تحریفها دیگر نتواند این پایهها را از بین ببرد. ایشان این کار را کرد، تا این زمینه بماند و در هر دورهیى از دورههاى تاریخ، کسانى که لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده کنند و نظام اسلامى و مبناى مبتنى بر ارزشهاى اسلامى را بهوجود بیاورند و این بناى رفیع را بسازند. این، کارِ امام صادق(ع) است. آنچه که ما امروز در عرصهى نظام جمهورى اسلامى با آن مواجه هستیم، شباهتى به این حرکت عظیمِ عمیقِ نیازمند به صبر و حوصله ائمه(ع) دارد؛ به همان اندازه هم تأثیرات عمیقى را دارد. (1384/09/07 - بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان در سالروز شهادت حضرت امام صادق)
صفحات: 1· 2
حضرت معصومه عليها السلام در اول سال 173 هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشود.
پدرش امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مادرش حضرت نجمه بود كه به علت پاكي و طهارت نفس به او طاهره مي گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگي و در روز دوازدهم ربيع الثاني سال 201 هجري قمري در قم به شهادت رسيد كه امروز بارگاه ملكوتي و مرقد مطهرش همچون خورشيدي در قلب شهرستان قم مي درخشد و همواره فيض بخش و نورافشان دلها و جانهاي تشنه معارف حقاني است.
آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه اي از وجود حضرت زهرا سلام الله عليها بود.در طهارت نفس امتيازي خاص و بسيار والاداشت كه امام هشتم برادر تني آن حضرت او را (كه نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني» : (كسي كه حضرت معصومه عليها سلام را در قم زيارت كند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است).
مقام علم و عرفان او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه غير معروف او چنين مي خوانيم: «السلام عليك يا فاطمه بنت موسي بن جعفر و حجته و امينه» : (سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر و حجت و امين از جانب موسي بن جعفر).و باز مي خوانيم: «السلام عليك ايتها الطاهرة الحميدة البرة الرشيدة التقية الرضية المرضية»: (سلام بر تو اي بانو پسنديده نيك سرشت، اي بانوي رشد يافته، پاك طينت، پاك روش، شايسته و پسنديده).بدين لحاظ و مقامات عالي معنوي آن بانوست كه حضرت رضا عليه السلام در فرازي از زيارتنامه معروفش به ما آموخته كه در كنار مرقدش خطاب به او بگوييم: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شانا من الشان».
(اي فاطمه! در بهشت از من شفاعت كن چرا كه تو در پيشگاه خداوند داراي مقامي بس ارجمند و والا هستي).امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.
صفحات: 1· 2
در سال های اخیر با همه گیر شدن وسایل ارتباطی و استقبال چشمگیر مردم از رسانه های خبری ، شاهد این هستیم که نقش این رسانه ها در اتفاقات و رویداد های جوامع بشری روز به روز بیشتر می شود.متن ذیل به بررسی رویکرد رسانه ها از منظر قرآن می پردازد.
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ﴿۴۴﴾ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ﴿۴۵﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ.
خداوند در قرآن کریم به رسول خود میفرماید که اگر بخواهی از خودت سخنی به اخبار و الهامات ما بیفزایی رگ تو را قطع خواهیم کرد.
در همین سوره و در چند آیه قبل قرآن را قول رسول کریم معرفی مینماید.
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیم.
از ظاهر این آیات نتیجه ای که بدست میآید این است که اگر کسی بخواهد رسالتی را به عهده داشته باشد باید در امانتِ ارسال و وصولِ خبر، کمال صداقت را داشته باشد و چیزی از خود بر آن نیفزاید.
صداقت در بیان هر اخباری از لوازم تأثیر گذار بودن آن خبر است چرا که انسان از روی طبع، طالب حقیقت بوده و فطرتاً بر مشی حق راه میپیماید.
در توضیح مطلب فوق باید گفت که:
بالاترین و اهم اخبار در عالم، اخبارِ حقیقیِ عالم است. اخباری که از عاقبتِ انسان خبر میدهد و او را به آخرِ امرِ خود آگاه میسازد. این اخبار که مهمترین اخبار عالم است توسط رسولانی از جانب دانای کل که همان ذات اقدس الهی است به بشر منتقل میشود. بنابراین جامعترین و عالیترین رسانه در عالم خلقت همان کتاب انبیاء بوده که اخبار غیبی را برای انسان به ارمغان میآورند.
خداوند تبارک به رسول خاتم که کاملترین این انبیاء است میفرماید که در این راه یعنی در راه رساندن اخبارِ حق و حقیقت به انسانها- مخاطبین- اگر ذره ای از نظرات خود را دخالت دهی تو را خواهیم کشت.
این تهدید دارای علتِ حقیقی میباشد چرا که گوینده آن حقِ محض است.
صفحات: 1· 2
حالا بعد از گذشت 14 قرن هزاران مسجد در گوشه و کنار دنیا بنا شده که امروز، 21آگوست روز جهانی آنها نام گرفته است. مساجد تاریخی، شگفت انگیز یا تاثیر گذار.
جایی که ابر سایه انداخت
شهرت مسجد غمامه مدینه نه به خاطر معماری و قدمتش، که به خاطر روایت تاریخی آن است. غمامه به معنی ابر است و اشاره به زمانی دارد که پیامبر اکرم(ص) در این مکان شروع به خواندن نماز کردند و ابرهایی روی سر ایشان را پوشاندند. گفته می شود ابرها بعد از دعای باران پیامبر آسمان منطقه را پوشانده اند. مسجد غمامه در فاصله 500 متری غرب مسجدالنبی، مقابل باب السلام در منطقه «مناخه» قرار دارد.
صفحات: 1· 2
شیخ مفید(رحمه الله) می گوید: گروهی از جوانان شیعه برای تعلّم و فرا گیری مطالب کلامی، در پای درس من حاضر می شدند، روزی یکی از آنها گفت: حضرت استاد! روز گذشته در جلسه ای بودم که طبرانی، دانشمند زیدی مذهب نیز حضور داشت. او در چند مطلب بر ما شیعه اشکال و اعتراض کرد که من پاسخ قانع کننده ای نداشتم؛ از جمله اشکالات وی این بود که: شما شیعیان به بعضی از عقاید و اعمالی که سنّی های حنبلی مذهب دارند انتقاد و اعتراض می کنید، در حالی که در موارد متعدد با آنان هم عقیده بوده و مانند آنان عمل می کنید. و چند مورد را اینگونه برشمرد: زیارت قبور اولیا، عبادت کردن در نزد آن قبور و….
شیخ مفید می فرماید: به آن شاگرد گفتم: نزد طبرانی برو و پاسخ پرسش های او را همانگونه که من توضیح می دهم با او درمیان بگذار.
شیخ مفید به یکایک پرسش های طبرانی پاسخ مشروح داد تا به پرسش در باره زیارت قبور اولیا رسید و گفت:
صفحات: 1· 2
هنگامی که کعبه به سمبل جهانی و مادر دیگر خانه های ناس، تبدیل می شود و قریۀ باسّه یا بساسه به احترام بکّه، بکّه نامیده می شود. همان طور که قریه سناباد به خاطر احترام امام رضا(ع) به مشهد موسوم می شود.
بکّه یعنی «محل ازدحام». این معنی آن است در زبان امروزی عرب. زبان های سامی از جمله عربی، همگی از ریشه واحد هستند. آیا این کلمه در آن «زبان مادر» نیز به همین معنی بوده است؟ در چند حدیث آمده که بکّه همان جای گاه کعبه است[1]. بنابر این بکّه یعنی همان مساحتی که کعبه بر آن بنا شده و چهار دیوارش آن را احاطه کرده است. در چند حدیث دیگر نیز آمده که بکّه عبارت است از اطراف کعبه که مردم زائر در آن ازدحام می کنند[2] (نه جای خود کعبه) و در چند حدیث دیگر نیز آمده است که بکّه یعنی همان مکّه[3].
صفحات: 1· 2
9 نمونه از مراسم عجیب و غیرعادی در مورد مرگ
1- رقصیدن با مرده
چه باور داشته باشید چه نداشته باشید باید بهتان بگوییم که مردم مالاگاسی ماداگاسکار مردههایشان را از قبرها بیرون آورده و با آنها میرقصند. باور و عقیده شان که این مراسم به نام «فامادیهانا» از آن نشات میگیرد این است که ارواح با این مراسم میتوانند بعد از تجزیه شدن جسد به نیاکانشان بپیوندند. این جشن اغلب هر 7 سال یکبار برگزار میشود و زمانی برای شادمانی و به هم پیوستن اعضای فامیل است.
صفحات: 1· 2
در مورد فتنهها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق میافتد، روایات بسیاری از شورشها، جنگها و زلزلهها در شام و دمشق، خبر میدهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج میکند، نقش آنجا پررنگتر میشود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور میکند و در برخی دیگر از دمشق میآید.
در کتاب «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر علیهالسلام آمده است:
«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده میشود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست.۱در مورد حوادث زمینهساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده است:
«هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام میکند و تسخیر مرکز، بر او سخت میشود و طولی نمیکشد که او نیز کشته میشود…۲ کامل سلیمان نویسنده کتاب «یوم الخلاص» میگوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت میرسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنیعباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتونهای شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک میکند و همه سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود میسازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق مینشیند . ۳ منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است. آمده است که حضرت عیسی علیهالسلام از شرق دمشق از آسمان فرود میآید .
صفحات: 1· 2
امام علی علیه السّلام در دوران حكومت كوتاه خود استانداران و كارگزارانی داشت كه به گوشه هایی از آن اشاره می شود.
اعزام اولین گروه از استانداران
طبق نقل مورخین، امام علی علیه السّلام در ماه صفر سال۳۶هجری، اولین گروه از استانداران خود را به شهرستانها اعزام فرمود.
عثمان بن حنیف به بصره، عماره بن شهاب به كوفه، عبیدالله بن عباس به یمن، قیس بن سعد به مصر و سهل بن حنیف به شام فرستاده شدند، سهل بن حنیف و عماره بن شهاب از نیمهی راه بازگشتند.[۱] و بقیه به محل مأموریت خود رفتند.
بنابر توصیهی مالك اشتر، حضرت امیر علیه السّلام ابو موسی اشعری را در كوفه ابقا كرد. در این زمان، حاكم بصره عبدالله بن عامر، حاكم یمن یعلی بن امیه و حاكم شام معاویه بود كه از طرف عثمان منصوب شده بودند.
بنابر آنچه گفته شد، به خوبی میتوان ادعا كرد كه حضرت امیر علیه السّلام در تعویض استانداران مناطق مختلف، عجله به خرج نداده و در ماه سوم از خلافتش بعد از بررسی كامل جوانب امر و اتمام حجت، این تعویضها را انجام داده است.
اسامی استانداران و فرمانداران حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ
ما سعی كردیم كه اسامی استانداران و فرماندارن حضرت امیر علیه السّلام را به دست آورده، شرح حال آنها را بنگاریم و پس از تلاش بسیار طولانی، اسامی زیرا به دست آوردیم:
صفحات: 1· 2
مسئله انسان کامل،یک بحث فلسفی و علمی محض نیست که فقط اثر علمی داشته باشد.اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن[و سنت] و از راه شناخت پرورده های کامل قرآن نشناسیم،نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده برویم و یک مسلمان واقعی و درست باشیم و همچنین جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد.(شهید مطهری:138514)
كمال انسان در تعادل و توازن است. انسان كامل آن انساني است كه همه ارزش هاي انساني در او رشد كرده و هيچ كدام بي رشد نماند و به علاوه همه اين ارزش ها، هماهنگ با يگديگر رشد كنند و به حد اعلا برسد؛آن گاه اين انسان مي شود انسان كامل.انساني كه قرآن از او تعبير به امام مي كند:"إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً"(البقره(1)،124)تو اكنون به حدي رسيده اي كه مي تواني الگو باشي، امام و پيشوا باشي و به تعبير ديگر تو انسان كاملي،انسان هاي ديگر براي كامل شدن بايد خود را با خود تطبيق دهند.(شهيد مطهري،35-33:1385) ترديدي نيست كه رسول اكرم ،امام علي و ساير ائمه معصومين كساني هستند كه گوي سبقت را در رشد، كمال و وصول به حق از همه جهانيان ربوده اند.آنان اسوه،مقتدا و سرمشق هستند.
صفحات: 1· 2
عروسکها اسباب بازی هایی هستند در هیات انسانی و به طور عمده به شکل یک دختر طراحی و ساخته میشوند. عروسکها به دلیل شکل انسانی خود توانایی ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری فراوانی بر روی ذهن دختربچهها دارند. باید توجه داشت که عروسک هرگز قادر نیست احساساتی را که در دختران برمی انگیزاند در پسران نیز تحریک نماید و این نه به توانایی عروسک که به سرشت و روحیات متفاوت پسران و دختران بازمی گردد.
صفحات: 1· 2
در این نماد ملی از طرحها و رنگهای گوناگونی استفاده شده که بنا به فرض هر یک از آنها معنای خاصی دارد و کل پرچم قرار است نیمرخی باشد از تمام مختصات یک کشور و دولت. از این روست که معمولا کار طراحی پرچم با خرد جمعی و نیز نظارت مسئولان عالی کشور انجام میشود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تمایل انقلابیون بر این بود که هر نمادی از رژیم گذشته از بین برود و به این دلیل نماد پرچم کشور که در مناسبتهای مختلف ملی و پادشاهی از آن استفاده شده بود در معرض تغییر گرفت.
نماد استفاده شده در پرچم با وجود بعضی اظهارنظرها مبنیبر این که این نماد از سلسله پهلوی نیست، تغییر کرد ولی توصیه برخی بر این که سه رنگ پرچم ایران تغییری نکند پذیرفته شد. در آن زمان یکی از مهمترین مخالفتها با این نماد توسط رهبر انقلاب صورت گرفت.
امام خمینی(ره) در اسفند ۵۷ یعنی یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در یک سخنرانی گفت: «ما یک مملکت محمدی ایجاد میکنیم. بیرق ایران نباید بیرق شاهنشاهی باشد، آرمهای ایران نباید آرمهای شاهنشاهی باشد، باید آرمهای اسلامی باشد. از همه وزارتخانهها، از همه ادارات، باید این شیر و خورشید منحوس قطع بشود، علم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود. اینها آثار طاغوت است؛ این تاج آثار طاغوت است؛ آثار اسلام باید باشد.»
صفحات: 1· 2
نگاه کردن وسیله ای که انسان به وسیله آن از جهان اطرافش کسب اطلاع می کند. اما اگر همین نگاه کردن کنترل نشود عواقب آن هم خود فرد و هم جامعه ی پیرامون او را درگیر خواهد کرد. در همین راستا به بررسی چشم چرانی های مردان و راهکارهای درمان آن در کلام خانم دکتر بهرامی می پردازیم.
اصولا آقایان موجوداتی هستند که بیشتر از طریق چشم دریافت اطلاعات به مغز دارند، بر خلاف آنها خانمها موجوداتی هستند که از طریق گوش دریافت اطلاعات به مغز دارند. بنابراین آقایان بیشتر چشمی هستند یعنی خیلی چیزها را وقتی برایشان توصیف کنند ـ در حالی که موقع توصیف هردو حضور داشته باشند ـ خانم کامل میتواند آن چیز را تصور کند، لمس کند، انگار که آن چیز را خودش دیده باشد، و میتواند تصمیم بگیرد که آن چیز مال او بشود یا نشود. در حالی که آقا از این شنیدن، چیزی را دریافت نمیکند، و واقعا از طریق دیدن این اطلاعات و این حس را دریافت میکند. پس مردها بیشتر چشمی هستند، یعنی کاملا طبیعی است که مردها بیشتر به محیط اطرافشان نگاه میکنند. این را به عنوان یک خصیصۀ روان شناختی مردها بشناسیم و بعد به تفاوت چشم چرانی با نگاه کردن بپردازیم.
آن نگاه که برای کسب اطلاعات در مردان است با چشم چرانی متفاوت است. یعنی من بر اساس یک زمینه تحریکی و هوس آلود به جنس مخالفم نگاه میکنم. این زمینه هوسآلود و تحریکی فقط در چشم نیست، علائم دیگری هم دارد. شما عکس العمل این مرد را هم میفهمید، و علائم دیگر بیولوژیک را در این فرد متوجه خواهید شد. ولی صرف این که یه خانمی از جلوی ماشینی رد می شود و مردی نگاهش به اوست تا رد می شود این چشم چرانی نیست. مگر این که ضمن این که علاوه بر این نگاه علائم دیگر بیولوژیک و روان شناختی کاملا حس شود. به شرط این که سوءظن نداشته باشیم.
صفحات: 1· 2
نگرشي كه در غرب نسبت به انسان و شئون زندگي او حاكم است، در نهايت منجرّ به ارائة تصويري از زنان در رسانهها ميشود كه جايگاه او را تنزّل ميبخشد. آنها به زن به عنوان يك كالا يا ابزار نگاه ميكنند.
«براي بررسي و ريشهيابي وضعيت موجود زن در اين رسانهها، بايد علّت را در مباني نگرشي و انديشهاي غرب جُست و به دنبال پاسخ بود كه اساساً در نگاه غرب، انسان و رابطهاش با خدا و جهان پيرامونش چگونه تصوير ميشود؟ و جايگاه زن در اين روابط كجا قرار دارد؟»[1]
در ادامه به برخي از اين انديشهها مختصراً اشاره ميشود:
1. انسان محوري (اومانيسم): اومانيسم قائل است انسان ـ مادّي و زميني است ـ و تنها موضوع ارزشمند براي تلاش و تفكّر است و چيزهاي ديگر تنها بر اين پايه تحليل و ا رزيابي ميشوند.[2] به عبارت ديگر، معتقدند به دنبال لذّتها و زيباهييهاي مادّي و اصالت دادن به غرايز انساني و مادّي، بايد بود.
2. فرد گرايي: در اين نگرش كه برگرفته از اومانيسم است، فرد به خودي خود «ارزش برتر» تلقِّ ميشود و جامعه در واقع، ابزاري براي رسيدن فرد به اهداف فردي است. بر مبناي فلسفة اصالت فرد، جامعه و نهادهاي اجتماعي اموري فرضي و ذهني و فاقد هر گونه واقعيت عيني به شمار ميروند.
در نتيجه، محدوديتهايي كه زندگي اجتماعي به ناگزير بر فرد تحميل ميكند، ملال آور و بيهوده مينمايد. بنابراين، «فردگرايي گام بعدي را در تكميل اومانيسم برداشت. اگر در اومانيسم انسان محور و مدار همة هستي قرار ميگرفت، در اينجا مطرح شد كه فرد با همه خصوصيات فردياش معيار و ميزان است.» [3]
صفحات: 1· 2
دلایلی منطقی و عقلانی برای ضرورت حجاب. درود بر جوانانی که اولاً برای قبول یا رد هر اصلی، در پی حجتهای عقلی هستند و نه امواج روزگار و ثانیاً سعی دارند که «عقل» را بر «نفس» حاکم کنند. و درود بر آن دسته از جوانانی که در جستجوی فلسفهی حجاب هستند، آن هم در عصری که دیگر حجاب از یک مسئلهی فردی خارج شده و حتی نقش سیاسی خود را در جبههی دوست و دشمن به عرصهی ظهور گذاشته است. و البته لابد انتظار نمیرود که در یک فرصت کوتاه، به کلیهی دلایل عقلی «حجاب» و آن هم به صورت مبسوط و تفصیلی اشاره گردد. لذا با توجه به این که مهمترین دلیل همان است که خداوند متعال بیان نمود و در آخر بحث بدان میپردازیم، ذیلاً فقط به چند محور به صورت اختصار اشاره میگردد:
الف – حجاب مفهومی عام دارد، لذا آن چه در قرآن یا احادیث در این مورد بیان شده است، تحت واژهی «سَتر» میباشد و بسیار فرق است بین «حجاب» با «سَتر». حجاب یعنی پرده و ستر یعنی پوشش. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید هیچ پیامبر و احدی با خدا تکلم نمینماید، مگر از پس حجاب. و شاید چون حجاب پردهای برای پوشاندن بدن میشود، اصطلاحاً به جای واژهی «سَتر» متداول شده است، اما اصل همان «سَتر» است. لذا وقتی از امام خمینی (ره) در مورد چادر سؤال میشود، به همین معنا اشاره نموده و میفرمایند: «اصل پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است».
صفحات: 1· 2
مدیران از جمله اقشار تاثیرگذار و بسیار مهم فضای کسب و کار هستند که اگر می خواهند از قافله تغییرات جا نمانند باید خود را با تغییرات روز منطق کنند
دوره گذار مدیران از روش های سنتی و شیوه های مدرن فرا رسیده است و مدیری می تواند عنوان مدرن را برای خود به دست آورد که دارای 5 ویژگی زیر باشد
هدایت کارمندان در مسیر پیشرفت
مدل های مدیریتی آینده همگی به دنبال از میان برداشتن موانع از سر راه کارمندان و کمک به پیشرفت آنان است. افراد در ذیل مدیریت به سمت و سوی قدرتمند ساختن و درگیر کردن کارمند در فضاهای گوناگون سوق داه می شوند
مدل های سنتی مدیریت زمانی بر اساس ترس، دستور و کنترل بنا نهاده شد. در روش سنتی کارمندان کار می کردند تا مدیران پیشرفت کنند. اما دیگر این دوران به سر آمده و این روزها مدیران همه تلاش خود را می کنند تا مطمئن شوند، زمینه پیشرفت کارمندشان را فراهم کنند
کارمندان بزرگترین سرمایه هر نهاد یا سازمانی هستند. در گذشته مدیر دستور پرش میداد و کارمند فقط می پرسید: چقدر؟! اما امروز مدیران به همراه کارمندان خود از روی موانع می پرند
صفحات: 1· 2
پس از پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع) و فرا رسیدن عید فطر، مأمون به حضرت پیام فرستاد و از وی خواست که نماز عید را اقامه فرماید. امام بر اساس شرط های تعیین شده در پذیرش ولایتعهدی (مانند عدم دخالت در امور حکومتی که اقامه نماز عید، از مظاهر و مصادیق آن به شمار میرفت)، به مأمون پیام داد مرا از این امر معاف کن. مأمون پیام داد که می خواهم ولایتعهدی شما تثبیت شود و از سوی دیگر، مردم به فضل و برتری شما آگاه شوند. اصرار مأمون از یک سو و امتناع امام از سوی دیگر، سبب شد که حضرت به مأمون پیام داد: اگر مرا از این کار معاف بداری، بیشتر دوست دارم، امّا اگر معاف نباشم، شرط من برای اقامه نماز عید این است که: آن گونه که پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) برای نماز عید بیرون میرفتند، بیرون بروم. مأمون شرط امام را پذیرفت و دستور داد نظامیان و درباریان و عموم مردم، صبحگاهان جلوی خانه امام اجتماع کنند. مردم در اطراف خانه حضرت و در مسیر اجتماع کرده و عدهای در پشت بام منازل خود به انتظار نشستند تا با دیدن امام، سیره نبوی و هیبت علوی را به تماشا بنشینند. فرماندهان و سپاهیان سواره نیز، رو به خانه امام آوردند و تا طلوع خورشید همه به انتظار ایستاده بودند.
صفحات: 1· 2
استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز 5 جولای 1938 ميلادی در روستای (برما) مركز طنطا در استان غربی متولد شد. پدرش می خواست كه وی را به تحصيل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود ولی تدبير امور به دست خالق متعال است در روستا مكتب های زيادی بودند و گرايش و رويكرد به آنها كاملا محسوس و ملموس بود و مردم در آن زمان از آنجا كه كلمه (عالم ) جز به رجل دينی مخصوصا امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن كريم توسط فرزندانشان همت میگماشتند تا آنها عالم شوند.
بخاطر مصلحتی كه فقط خداوند از آن آگاه است يكي از نزديكان به پدر او حاج مصطفي غلوش راهنمائي مي كند كه فرزندش راغب را به يكي از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و به خاطر اشتياق و عرق ديني شديدي كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفي وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و راغب را گوشزد نمود كه هر روز پس از درس به مكتب برود.
*موهبتی که خداوند به راغب غلوش داشت
موهبت الهي خودش را نشان داد و كودك 8 ساله موضوع گفتگوي اهل روستا مخصوصا اساتيد حفظ و حفاظ شد به خاطر صداي زيبايش تاثير به سزائي در شدت اهتمام استادمان به او و خير خواهي و مراقبت دائمي از او داشت چرا كه آثار خوبي را در چهره او مي ديد و آينده روشني در ميان مشاهير قاريان را از وي متوقع بود وهمين مسئله باعث شد كه راغب تاقبل از 10 سالگي موفق به حفظ قرآن كريم گردد و بعد از حفظ كامل قرآن، نيكو دانستن احكام آن بدست شيخ عبدالغني شرقاوي در روستاي برما.
صفحات: 1· 2
مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، به ایشان پیوستند و شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت.
نماز عید فطر سنت به جا ماندهای از پیامبر اعظم(ص) است که در طول تاریخ از سوی مسلمانان اقامه شده و اکنون با همان سبک و سیاق به ما رسیده است. اما این نماز پرفضیلت که در زمان حضور امام معصوم بر همگان واجب است در زمان خلفای عباسی تغییر کرده بود.
شهید مطهری در این باره میگوید: نماز عید خواندن، کتاب الله و سنّت رسولالله(ص) است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان میخواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان میخواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. کم کم دربارهای خلفای عباسی مانند دربارهای ساسانی ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهای خیلی مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه دارای انواع نشانههای طلا و نقره بود. خلیفه وقتی میخواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتی میآمد. خودش سوار بر اسبی که گردنبند طلا یا نقره داشت میشد و شمشیری زرّین به دست میگرفت، سپاه نیز از پشت سرش میآمد، درست مثل این که میخواهند رژه نظامی بروند. بعد میرفتند به مصلّی، دو رکعت نماز میخواندند و برمیگشتند. (مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری ، جلد ۱۷، صفحه ۱۷۴)
صفحات: 1· 2
پیوستهای تعلیم و تربیت
۱. پیوست مفهومی
تربیت و دانش، هر دو، در ارائه مفهوم فزونی بخشی به متربی و متعلم شریکاند. هر چند ـ بدانسان که گذشت ـ فزونی بخشی دانش از رهگذر فراهم آوری زمینه برای ادراک و گشایش نیروی ذهنی و عقلانی انسان میسر میگردد و فزون بخشی تزکیه نیز از راه پیراستن و برطرف ساختن موانع از سر راه استعدادها و نیروهای بالقوه متربی قابل دسترسی است، اما فرجام و نتیجه هر دو، یکی است و آن اینکه تعلیم و تزکیه به رشد و بالندگی نیروها و استعدادهای انسانی میانجامد. نمونههای قرآنی این بخش را میتوان در بحث استعدادهای تعلیمی و تربیتی که پیشتر آوردیم، مشاهده کرد.
۲. پیوست مبنایی
نگرش هر مکتب فکری و تربیتی به هستی و انسان، در اندیشه و نظام تعلیمی و تربیتی آن مکتب اثرگذار است و فرآیند نظام آموزشی و تربیتی آن مکتب را سمت و سو میبخشد. از این روی است که انسان شناختی و دریافت امکان و ناامکانی تغییر و تربیت پذیری انسان، میزان و ظرفیتهای این تأثیر پذیری، ابزار و عوامل آن، از مهمترین موضوعات فلسفه تربیت و تعلیم انسانهاست.
صفحات: 1· 2